بلرویچ:هی مونتاگ بپر رو صندلی شاگرد تا بیام
مونتاگ:

نه عزیزم اصلا من فقط رو صندلیه راننده میشینم
خلبان:

دوستان عزیز من اینجا نقشه (...)را بازی نمیکنم ها
خلبان یهویی جدی میشه و میگه اقایه بلرویچ شما کناره بنده میشینی شما هم(مونتاگ) میری عقب
مورفین:ممممممم......ماماماماماما..........
مونتاگ :

مورفین جون ساکت مگر نه بالانس میشی
مورفین:مممممممممممممممممم
بلرویچ در یک حرکت بسیار انتحاری و (ت ج) انه یا همون تهران جواد انه مشت میزنه به مورفین و مورفین به این صورت در میاد %#*<>!!!!!!
خلبان:نظرم عوض شد مونتاگ تو بیا جلو بلرویچ برو عقب
چند دقیقه بعد
داخله هلیکوپتر
بلرویچ:مونتاگ جونه تو این همون جارویه خودمونه با امکاناته ولی
یک اهنگه هایده در حاله پخشه و بلرویچ خیلی داره حال میکنه
خلبان:رسیدیم بندازشون پایین
مونتاگ:بای بای مورفین
مورفین:مممممممممممممم
مونتاگ:سریع بر گردیم که خیلی از مغازه دور شدیم
بلرویچ:عزیزم مغازه نه دوکون
در همین حالت که مونتاگ و بلرویچ در حاله بحث ادبی در مورده مغازه و دوکون هستن 1 چیزی مثله کفن از پشتشون در میاد
مورفین :موهاهاهاهاهاها منو میخواستین دک کنین عمرا
در همین حال بلرویچ در این فکر است:عمرا اگر لنگمو پیدا کنی
هر جوری خواستی با دلش تا کنی
مونتاگ در این فکر است:این بلرویچ بعضی وقتا خیلی کفریم میکنه
خلبان در این فکر است:اینا کاری نمیکنن خودم باید دست به کار شم
مورفین در این فکر است:کی داره اواز می خونه؟
بعد در یک حرکت بسیار خفن خلبان یه لایی میکشه و مورفین پرت میشه پایین
بلرویچ:ایول ایول دستی دستی
خلبان یه نگاهه چپ می کنه اما یادش میوفته که 1_اون گروگانه 2_یادش به مشتی که مورفین خورد میوفته
چند دقیقه بعد
کناره الکتو
الکتو :خوبه همه کارا درسته
یهو یه نفر درو باز می کنه و زخکو زیلی میاد تو و او کسی نیست به جز مورفین
الکتو :

بابا ما این همه بلا سرت اوردیم چه بچه پر رویی هستیا الان تو باید مرده باشی
مورفین:

یادت رفته من دارم نمایشنامه مینویسمش موههاهاهاها