هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

شصت و نهمین دوره‌ی ترین‌های سایت جادوگران برای انتخاب بهترین‌های فصل بهار 1403، از 20 خرداد آغاز شده است و تا 24 خرداد ادامه خواهد داشت. از اعضای محترم سایت جادوگران تقاضا می‌شود تا با شرکت در عناوین زیر ما را در انتخاب هرچه بهتر اعضای شایسته‌ی این فصل یاری کنند.

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#74

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
کارگردان: کات آقا جان کات!
از اول شروع می کنیم

1
2
3

صدای جیغ جان بلند شده!
جان: جیییییییییییییع ویغغغغغغغغغغغغغغغ

همه ی پسرا از خواب ناز با صدای گوش خراش جان بیدار می شن
و با تعجب دور برشونو نگاه می کنن!
ساعت 3 بامداد
جان هنوز در حاله جیغه!
کریچر یکدفعه وارد می شه و می زنه تو سر جان و می گه خفه شو!
همه چسرا هورا می کشن

ناگهان صدای جیغ سدریک بلند می شه!
باز پسرا با تعجب سدریک رو نگاه می کنن
سدریک با صدای گوش خراشش داره جیغ می زنه!
کریچر یک پس گردنیم به سدریک می زنه و می گه خفه شو!

یکدفعه راجر شروع می کنه به جیغ زدن و اینبار کریچر با یک بیل می زنه تو سر راجر و می گه خفه شو!

ناگهان خود کریچر جیغ می زنه! و سدریک و جان و راجر باهم می زنن تو کلش و می گن خفه شو!

یکدفعه همشون باهم جیغ می زنن و داد می زن سوسک سوسک!

که یکدفعه صدای جحیغ بنفش دخترا تمامه تالار رو در بر می گیره و تالار می ره رو هوا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ناگهان از اون دورها چیزی با سرعت به سمت پنجره ی خوابگاه پسرا داره می یاد

دنگ!

ققنوس ظاهر می شود! ققنوس تمامه حشرات رو خواهد خورد ققنوس شما رو نجات می دهد!

کارگردان: یاد سوپرمن افتادم!

ولی....
تا ققنوس سوسک رو می بینه یک جیغ می زنه و غش می کنه رو زمین!

نویسنده:
کارگردان یک پس گردنی به نویسنده می زنه
و خودشو می کوبه به دیوار

و این شد ققی غش کرد و دختران هنوز در حال جیغن و سوسک هنوز کشته نشده و پسرا در حال داد زدن هستن و تالار ریونکلا از صداهای گوشخراش روی هواست!!!!!!!!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#73

جان راونکلاو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹
از مثلث برمودا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
جان:خوب مثل اينكه بايد بريم سراغ همون قضيه ي اولي خودمون.منظورم همون اذيت كردن دختراست.
ادي: تو كه با اين كارا مخالف بودي!!!
جان:خوب حالا موافقم
كارگردان:آقا يعني چي هميشه كه نميشه دخترا رو اذيت كرد.يه قسمت ديگه رو ميگيريم.
--------------------------------------------------------------------
در خوابگاه پسرا.همه نشسته بودن و داشتن به خوابي كه ادي ديده بود و داشت تعريف ميكرد گوش ميدادند.
كارگردان:بابا شما مسخره اش رو در آوردين...يه جاي ديگه
------------------------------------------------------------------
در راهرو ادي و آوريل داشتن راه ميرفتن و صحبت هاي عشقولانه ميكردند كه جان مث جن بو داده ميپره وسط...
كارگردان:خداييش خيلي مسخره ايد.يعني اين نويسنده ي ما يه داستان جديد نمي تونه تحويل اين مملكت بده.
نويسنده:اگه راس مي گي خودت بيا ادامه بده...
___________________________________________________
اين پستو همين جوري زدم شما(خواننده ي عزيز)به دل نگير


ویرایش شده توسط جان راونكلاو در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۲ ۱:۱۰:۴۵


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱:۱۲ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#72

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
تا اكتاويوس اين حرفو ميزنه برقا مياد و ملت در وضعيت خيلي بدي ديده ميشن
جان دیده میشه که شصت پاش رفته تو چشمش
آوریل دیده میشه که شصت دستش رفته تو چشمش
و در همین حال بینز وارد سالن میشه
بینز : سلام به برو بکس تیریپ خفنی
تمام ملته ریون محو اومدن بینز میشن و کم کم جول و پلاسشون رو بر میدارن و غیب میشن
بینز : بابا کجا میرید جون من برگردید از من فرار میکنید ؟ یکی بگه اینجا چه خبره
ادی : هیچی یه جشنی بود با اومدن تو خراب شد
بینز یه نگاه مشکوک میکنه و میگه
بینز: : من اومدم جشنتون خراب شد ؟ به حق چیزای نشنیده من خودم جشن راه بندازم
ادی : آره ولی این جشن خیلی ارزشی بود
ادی هم میره و جشن به پایان میرسه
------------------------------------------------------------------------------
اینم یه پست فرا ارزشی برای پستای ارزشی


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#71

جان راونکلاو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹
از مثلث برمودا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
ناگهان صدای فریاد کشیدن کسی میاد:آییییییییی!...
اينجا به علت آسلامي نبودن و بدآموزي سانسور ميشه.
كارگردان:چي چي سانسور مي شه.اين طوري ادامه پيدا ميكنه:
چون قبلش جان ميگه:منم ميخوام.ادي با همون همره يدونه هم به سر جان نثار مي كنه.
نويسنده:اما من نويوسنده ام .و اين رو نمي خوام.
پسرا:حالا هم كه ريوني ها با هم مشكلي ندارن.نويسنده و كارگردان مشكل پيدا كردن.
نويسنده:آخه احمق جان(منظور جانه)همه ي پسرا يه دفعه اينو مي گن؟
ادي يه همر هم نثار نويسنده ميكنه...
سدي:خوب حالا من يه مكان ميخوام تا با همسرم تنها باشم.
ملت ريون:
كريچ:اوا عزيزم زشته جلو ملت...
سدي:اهم اهم منظورم چيز ديگه بود.
اكتاويوس:خوب آقاي كار گردان اينجا ديگه تكراري شده تمومش نميكني.
تا اكتاويوس اين حرفو ميزنه برقا مياد و ملت در وضعيت خيلي بدي ديده ميشن.
...



Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#70

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 362
آفلاین
پسرا:
ناگهان صدای بوق و کرنا و این حرفا رو می شنون!
می بینن که سدی و کریچ در حالی که هر کدوم سوار یه قاطر سفید شدن دارن به سمت اونا میان!
کریچ یه تور قرمز رو سرش انداخته و اینجوری: به سدی نگاه می کنه!
سدی یه کت و شلوار نارنجی پوشیده با پیرهن زرد با خال های زرشکی و کراوات بنفش و جوراب هایی که نصفش آبی آسمانیه نصفش سبز چمنی!یه گل خرزهره هم گذاشته تو جیب کتش!(اه اه تو عروسی هم جواتی!)
سدی رو به کریچ:عزیزم...موافقی به جای دو هفته یه ماه اینجا بمونیم؟
کریچ:ام....خب...آخه...نظرت راجع به دو ماه چیه؟!
پسرا:
سدی:ادی...آه ادی! من خود را خوشبخت حس می کنم...خوشبخت! دوست من! آیا فکر نمی کنی که زمان خوشبختی تو هم فرا رسیده است؟
ادی:آخ آره گفتی! حالا طرف کی هه؟
کریچ:من!ادی من!منو انتخاب کن ادی من من!

ادی:واییی کریچ!تو دختر رویاهای من هستی!
سدی یه کشیده می زنه تو گوش کریچ!
-"ضعیفه یه ساعت اومدی تمنا کردی که بیا منو بیگیر ثواب داره حالا میای به مرد نامحرم می گی من؟!خجالت بکش!
کریچ:نه بابا!اینا افعال معکوس بود! دار و ندار من تو هستی عزیزم!فقط من دختر نیستم!
سدی: چی؟! تو دختر نیستی؟
کریچ:نه عزیزم!اما مهم نیست!مهم تفاهمه!
سدی:راس می گی!این حرفای تو منو به یاد اون 95% می اندازه!
جان:مثه این که قرار بود دختر ها رو اذیت کنیما!
ققی در حالی که محو زیبایی نداشته ی کریچ شده: نه بچه ها! منم می خوام خوشبخت شم!امسال سال ارزش های پنج از پنجه نا سلامتی!
مایکل:هی روزگار! ما که تو هفت آسمون یه ستاره هم نداریم! اوا خاک بسرم!دیدی چی شد؟!دیگه این سدی کج و کوله هم رفت خونه ی بخت من هنوز اینجا موندم بترشم!
اکتاویوس:منو چی می گی که 1000 سالمه!من باید چیکار کنم؟!
سدی: آخه این جور کارا یه جذابیت ذاتی می خواد که شماها ندارین اما من دارم!
ادی:خب چیه؟به ما هم بگو؟!
سدی:راز موفقیت من در خوردن سبزیجات فراوان است!
ققی:یعنی اگه منم سبزی بخورم کریچ حاضر می شه با من ازدواج کنه؟!
یهو چکش فلور از اون بالا مالاها ظاهر می شه! ادی چکش رو برمی داره محکم می کوبونه تو فرق سر ققی!
ققی: خوب نژن لا مشب!
ادی:می زنم تا بترکی!
یهو همه ی برقا می ره!
ناگهان صدای فریاد کشیدن کسی میاد:آییییییییی!...


[b][siz


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۹:۱۹ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#69

جان راونکلاو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹
از مثلث برمودا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
يه شب بسيار سرد از شباي زمستون(نمي دونم چرا هميشه زمستونه)ادي و بيزن و اكتاويوس و جان و يه سري ديگه تو خوابگاه پسرا نشسته بودن.سكوت بر همه جا حكم فرما بود.كه يه دفعه ادي با اون صداي ناهنجارش همه رو از جا ميپرونه...
ادي:آقايون محترم.من يه فكري دارم...
پسرا با بي حوصلگي به طرف ادي نيگا مي كنن و جان ميگه:منتظريم بگو...
ادي:ببينين تالار خيلي مصنوعي شده هيش كي سر به سر اون يكي نميذاره.من ميگم دختر ها رو اذيت كنيم...
بينز:مث اينكه قضيه داره بي ناموسي مي شه
ادي:نه بابا.بي ناموسي سيخس چنده؟؟؟
جان:سربه سرشون بذاريم كه چي بشه؟
ادي:بخنديم حال كنيم...
اكتاويوس:نظرت بد نيس ولي مثلا چي كار كنيم؟؟؟
يه دفعه ققي وارد خوابگاه ميشه...
ققي:ادامه بدين داشتم گوش ميدادم.
ادي:ققي جان تو موافقي؟
ققي:از صميم قلب...
بينز و جان كه ميبينن ديگه همه قبول كردن اونا هم قبول مي كنن.
پسرا:



Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۰:۵۳ شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۵
#68

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
ادي به سردي ميگه:يه كلمه ي جديد بگو لا اقل
بینز (به صورت ارزشی ) رو تمام دخترا
بینز : برید برید بیرون ببینم اینجارو اشغال کردید کار داریم آوریل تو هم برو بیرون ببینم داریم اینجا فیلم میبینیم مزاحم شدی سریع همتون برید بینم اینجام آسایش نداریم از دستشون
ادی : حالا چیکارشون داری بزار بمونن دیگه
بینز : نه بابا بزار برن بیرون بعدا برامون حرف در میارن
جان : هر چند خشنن ولی یجورائی دوست داشتنین
ادی : بزار بمونن من برات تلافی میکنم
بینز : مثلا چطوری ؟
ادی بینزو میکشه کنار
ادی : نامردم اگه دیگه پستاتو پاک کنم
بینز که کم کم داره گوشاش بلند میشه به فکر فرو میره
آوریل : تو رو خدا بزار بمونم من خیلی دوستون دارم
الکسیا : آره بینز عزیز بزار اینجا بمونیم
بینز دیگه کاملا گوشاش دراز شده و شبیه به حیوان زحمت کش شده
بینز : خب اگه همتون میخواهید بمونید چنتا شرط داره اول اینکه کارای بیناموسی نکنید دوما اینکه برای اینکه حرف در نیارن تا میتونید دعوا کنید سوما تنفس مصنوعی ممنوع چهارما اینکه هر کاری میخواهید انجام بدید برید خوش باشید
------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت : از آنجائی که بینز نمیخواهد روی پست های دیگران ببوقد بنابراین اینطوری نوشت تا شما پست های زیباتونو ادامه بدهید


ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲ ۱۰:۱۵:۰۰
ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲ ۱۰:۱۵:۵۹

[b][color=0000FF]بينز نام


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۶:۰۳ جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#67

جان راونکلاو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹
از مثلث برمودا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
الكسا:ای نامردا!عمرا اگه بذارم اینا رو اذیتشون کنین...
از در شكسته جان وارد ميشه...
جان:آقا اگه ميخواين بازي هاي قشنگ بكنين منم هستما...
ريوني ها:
جان:چه قدر منحرف هستيد بابا.منظورم بازي بود.اتل متلي.گرگم به هوايي.قايم موشكي كه البته دو به دو قايم بشيم
الكسيا:من اومدم مثلا ...
خوب حالا كه دور هميم بياين يه بازي بكنيم ديگه.
بعد دلش رو ميزنه به دريا و ميره سمت جمعيت دخترها.هنوز چند قدمي بر نداشته بود كه چو با تكنيك ميمون مست(گرفته شده از فيلم جكي چان) جان رو مي گيره به باد كتك.
جان:آييييييي.......آخخخخخخخخ......چرا ...... ميزني؟؟؟؟
چو:داريم بازي ميكنيم...
جان:اين چه جور بازي ايه من نميخوام....برادرا بياين كمك....
فلور و لونا وچند تا دختر ديگه ميرن چو رو ميگيرن و ميكشن كنار...
جان:رواني . ديوانه. روانيه ديوانه.ديوانه ي رواني....
ادي به سردي ميگه:يه كلمه ي جديد بگو لا اقل...
.....



Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#66

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 362
آفلاین
در باز می شه و میبینن آوریل و بقیه ی پسرا نشستن و دارن گل می گن و گل می شنفن و انواع و اقسام خوراکی ها هم جلوی دستشونه و دارن فیلم بروس قدرتمند جیم کری رو(البته سانسور شدش) نگاه می کنن.
دخترا:
گابریل: نه...من نمی خوام!
فلور:نفهمیدم چی گفتی:
یونا:مارو بگو که داشتیم چه خیالایی می کردیم!
دزیره:من این لباس خوابو برا همین روزا نگه داشته بودم!
لونا: منم!
چو:منو بگو که چقد زحمت کشیدم برا باز کردن این در...به امید یه هیجانی,چیزی!ای دل غافل!
آوریل:نه بابا! این برادران اصلا اهل این حرفا نیستن! بیاین شما هم بشینین تخمه بخورین که دور هم باشیم!
گابریل:تخمه می خوری هان؟ یک تخمه ای نشونتون بدم که اون سرش ناپیدا....
آوریل و پسرا:
دخترا به این گروه نزدیک و نزدیکتر می شن که یهو...
الکسا با نعره ای تارزانی(کشتم خودمو با این کلمه!) دیوار رو می ترکونه و وارد می شه!
الکسا: ای نامردا!عمرا اگه بذارم اینا رو اذیتشون کنین...


[b][siz


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۰:۳۰ جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#65

دزيره


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۲۲ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از ماه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 201
آفلاین
آوریل: کمـــــــــــــک...
============پشت در خوابگاه....======
دخترا که از قبل به آوریل مشکوک شده بودند و اونشب اونو تعقیب کرده بودند با شنیدن جیغ اوریل همه ترسیده بودند....
پنی: وای خدا کشتنش...
لونا: ای وای خدا جونم کشتن اوریلو...
یونا: خدا من که در اون حد ..( کارگردان از پشت صحنه یه علامتی میده که یعنی میزنم له ولوردت میکنم..) هوم ..ببخشید...وای خدا دارند میکشنش.. .
فلور:( دست به کمر) دیگه کسی نمیخواد بگه که دارند اوریلو میکشند؟..
دزیره: چی چیو دارند اوریلو میکشند...بکشند خوبه که...الان دارند ( سانسور شد توسط خودم) [مــــــــــــــــع اين چه لفظي بود؟ خفن سانسور شد....خيلي خفن]. .
گابر: اخ جون.. .اینیکیو خود ادی جونم داره ترتیبشو میده...
دزیره: باید دست به کار شیم...طی یک حمله ی غافلگیر کننده اوریلو از چنگشون در میاریم.. .
فلور: خوب پس شروع کن دیگه.. .
دزیره: خوب چوبدستیاتونو در بارین..
چو: الان باید چی کار کنیم؟.. .
پنی: دوستان بدون خشونت هم میشه ها..
فلور: وقتی خودشون با خشونت رفتار میکنن ما هم باید خشن شیم دیگه..تازه اینا هنوز روی سگ ما دخترارو ندیدن...
گابر: اره آبجی.. .
فلور: اصلا تو اینجا چی کار میکنی؟ نی نی ها برن بخوابن ..
گابر: از تو مواظبت میکنم..که یه وقت خر نشی.. .
فلور : خوب میگم حالا که داریم میریم اوریلو بیاریم...برای اینکه دعوا نشه بهشون کلک میزنیم...میگیم که اوریلو گابریل رو عوض میکنیم..
دزیره: خوب تو واقعا میخوای گابرو بذاری پیش این ( سانسورا) ؟
گابریل: من میام. .
پنی : پس بریم اماده شیم...

====++++ دخترا طی عملیات ++++====

جلوی در خوابگاه پسرا...
فلور با گابریل وایستادن و فلور داره به گابریل یه چیزایی یاد میده ...
لحظه ای بعد دخترا همه میان...
لونا لباس خوابشو پوشیده بود...پنی لباس مهمونی...یونا لباسی پوشیده بود در سطح بسیار کم و کوتاه...و بقیه لباس کماندویی...
دزیره هم که همون جا وایستاده بود با همون لباس خوابش بود...چو هم لباس کاراته پوشیده بود..( من واقعا نمیدونم این کارا واسه چیه..)

فلور: خاک بر سرم..لونا؟
لونا: چیه؟
دزیره: چرا لباس خوب پوشیدی؟!! شب جایی تشریف میبرین .؟؟
لونا: ا خودت چرا لباس خواب پوشیدی. .
دزیره: من راحتم با این...
یونا: بابا بی خیال...

فلور خیلی خوب آ ماده این؟!!! !
دخترا: بعله.. .
فلور چوبدستیشو در میاره..
آلوهومورا..!!
( در باز نشد..)
دزیره: وای خدا!!! !
فلور: یعنی چی؟!!! چرا باز نشد؟. ..
چو: برین کنار ...
دخترا جیم میشن.. .
چو میپره بالا و جلو بروی در یه لگد چرخشی میاد و در میکوفه زمین...
در: گـــــــروپ....

-------------------------------ادامه دارد....


ویرایش شده توسط ادی ماكای در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱ ۱۴:۰۱:۱۵







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.