هوركراكس ها رو آخر پاييز مي شمرن

دیمنتر که رسید جادوش رو زیاد کن
(مهمون که رسید ابش رو زیاد کن)

گر صبر کنی از رون دامبلدور بسازم.
(گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم)

بارتی برت دور قاب جینی.
(بادمجان دور قاب چینی)

این اسلیتیرین ها که می بینی مگسانند گرد شیرینی( اسنیپ) :
(این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی

جادو اندازه ای دارد که اگر از اندازه اش بگذرد خطرناک است
((احتیاط اندازه ای دارد که اگر از اندازه خود بگذرد ترس است))
......
هنگامی که جادو میکنید نگویید مرلین در دل من است، بگویید من در دل مرلین هستم
((هنگامی که مهر میورزید نگویید خدا در دل من است، بگویید من در دل خدا هستم))
....
جادو همیشه تهی است مگر آنکه طلسمی باسد
((کار همیشه تهی است مگر آنکه مهری باشد))

چوب جادویی که خراب است جادویش پیداست

اژدها سواري دولا دولا نميشه

توي هواي مه آلود گوي زرين گرفتن

هری تو محفل نمی رفت آذرخش به دمش می بست

امتیاز ها رو آخر مدرسه میشمرن.
(جوجه را آخر پاییز میشمرن)
از شیشه ی معجون معجون گرفتن.
(از آب گل آلود ماهی گرفتن)

معجون ريخته رو زمين با گريه و زاري جمع نميشه!
(اب رفته به جوي بر نمي گرده)

همشون سر و ته يك پاتيلن!

ولدمورت دستش به هری نمی رشه می گه : بو می ده