هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱:۵۴ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸

فینیاس نایگلوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۰ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۲:۲۳ یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷
از بروبچز چه خبر؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
کلمات جدید : گالیون - ماهی مرکب - حسرت - علامت شوم - کتاب - جارو - اژدها - قطار هاگوارتز - شنل نامرئی

دستش را در جيبش کرد و اخرين گاليون را در اورد،از بين ليست وسايل هاگوارتز فقط توان خريد يک چيز ديگر را داشت...ولي ليست بلندبالايي بود...براي لحظه اي به فکر فرو رفت، به راستي از ميان اين همه ، چگونه انتخاب کند؟ در راه بازگشت، در قطار هاگوارتز شنل نامرني خودش را پوشيد و بعد از رسيدن از ان پياده شد، با جارو خود را به محوطه قلغه رساند، فقط يک ورد کافي بود تا جنازه ي هرميون بي جرکت بر زمين بيفتاد...علامت شومي را به هوا فرستاد، و ماهي مرکبي را زير ان به يادگار گذاشت!

تایید شد!
تنها نکته ای که داره اینه که در اینجور پست ها، اگه بیشتر گسترش موضوع داشته باشید مجبور نیستید مرگ هرمیون رو به ماهی مرکب پیوند بزنید


ویرایش شده توسط فینیاس نایگلوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۱ ۲:۲۱:۴۸
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۱ ۱۱:۱۴:۴۵

usquequaque putus

ارزشی پیر و قرقرو

تصویر کوچک شده

[b][size=medium][color=0000FF]حزب ارزشی‌ها؛ ق


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۵۳ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸

فینیاس نایگلوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۰ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۲:۲۳ یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷
از بروبچز چه خبر؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
کلمات جدید : گالیون - ماهی مرکب - حسرت - علامت شوم - کتاب - جارو - اژدها - قطار هاگوارتز - شنل نامرئی


هری پاتر داشت از خیابان رد می‌شد که یک گالیون پیدا کرد و بسیار حسرت خورد که چرا پول بیشتری پیدا نکرده وی سپس علامت شوم را درون آسمان دید و به داخل اولین مغازه رفته و یک اژدها و ماهی مرکب پلاستیکی خرید و آن‌ها را باد کرده و به هوا فرستاد.

در همین موقع رون که شنل نامرئی هری را می‌آورد از قطار هاگوارتز پیاده شد و فکر کرد که اژدها و ماهی مرکب هری علامت شوم هستند و آماده مبارزه شد.

====
مرسی






فینیاس عزیز
در نگاه اول در لحن و ساختار پست شما تا حد زیادی ضعف توش دیده میشه.
و این در اثر داستان پردازی پست شماست. این که هری یک گالیون پیدا میکنه بعد به علامت شوم ربط داده میشه، ناخودآگاه میتونه باعث کاهش کیفیت پست بشه چرا که واقعا روال سوژه حالت جهشی داره. به گالیون از زمین پیدا میکنه، بعد علامت شوم رو میبینه.یک بار دیگه سعی کنید دوست گرامی.



تایید نشد!

بابا کلی روش فک کرده بودم!


ویرایش شده توسط فینیاس نایگلوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۱ ۰:۵۴:۴۲
ویرایش شده توسط فینیاس نایگلوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۱ ۱:۰۰:۲۶
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۱ ۱:۴۳:۱۳
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۱ ۱:۴۶:۰۷
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۱ ۱:۴۶:۳۲
ویرایش شده توسط فینیاس نایگلوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۱ ۱:۴۹:۵۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۲۷ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۸:۳۷ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
از جون گرابلی و انجمنش چی می خام؟!؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 167
آفلاین
کلمات جدید : گالیون - ماهی مرکب - حسرت - علامت شوم - کتاب - جارو - اژدها - قطار هاگوارتز - شنل نامرئی


به گالیون تقلبی کف دستش خیره شده بود، خاطرات قلعه ی هاگوارتز هنوز هم از میان تمامی خاطرات زندگیش، پررنگ تر می نمود.
اولین کتاب جادویی که با هاگرید از کوچه دیاگون خریده بود...
اولین روزی که با قطار هاگوارتز به آنجا قدم گذاشته بود...
اولین باری که در کلاس پرواز، سوار جارو شده بود...
اولین باری که با شنل نامرئی توی راهرو های انجا پرسه زده بود...
حتی اولین باری که درون دریاچه ممنوع شنا کرده بود و ماهی مرکب دریاچه را از دور نظاره کرده بود...
و آن شب، که اولین و آخرین باری بود که علامت شوم بالای قلعه در آسمان شب می رقصید...
به راستی حسرت می خورد...


تایید شد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۱ ۱:۴۰:۰۸


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۰۳ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸

روبیوس هاگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۲۷ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 43
آفلاین
کلمات جدید : گالیون - ماهی مرکب - حسرت - علامت شوم - کتاب - جارو - اژدها - قطار هاگوارتز - شنل نامرئی.
------------

در کنار دریاچه ی هاگوارتز و در زیر نور آرامش بخش خورشید گرم نشسته بود.
کتاب " چگونگی مقابله با جادوی سیاه " را در دست داشت ولی حتی با وجود اینکه می دانست فردا امتحان سختی در کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه در پیش دارد ، باز هم نیم نگاهی به کتاب نمی انداخت.

با حسرت به مرغان ماهی خواری نگاه میکرد که آزادانه بر بالای سطح دریاچه پرواز می کردند. ای کاش او نیز به مانند آنان بود و به راستی نیز اگر علامت شوم لعنتی بر ساعدش داغ نشده بود ، میتوانست به مانند آنان آزاد حرکت کند.

هفت سال از وقتی که قطار هاگوارتز وی را به اینجا رسانده بود میگذشت و در طول این زمان، همیشه از مرگ خوار بودن خود رنج می کشید. همیشه آرزو داشت تا همانند دیگر دانش آموزان، جارو اش را بردارد و آزادانه در میان باد سحرگاهی پرواز کند. ولی حس آزادی از او گرفته شده بود.

احساس می کرد ، همانند ماهی مرکب درون دریاچه شده است. زندانی در میان سیاهی و پوچی درون خود.
او خیلی وقت بود که متوجه شده بود ، آزادی و رهایی را نمی توان با قدرت و گالیون بدست آورد.




تایید شد!


ویرایش شده توسط bishop در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۹ ۱۰:۰۵:۳۷
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۹ ۱۰:۵۹:۳۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۲۲ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۸

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۲۶ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 805
آفلاین
هو121



کلمات جدید : گالیون - ماهی مرکب - حسرت - علامت شوم - کتاب - جارو - اژدها - قطار هاگوارتز - شنل نامرئی.





قوانین :

1) از ده کلمه ای که تعیین شده حداقل 7 تا باید در داستان به کار بره!


2) کلماتی که تعیین شدن رو لطفا در نوشته تون رنگی و یا بولد کنید.


3)میتونید از یه کلمه به شکلهای مختلفش استفاده کنید.مثلا: حرکت: (حرکتی - حرکت کردم - پر حرکت) یا دلم می خواست: (دلش می خواست- دلش خواسته بود)


4) اینجا یک تاپیک آزاد برای همه اعضاست.

6) لطفا از نوشتن پست غیر اخلاقی یا توهین آمیز خودداری کنید.



موفق باشید


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۸ ۱۳:۲۶:۰۱
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۸ ۱۴:۰۹:۲۶

seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۱۶ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۸



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۴ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۱۹ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
فارسی شد :

من کلمات داستان نویسی رو چطور باید پیدا کنم؟



در پست بعدی کلمات جدید گذاشته میشن.


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۸ ۱۳:۰۶:۵۹
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۸ ۱۳:۱۲:۰۱


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۸

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۲ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
سلام
ببخشید اگه میشه منو تایید کنید من جیمز پاترم که به تازگی تایید شدم و چون نمی تونستم مرگ خوار بشم میخوام شناسمو تغییر بدم .
ممنون جیمز پاتره سابق و آراگوگ کنونی.



مشکلی نیست، برید به معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۵ ۱۴:۳۲:۲۵


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۲۶ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۸

جینی ویزلی old4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۲۷ دوشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 82
آفلاین
دریاچه آن روز خلوت و آرام بود و فقط او بود که در آن شنا میکرد.دانش آموزان خسته فرصتی برای فرار از درس و استراحت پیدا کرده بودند و روبروی دریاچه دراز کشیده بودند.بعضی هم پاهایشان را داخل آب کرده بودند و با هم صحبت میکردند.
روی آب پرید و چند موج کوچک به وجود آورد.خوشحال بود که از دنیای پر تلاطم بیرون دریاچه جداست.با خوشحالی دندان هایش را که مثل سنگ سفت بود به هم زد و شاخک هایش را تکان داد و شروع به چرخیدن به دور خودش کرد.ماهی مرکب غول پیکر دریاچه آن روز خیلی سرحال بود.


وووو!
خیلی خوب بود، تا آخرش نفهمیدم که منظور ماهی مرکب دریاچه ست!


تایید شد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۵ ۱۴:۳۱:۲۶


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۵۱ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۸

کدوالادر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۴ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۳۰ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۸
از مدرسه هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
هری احساس دردی سخت در پیشانیش حس کرد. به همین خاطر از خواب پرید. وقتی بلند شد یاد خوابی افتاد که دیده بود. نمیتوانست به خوبی به یاد بیاورد چون هنوز خسته بود ولی بعد از این که ایستاد به یاد اورد.
یادش امد که با رون روی قایقی ایستادند. ان موقع دریا پر تلاطم بود. بعد از مدت کوتاهی به یکباره موج بلندی به صورت وحشی قایق انها را ویران کرد. هر دو به اب افتادند.
رون سعی کرد با شناکردن فرار کند اما دریا او را غرق کرد. هری به صخره ای رسید.
میخواست که انتقام رون را از دریا بگیرد. اما هیچ سلاحی نداشت. او فقط در اطرافش سنگ میدید.



تایید شد!


ویرایش شده توسط مارکز دیگوری در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۵ ۱۱:۵۴:۲۸
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۵ ۱۲:۰۷:۵۵
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۵ ۱۲:۱۰:۴۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۴۳ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸

آرگوس فیلچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۱:۰۱ شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
نقل قول:


کلمات جدید:دریا، موج، سنگ، شنا، خسته،فرار،قایق، تلاطم،صخره،وحشی



-دریاخیلی متلاطمه... امروز به ماهیگیری نرو ...

دختر نگران بود.

پسر سنگی را که دور گردنش بود به دختر نشان داد : سنگ شانسمه ... نگران نباش ، سالم برم می گردونه ...

چشمان غمگین دختر به دریا خیره شد و پسر رفت .

*
موج بلندی به قایق اصابت کرد ، باد شدید کم کم تبدیل به طوفانی وحشی شده بود .
پسر بادبان را جمع کرد و پاروزنان سعی کرد تا راه فراری بیابد .
هوا خیلی سرد بود ، او خسته بود و خانواده اش گرسنه ... باید سالم و با دست پر به خانه بر میگشت ... او قول داده بود ...

*
موجی آرام سنگی را به ساحل آورد ...
دختر سنگ را ندید ... او هنوز هم به دریا خیره بود ، منتظر ...


***
عجب کار سختی بودا!




خیلی خوب بود دوست عزیز
تایید شد!


ویرایش شده توسط آرگی در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۳ ۱۴:۵۱:۱۸
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۳ ۲۳:۰۶:۱۱







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.