دوستان این پست ارزشی رو از من قبول کنید تا رستگار شوید .
-------------------
چند لحظه بعد
مکان دفتر آلبوس .
آلبوس و ققی کنار هم نشستن و آلبوس داره پرای ققی رو شونه میزنه .
آلبوس : کفتر عزیزم چقدر پرات کم پشت شده ؟
در همون لحظه آلبوس لای شونه رو نگاه میکنه و یه مشت پر کفتر میبینه که چسبیده به شونه .
ققی : آلبوس جون من باید به یه چیزی اعتراف کنم .
آلبوس : چیه آنفولانزا مرغی گرفتی ؟
ققی : نه از اون بدتر !
آلبوس : تو هم زز شدی ؟
ققی : از اون بدتر !
با کفترای محل دعوا کردی ؟
ققی : از اونم بدتر
آلبوس : نکنه کریچ زدتت ؟
ققی
: خدا نکنه ولی اینم نیست .
مدتی سکوت برقرار شد سپس آلبوس گفت :
- ای بابا چقدر من پیر مرد رو بازی میدی خوب بگو چرا پرات ریخته دیگه !
ققی یکم این پا و اون پا کرد سپس گفت :
- اون هفته پیش بود که با مینروا رفتین ماه عسل .
آلبوس خوب ....
ققی : یه چند روزی نبودین دیگه بعد من یواشکی از اون ژله هست که به ریشات میزنی . از اون زدم به پرام تا وقتی میرم بیرون پرنده کش باشم بعد اینجوری شد دیگه ....
آلبوس که به رنگ بنفش درومده بود نعره زد :
- تو چی کار کردی ؟ به ژلای من دست زدی ؟ همونایی که مینروا برام خریده بود ؟ نمیدونی من به اینکه کسی بی اجازه به وسایلم دست بزنه حساسیت دارم ؟ میخوای نیمروت کنم بدم گرواپی بخوردت ؟
ققی خواست جواب بده که در همون لحظه موبایل آلبوس زنگ زد . آلبوس در حالی که با دقت داشت به شماره نگاه میکرد گفت :
- یعنی کی میتونه این موقع شب آرامشه منو به هم بزنه .
آلبوس : الو آلبوس هستم از هاگوارتز .
بلافاصله از درون گوشی صدای همهمه ای به گوش رسید و به دنبال آن صدای ولدی شنیده شد :
- آلبوس کمک ! بدو بیا . این اسلایترینی ها دیوونه شدن ! دارن منو از سقف آویزون میکنن !
صدای اسلاترینی ها از گوشی شنیده میشد
آلبوس : تام عزیز ما که تازه لرد عوض کردیم به همین زودی از دستت خسته شدن ؟
در همون لحظه همهمه ها اوج گرفت :
- همین الان کارشو تموم کنین !
- نه باید اول شکنجش بدیم .
صدای ولدی به سختی به گوش رسید :
- نمیدونم والا مثل اینکه منو با حاجی و کریچ و کرام بیرون دیدن . آلبوس جووون لو رفتیم .
آلبوس گوشی از دستش افتاد
. اما در یک حرکت انتحاری عزمشو جزم کرد و دوباره گوشی رو از روی زمین برداشت .
آلبوس : خوب چرا اینا اینجوری شدن من که فکر میکردم ازت حساب میبرن ؟
ولدی : نمیدونم ولی دهنشون بوی X میده ( مدل جدیده
)
آلبوس : ای بابا پس آوازه برادر حمید به مدرسه ما هم رسیده ؟
ولدی : به هر حال یا همین الان بیا کمک یا دیگه تامتو نمیبینی .
آلبوس : این چه حرفیه تام عزیز . مگه ما چندتا لرد داریم ؟
ولدی : پس آدرس رو بنویس ؟
آلبوس به ققی اشاره کرد و ققی پرواز کنان یه کاغذ براش آورد .
آلبوس : خوب بوووگووووو
ولدی : تالار اسلی !
سکوت برقرار شد .
آلبوس : خوب ادامش ؟
ولدی : همینه دیگه سریع خودتو برسون .
آلبوس : خوب راه اینجا رو که خودمم بلد بودم .
در همون لحظه صدای بلیز از درون گوشی به گوش میرسه :
- که داشتی با همدستات تماس میگرفتی هان ؟ کیش دووونگ بوووف بومب پووووخق .
بووووق بوووووق بوووووق
آلبوس چند لحظه به گوشی خیره شد . سپس آب دهنشو قورت داد و در یک عملیات شهادت طلبانه رو به ققی کرد که داشت روزنامه زیر قفسش رو عوض میکرد
سپس گفت :
بدو بریم تالار که لرد رو دارن کشته کشته زندش میکنن چیزه یعنی زنده زنده دارن میکشنش ......