جلسه ی پنجم درس پیشگویی
پیشگویی به کمک موکل ها (2)
در کلاس پیشگویی باز بود، اما این بار برخلاف گذشته هیچ صدایی از توش نمی آمد. در همان لحظه پروفسور ادونکور با پرشی بلند البته از نوع پارالمپیکی اش وارد کلاس شد و بعد از رویارویی با کلاس خالی دهانش حدود یک متر کش آمد. در حالی که به منظره ی نه چندان اسفناک خیره شده بود، به طرف میز خیز برداشت و کاغذ های پخش و پلایش را مانند همیشه روی میز پرت کرد.
صدایش را صاف کرد و دانش آموزان کلاسش را فرا خواند، اما کسی جواب او را نداد. پروفسور ادونکور نیز بی توجه به آن رو به تخته برمی گردد و به فکر فرو می رود، سپس آه عمیقی می کشد و دوباره سرش را به طرف کلاس می چرخاند. در همان لحظه جیغ کوتاهی می کشد؛ چون همه ی بچه ها را می بیند که با پوزخندی شیطانی روی صندلی هایشان نشستند.
ورونیکا چشمانش را پنج برابر حالت اولیه می کند. چوبدستی اش را بیرون می آورد و زیر لب زمزمه می کند: یا ریش مرلین... شما چه جوری اومدین تو؟!
فایرنز تنها سانتور کلاس بدون این که دستش را بالا ببرد، می گوید: ما از همون اول این جا بودیم...
صدا در گلوی ورونیکا خفه می شود. با خود فکر می کند احتمالاً این ها همزاد های دانش آموزانش هستند. بعد سعی می کند خود را بی تفاوت جلوه بدهد و با صدایی عادی درس را شروع می کند: خب درس امروز ما ادامه ی جلسه ی گذشته ست. جلسه ی گذشته درباره ی انواع و اقسام موکل ها و چگونگی تسخیر اون ها صحبت کردیم که خب تنها چند نفر از شما تونستین تقریباً پاسخش رو درست بگین... حالابهتره یه کم در مورد تسخیر موکل ها توضیح بدم... مثلاً جن ها رو در نظر می گیریم... جن ها موجوداتی فرازمینی هستن که از بعد مکان و زمان خارجن، جن ها قادر به پیشگویی نیستن اما می تونن در مورد آینده ی نزدیک خبر بدن... در واقع جن ها به راحتی می تونن در عرض یک ثانیه از این جا برن تا یه کشور دیگه بنابراین می تونن با همنوعان خودشون رابطه برقرار کنن... همچنین جن ها می تونن فکر انسان ها رو بخونن و از این طریق از اهدافی که در آینده ی نزدیک دارن با خبر شن... به همین دلیله که بعضی ها شون قادر به خبر دادن از آینده هستن... و حالا در مورد تسخیرشون باید بگم که اون ها به وسیله ی اورادی می تونن تسخیر شن البته نه به این راحتی... مثلاً اگه فرد تسخیر کننده قدرت اراده ی بالا نداشته باشه شکست می خوره... البته پیشنهاد می کنم شما این کار رو نکنین...
در بین حرف هایش وقفه ای ایجاد می کند، سپس ادامه می دهد: خب یکی دیگه از موکل ها همزاده که ما بیش تر تو این جلسه باهاش سر و کار داریم... خب کی می تونه بگه همزاد چه موجودیه؟!
دنیس دستش را بالا گرفت و پاسخ داد: تو جلسه ی قبل هم داشتیم... همزادها موجوداتی هستن که عین خودمونن البته شاید ما عین اون ها هستیم...
ادونکور با شک به دنیس که دندان هایش را به گونه ای شیطانی نشان می داد، نگاه می کند، بعد سرش را به علامت تاٌیید تکان می دهد، سپس می گوید: خب آره دنیس درست گفت 100 امتیاز برای هافلپاف... !
در همان لحظه اعتراضی بس عظیم از جناب دانش آموزان گروه های دیگر شنیده می شد. ادونکور با حرکت دست صدای آن ها را خفه می کند و اضافه می کند: بحث امتیازها باشه برای بعد... حالا ادامه ی بحث در مورد همزاد ها... همزاد ها به چند طریق احضار می شن که شما باید اون ها رو توضیح بدین... البته من فقط می تونم یه راهنمایی به شما بکنم و اون هم اینه که هر کسی می تونه همزاد خودش رو احضار کنه و از اون برای پیشگویی آینده کمک بخواد ...
سپس با دهانی گشوده به دانش آموزان نگاه می کند و روی تخته می نویسد:
تکالیف جلسه ی آینده درس پیشگویی:
1- زمان مناسب برای احضار همزاد ها ! (10 امتیاز)
2- فرض کنید قادر به احضار همزاد هر کسی هستید، در این صورت از بچه های سایت و شخصیت (می تواند بازیگر، خواننده، فوتبالیست و... ) مورد علاقه تون چه کسی را انتخاب می کردید؟! (7 امتیاز)
مقاله: تجسم کنید در یک شب تاریک در خانه تنها هستید، برق هم رفته، باران هم به شدت می بارد، در همان لحظه هم همزادتان به دلخواه خودش می خواهد بیاید برای شما آینده را پیشگویی کند، شما چه عکس العملی نشان می دهید؟! (13 امتیاز)
پروفسور ادونکور بعد از نوشتن تکالیف پای تخته دوباره رو به بچه ها برمی گردد و می گوید: خب... این ها تکالیف...
دیگر حرفش را ادامه نمی دهد؛ چون این بار هم بچه ها با ایجاد کوچک ترین صدایی ناپدید شده بودند. در همان لحظه ورونیکا بدون لحظه ای توقف کاغذ هایش را روی هوا می گیرد و با آخرین سرعت از کلاس خارج می شود.