-ب جان خودم تو دنبال قاتل مرلینی پسر !!
-خب جناب لودو شما هم ورزشکار حرفه ای هستید و هم ریونکلاوی این مدرسه بودین مگه چ اشکالی داره؟
-هیچی...هییییچ اشکالی نداره ، فقط من تهییه کننده این مسابقاتم و شما منو ب سه دسته جارو دعوت کردید و جلویم نوشیدنیه کره ایه ویژه (موارد چیز دار) گزاشتید ، اونم نه یکی بلکه ۲ تااااا....
لینی دستشو ب طرف جام ها میبره و یکی از اون هارو علارقم اینکه نزدیک خودش هست بیشتر میکشه سمت خودش
-جسارتا آقای وزیر فقط اون یدونه برای شماس و این یکی مال منه .
لودو سیگارشو از لب دهنش برمیداره و دستشو ب سمت جام خودش دراز میکنه.
-اوه!! بهتره مال خودمو زودتر بخورم تا برای اینم صاحب پیدا نشده.
-آقای بگمن من مطمانم کسی به اینکه شما از خاطرات دوره تحصیلتون در هاگوارتز برای تیم کوییدیچ ریونکلا تعریف میکنید شک نمیکنه .
-من بالاخره قراره خاطره بگم یا تاکتیکای با...
لودو سردرگمه و گادفری با لبخند ب اون خیره شده و در همین لحظه لینی میپره وسط حرف لودو
-قطعا خاطره آقای بگمن
لودو ک تازه دوزاریش افتاده به جام دست نخورده ی لینی نگاه میکنه و میگه :
-حالا ک قراره خاطراتمو بگم با زبون خشک ک نمیشه ، فکنم تو نوشیدنیتو نمیخوری دوشیزه وارنر .
-اوه البته جناب وزیر بفرمایید .
لودو جامو میگیره و یک ضرب سر میکشه و جامو دقیقا میزاره جلوی خود لینی ، دستشو تو جیب کت چهارخونه یه زرد و مشکیش میکنه و یک دستمال چهار خونه هم رنگ کتش در میاره و پشت لبشو تمیز میکنه
-آاااه واقعا یه نوشیدنیه تگری تو این گرما میچسبه ، ببینم اونوقت شماها قراره منو هروز بیارید ب سه دسته جارو و نوشیدنی بخوریم ؟
لینی ، لایتینا و گادفری نگاهشونو بین هم رد و بدل میکنن و از اونجا ک هر سه میدونن لودو این برنامرو برای هروز گزاشته تو کاسشون لایتینا شروع میکنه
-آااه البته که در هاگوارتز نوشیدنیه کره ای نیست ولی آب کدوحلوایی های تگری همیشه داخل سرسرا سرو میشه.
-اوه جدی میگی لایتینا؟ خب بهتره بریم ب زمین کوییدیچ بچه ها ، راستی خانوم وارنر نوشیدنیه شما یکم تندتر از اونی بود ک ساده باشه و فکر میکنم مال شما هم ویژه بود
لینی ک از خجالت نمیتونست ب دوستاش نگاه کنه با گونه های سرخ رو به لودو میکنه :
-جدی میگین جناب وزیر؟ پس بهتر ک شما خوردین ، فکنم اشتباه گارسون بوده .
لایتیناو گادفری و لودو به هم نگاهی می اندازن و زیر لبی میخندن ، چهار جادوگر به رختکن تیم ریونکلاو میرن ، همه از این ک وزیر ورزش اومده تا بهشون کمک کنه هیجان زده هستن و سر از پا نمیشناسن.
-آقای وزیر درسته که شما با برنده شدن جام آتیش تو سال۱۹۸۰ ب این مقام رسیدین؟
-نه ابله اون از آبدارچی بودن شروع کرد و انقدر رو مخ وزیر قبلی رفت تا اون بدبخت سکته کرد
.
-چرا حرف مفت میزنی آقای لودو بعد خداحافظی از تیم ملی بلغارستان به پاس قدر دانی از زحماتش بهش این مقام پیشنهاد شد.
لودو وقتی این حرفارو میشنید تو دلش مرلین رو شکر میکرد ک کسی حرف پسرکی که دومین نظرییرو داد باور نکرد و پی گیر داستان نشدن
-خب خب بچه ها بزارید حالا که اینجا اومدم یه خاطره براتون تعریف کنم :
من وقتی جوون بودم بزرگترین آرزوم بازی کردن برای تیم ملی بود .
ولی خانواده من اونقدر ثروتمند نبودن که بتونم وارد کلاس ها یا باشگاه های دست بالای کوییدیچ بشم ک هزینه ثبت نامشون خیلی زیاد بود.
بنا بر این تو دوره نوجونی من هم درس خوندم هم کار میکردم تا بتونم در درجه اول یه جارو بخرم ، یادمه اولین شغل من فروختن پف فیل و تخمه تو نیمکتای زمینای کوییدیچ بود ، با پولی ک اونجا دراوردم رفتم ۱۰ تا از بهترین کتابای آموزش پروازو خریدم و بعد این که حسابی خودم ازشون درس گرفتم شروع کردم ب اجاره دادن روزانه کتابا به هم سن و سالای خودم تو محله و مدرسه ، در کنار اجاره کتاب ها من تو لوازم یدکیه آقا جواد کار میکردم و حقوق خوبی میگرفت الانم اگه کسی ب خیابون نافینگهام سر بزنه بر خیابون اصلی پلاک۲۹ مغازه آقا جواد بازه و خود آقا جواد میتونه براتون این داستانو تعریف کنه .
-آقای بگمن شما بالاخره چند سالتون بود اولین جاروتونو گرفتید؟
-من سال چهارم هاگوارتز بودم که بالاخره یه جاروی جمع شده مدل نیمبوس نوزده هشتاد از خود آقا جواد گرفتم و با استعدادی ک از خودم نشون دادم تونستم تو تیم ریونکلاو عضو بشم .
-اولین بازیتون چیشد آقای بگمن ؟ بردین؟
-خب اولین بازی من در جستو جوی اسنیچ
بودم ک یهو حضور یه نفر تو نیمکت ریونکلاو توجهمو ب خودش جلب کرد و تا متوجه شدم کیه یهو یه توپ بازدارنده بهم برخورد کرد و افتادم و بیهوش شدم.
-اون که تو نیمکتا بود کی بود آقا ؟
-آقا جواد بود ! اون همیشه مثل یه پدر منو دوسداشت و برای دیدن اولین بازیم اومده بود!
خلاصه جونم براتون بگه که من تعمیرکار حرفه ای جارو شدم و دوسال حرفه ای کار کردم و پول زیادی بدست آوردم .
تا بالاخره فارق التحصیل شدم و بلافاصله تیم سرخ پوشان لندن با من قرار داد بست و با پول قراردادم تونستم یه نیمبوس ۲۰۰۰ بخرم .
بچه ها محو صحبتای لودو بودن و با هیجان بهش گوش میکردن و یسریا بغضشون ترکیده بودو تو بغل همدیگه میزاریدن
-خلاصه ب لطف دل سوزی های آقا جواد و تلاشای خودم ۴ سری تیممون قهرمان شد .
بعد اون ۴ فصل ک آقا جوادم میدونه مربیه تیم ملی آقای وزفسکی منو ب اردوی تیم ملی دعوت کرد و مطمانم شما همتون بازیای تیم ملیو دیدین و از اینجا ب بعد داستان رو خبر دارین...
-آقای بگمن یعنی یروزی ماهم وارد تیم ملی میشیم؟
-خب بچه ها این خاطررو تعریف کردم تا به اینجا برسم ، ببینید لازم نیست چیز خاصی یا کس خاصی باشید ، همه بازیکن به دنیا نمیان ما ستارها با تلاش به اینجا رسیدیم ، شماها باید ب دنبال آقا جواد زندگیتون بگردین و پیداش کنید ، باید مداوم تلاش کنید ، این من نیستم که شمارو قهرمان جام منتخب کوییدیچ هاگوارتز میکنه ، شما و بازیه شماس که تایین میکنه کی واقعا قهرمانه ، پس برید تو زمینو نشون بدین آسمون فقط مال عقابای ریونکلاس ...
لودو موفق شده بودو با یه خاطره شیرین و تلخ از زندگیه خودش و حضور آقا جواد هیجان و آدرنالینو تو بچه های ریونی بالا برده بود ، بچه های تیم با اعتماد ب نفس کامل وارد زمین شدن و تماشاچیای ریون با شور و شوق تیمشونو تشویق کردن و در انتها تیم ریونکلا بازیه فینال رو برد به عنوان منتخب هاگوارتز عازم بلغارستان شدن....