من vs ماتیلدا (دشمنانه)
-----
گریک در خیابان به دنبال الیزایی بود که یک آگهی روی دیوار توجهش رو جلب کرد!
- الیزا می شه یه لحظه صبر کنی من این آگهی رو بخونم!
- عمت برات صبر کنه!
- اتفاقا الان عمه ام داره صبر می کنه... ناهار خونه ی اونا دعوتم، صبر کردن تا من برسم... میای با هم بریم؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d45da12fc5.png)
خانومه هم با گفتن "پیری" جواب گریک رو میده و میره!
-الیزا جدیدا عجیب شده!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6c85fc0983d.gif)
... قبلا سنمو به رخم نمی کشید... ولی جدیدا هر موقع می بینمش بهم میگه، پیری!... ولی خب اشکال نداره... زنه دیگه، داره خودشو برام ناز می کنه... این آگهی رو بخونم میرم و نازشو می کشم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
گریک آگهی رو خوند و فهمید که یه سری مسابقه کوییدیچ برای پیشکسوتان قرار که برگزار بشه. فقط مکانش براش خیلی عجیب بود!
- ایران؟... ایران دیگه کجاست؟!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6c85fc0983d.gif)
... بذار یه ویز مپ بزنم، ببینم اینجا کجاست!
گریک چوب دستیشو در میاره و یه ورد می خونه!
- ویز مپ، ور ایز مپ؟
بعد از خوندن این ورد یه نقشه ی جلو گریک ظاهر شد!
- خب ویز مپ، ایران چیه؟
- تحریمه!
- تحریم یه جور منطقس؟
- نه... تحریم چیزه!
- تحریم پنیره؟!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413cd727066.gif)
- نه!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f66189fcb3d2.gif)
... تحریم یه چیزیه مثل حباب!
- آها! خب خوبه، پس می ترکه... نگفتی ایران کجاست؟
- مگه تو پرسیدی؟!... ایران اینجاست!
نقشه چرخید و ایران رو به گریک نشون داد!
- آها پس اینجاست... ممنون نقشه!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
نقشه رفت توی چوب دستی و گریک رفت خونه ی عمه اش!
بعد از خوردن ناهار گریک از عمه اش خداحافظی کرد و رفت سمت مغازش.
مغازه ی الیواندرگریک دوستاشو جمع کرده بود تا در مورد مسابقه بهشون بگه!
- بچه ها دوباره می تونیم کوییدیچ بازی کنیم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6614bfb3da5.gif)
- گریک دو نفر نداریما! الیزا و ادوارد!
- خودم می دونم... الیزا که زیاده... جای اون یکی هم یکی رو پیدا می کنیم دیگه!
- مگه من چیکار کردم که اسم منو نمیاری رفیق؟!
همه برگشتن تا کسی که این حرفو زد ببینن.
فردی قد بلند، مو مشکی، پوستش بزنزه، می لنگه دم به دم کارش درسته!
ادوارد بعد از سی سال دوباره اومده بود و همه با دهانی تا کف باز شده داشتن اونو می دیدن!
- ادوارد خودتی؟!
- آره رفیق!
- به من نگو رفیق... بعد از اون کاری که کردی من دیگه رفیق تو نیستم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4dc4e6ed4.gif)
- مگه چیکار کردم؟!
- چیکار کردی؟... تو باعث شدی که اون آمریکایی ها برنده بشن... تو بهمون خیانت کردی!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4a417c61a.gif)
- تا وقتی نمی دونی داستان از چه قراره این حرفو نزن گریک!
- خب می تونی بگی داستان چیه؟... گوش میدم!
- روز بازی من داشتم میومدم سمت رختکن که صدایی از توی رختکن آمریکایی ها شنیدم. جستجو گرشون، لوگان، داشت می گفت که یه گانگستری مامانشو گرفته و بهش گفته اگه ببازین مامانشو می کشه... تو بودی چیکار می کردی؟!... من تنها کاری که به ذهنم رسید این بود که کاری کنم اون بتونه گوی زرین رو بگیره!
گریک فکرش رو نمی کرد که قضیه از این قرار باشه. ولی هنوز مشکل داشت با قضیه!
- خب چرا بعدش رفتی؟
- اونم داستان خودشو داره... بابا من رفتم برای اینکه دوم شدی، نوشیدنی کره ای بگیرم یکم حال کنیم ولی خب تماشاچیایی که مثل تو فکر می کردن، منو کردن تو گونی و با خودشون بردن!... کلی منو شکنجه کردن و بعد از شکنجه ازم پرسیدن "حالا بگو چرا خیانت کردی؟"... منم قضیه رو توضیح دادم ولی خب اونا تماشاچی نما بودن و تا می خورد دوباره منو زدن... با هزار زحمت از اونجا در رفتم... خواستم برگردم که دیدم، عه پول ندارم... شروع کردم به گدایی کردن... دیدم خیلی پول توشه گفتم، یکم بیشتر گدایی کنم، یه سرمایه ای جور کنم برای ادامه ی زندگی... توی گدایی خیلی حرفه ای شدم و کلی پول زدم به جیب... شنیدم پول ایران خی...
- ایران؟... تو می دونی ایران کجاست؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413cd727066.gif)
- معلومه که می دونم حالا بذار توضیح بدم... داشتم می گفتم، شنیدم پول ایران خیلی کم ارزشه برای همین تمام گالیونایی که در آوردم رو برداشتم رفتم ایران... اونجا با یه چندتا ژن خوب آشنا شدم... باهاشون زدم تو کار واردات و صادرات... خلاصه کلی پول در آوردم... الانم اومدم تورو از اینجا ببرم!
- اتفاقا ما هم می خوایم بریم ایران... یه مسابقه ی کوییدیچ برای پیشکسوتا راه انداختن ما هم می خوایم تیم بدیم!
- جا برای یه جستوجو گر هست؟!
- همیشه برای تو جا هست رفیق!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
جک که این اواخر پیچ و مهره هاش خیلی شل شده بود از دستشویی بیرون اومد!
- دوتا رفیق خوب خلوت کردین آ!
- هنوزم بی مزه ای جک!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137c4f2040.gif)
- و تو هنوزم عشقی ادوارد... خوش اومدی!... راستی جای الیزا رو کی پر می کنه؟!
گریک کاملا مغرورانه گفت:
- اینو بسپرین به من!
بعد از چند دقیقه گریک با یه پلنگ وارد مغازش شد!
- بفرمایید... اینم از این!
- گریک این خطرناک نیس؟!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413799807e4.gif)
- مجبوریم بچه ها!... یکم مطالعه کردم در مورد ایران... فهمیدم توش پره پلنگه، گفتم ما هم با خودمون ببریم!
- اگه اینجوریه پس پیش به سوی ایران!
زمین گریمولد شعبه ی تهران-ایران- خب بچه ها... دیگه وقتشه اون باخت جلوی آمریکا رو از ذهن مردم پاک کنیم!... ادوارد ایندفعه که مشکلی نیست؟
- نه!... ایندفعه شنیدم که گفتن از وسط نصفشون می کنیم!
- بهشون نشون می دیم که کی از وسط نصف می شه!... خب بچه ها ما با همون ترکیب 2-4-4 بازی می کنیم!
جک با تعجب گفت:
- اینی که گفتی شد ده تا!
- سخت نگیر دیگه! خب حالا همه دستاتونو بیارین جلو!... چقد ناخن هاتون بلنده! واه واه واه!
همه با عصبانیت گفتن :
- گریک!
- باشه، باشه... حالا من میگم شما جواب بدین!... کی می بره؟!
- ما!
- کی زمین رو به آتیش می کشه؟!
- ما!
- کی نصف می شه؟!
- ما!
- ما؟!
- اونا!
- حالا با شماره ی سه میگین "بخاطر عشق"!
- چرا بخاطر عشق؟!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6c85fc0983d.gif)
- این رو کسی که باید بفهمه، می فهمه، شما فقط بگین!... 3،2،1!
بعد از گفتن جمله ی مذکور وارد بازی شدن.
بعد از گذشت چند دقیقه از بازی، گریک دیسکش زد بیرون، جک، پیچ و مهرش شل شد، پلنگ، به دلیل کندن کله ی یه نفر از زمین اخراج شد، تو یه صحنه هم پیچ پیچید ولی ادوارد نپیچید و رفت قاطی تماشاچیا و خلاصه همشون بخاطر عشق به فنا رفتن!