A - B - C - D - E - F - G - H - I - J - K - L - M - N - O - P - Q - R - S - T - U - V - W - X - Y - Z |
پرسی ایگناتیوس ویزلی
«میتونید این کارو با دیدن یه ورق از دفتر زندگی پرسی بکنید!» -- سخن مالی ویزلی به فرد، جرج و رون (ح.ا.3)
«آره، خب، پرسی نمی خواد با هیچ فردی که شوخ طبعی داره کار کنه، می خواد؟ اگه اون برهنه در حالی که لباس چایی دابی رو پوشیده جلوش برقصه، پرسی متوجه نمی شه که این یه شوخیه.» -- رون ویزلی (ج.آ.21)
تاریخ تولد: 22 آگوست 1976 (جی کی رولینگ).
پرسی چند ساله است؟ پرسی چهار سال از رون بزرگتر است; وقتی رون سال اول بود او سال پنجم خود را می گذراند. پرسی در 22 آگوست 1976 متولد شد، و کل سال آخرش در هاگوارتز را هفده ساله (و در سن قانونی) بود. او مجوز جسم یابیش را در تابستان 1994 گرفت و از اینکه مدام اینور آنور جسم یابی کند تا فقط نشان دهد که می تواند، لذت می برد.
معانی اسم
پرسی: در افسانه شاه آرتور، پرسیوال شوالیه جوانمردی بود که توانسته بود نیم نگاهی به جام مقدس بیندازد. اصلیتش نامعلوم است، احتمالا از منطقه قدیمی فرانسه پِرسِر وال ،مختصر ِ عبارت «نفود کردن به دره»، است.
ایگناتیوس (م.ق.8): مشتق شده از معادل لاتین آتش. نام قدیس های متعددی، از همه جالبتوجهتر قدیس ایگناتیوس لایولا، موسس یسوعیون.
ویزلی: ویزلی: مانند یک راسو؟... رولینگ:«در بریتانیا و ایرلند راسو شهرت بدی به عنوان یه حیوون بدبخت، و حتی بدطینت، داره. هرچند، از بچگی من علاقه زیادی به خانواده راسو داشته ام; از نظر من اونقدر که بدنام شده بدطینت نیست.( JKR)
اسم مستعار: اولین رئیس او، بارتی کراوچ، به اون با نام «آچارفرانسه» اشاره می کرد. (ج.آ.7)
فرزند بالغ آرتور و مالی، سومی از هفت بچه، که مانند بقیه آنها موقرمز است. پرسی نمونه بلند و لاغر ویزلی هاست، مانند برادرهایش بیل و رون، و مخالف قد کوتاه و هیکل چهارشانه چارلی، فرد و جرج. به عنوان تنها فرد از خواهربردارهای ویزلی، پرسی عینک قاب-شاخی به چشم می زند (ج.آ.5).
به نظر می رسد پرسی تحت کنترل حس جاه طلبیش است; او از هر جایزه و ارتقایش لذت می برد. وقتی که پرسی در حال خواندن کتاب ارشدهایی که به قدرت رسیدند در فلوریش و بلاتز دیده شد، رون گفت که پرسی می خواهد سرانجام وزیر سحر و جادو بشود (ح.ا.4).
پرسی در هاگوارتر(گروه گریفیندور)
سال 1(1987-88)
سال 2(1988-89)
سال 3(199-90)
سال 4(1990-91)
سال 5(1991-92)ارشد گریفیندور (س.ج.6).
سال 6(1992-93)قبولی در امتحانات سطح مقدماتی جادوگری جغد در هر دوازده مورد (ح.ا.4)، بیشترین تعدادی که یک نفر می تواند قبول شود. دوست دخترش پنهلوپه کلیرواتر نزدیک بود توسط باسیلیسک کشته شود.
سال 7(1993-94[سال13-سال14])سرگروه (ح.ا.4)
شغل اول او
پرسی هاگوارتز را در ژوئن 1994 ترک کرد[سال 14] و برای کار به وزارتخانه رفت. اولین سمتش در اداره همکاریهای بینالملل بود. پرسی به قوانین و رویه ها علاقمند است، و رون کاملا مطمئن نبود که او "نرمی نشان بدهد" و اگر برادرانش قانون جادوگری را زیر پا گذاشتند آنها را بازداشت کند.
پرسی از خانواده جدا میشود
پرسی برای اینکه تشخیص نداد رییسش، آقای کراوچ، تحت طلسم فرمان است در وزارت مقداری به دردسر افتاد. با این وجود، به طور غیرمنتظرهای مقامی در گروه کارکنان فاج به پرسی پیشنهاد شد، مقامی که او با غرور آن را قبول کرد. وقتی که والدینش راجع به این شغل پرسیدند و گفتند که این شغل به این دلیل پیشنهاد شده که فاج در خانواده آنها جاسوسی داشته باشد، پرسی خیلی ناراحت شد به صورتی که تمام روابطش را با والدینش قطع کرد. او به لندن نقل مکان کرد و حتی در راهروی وزارت سحر و جادو با دیدن پدرش وانمود کرد که او وجود ندارد. مالی بسیار ناراحت است. او حتی آنقدر پیش رفت که یک نامه هشدار به رون فرستاد و به او پیشنهاد داد که رابطه داشتن با هری را قطع کند (م.ق.14).
رون عزیز،
چند روز پیش شنیدم (از آدمی به بزرگی وزیر سحروجادو، که اون هم از معلم جدیدت، پرفسور آمبریج شنیده بود) که تو شاگرد ممتاز هاگوارتز شدی. وقتی این خبر رو شنیدم واقعا خیلی خوشحال شدم. اول از همه باید بهت تبریک بگم، اعتراف می کنم همیشه می ترسیدم تو به جای دنباله روی از من، راه فرد و جرج رو انتخاب کنی، برای همین می تونی تصور کنی، وقتی شنیدم مربیان مدرسه رو دیگه مسخره نمی کنی و تصمیم گرفتی مسئولیتپذیر باشی، چقدر خوشحال شدم. ولی غیر از تبریک کار دیگهای هم باهات دارم. می خوام نصیحتی بهت بکنم، برای همین هم نامه رو به جای پست معمولی صبحها، امشب برات می فرستم. امیدوارم اون رو جلوی چشمهای فضول نخونی تا مجبور نشی به سوالات بیربط جواب بدی. وقتی وزیر به من گفت که تو شاگرد ممتاز شدی، از میون حرفهایش فهمیدم که هنوز با هری پاتر زیاد می گردی. رون، باید بهت بگم هیچی نمی تونه بیشتر از رفاقت تو با اون پسره موقعیتت تو رو به خطر بندازه. آره، مطمئنم از این موضوع خیلی تعجب کردی، شک ندارم که تو می گی پاتر همیشه سوگلی دامبلدور بوده، اما وظیفه دارم بهت بگم که ممکنه بهزودی دامبلدور دیگه مدیر هاگوارتز نباشه و آدمهایی که می شه روشون حساب باز کرد، عقیدشون درباره رفتار پاتر کاملا متفاوت و احتمالا درستتره. دیگه چیز بیشتری نمی گم، اما اگه روزنامه پیام امروز فردا صبح رو بخونی خودت خوب می فهمی که باد از کدوم طرف می وزه و ببین واقعا می تونی راه خودتو پیدا کنی یا نه! جدی می گم، رون، حتما نمی خوای تو رو با پاتر از یه قماش بدونن، این مسئله می تونه به آیندهآت خیلی لطمه بزنه، و منظور من، هم مدرسه است و هم زندگی. همونطور که حتما می دونی، چون پدر خودمون پاترو تا دادگاه برد، امسال تابستون در مقابل هیئت داوری جادو محاکمه تادیبی شد، و بعد از اون هم اصلا وجهه خوبی پیدا نکرد. او فقط به خاطر مسائل حقوقی از مجازات معاف شد، و اگر از من و آدمهای زیادی که باهاشون صحبت کردم بپرسی، هنوزم متقاعد نشده و سر حرفش هست. شاید می ترسی ارتباط خودت رو با پاتر قطع کنی، می دونم که اون می تونه غیرمتعادل و تا جایی که من می دونم خشن بشه، اما اگر نگران این مورد هستی یا چیز دیگه ای در رفتار پاتر دیدی که اذیتت می کنه، جدا توصیه می کنم که با دلوروس آمبریج صحبت کنی، اون زن خوشاخلاقیه و می دونم با کمال میل حاضره تو رو نصیحت کنه. حالا یه نصیحت دیگه بهت بکنم، همونطور که برات گفتم، ممکنه به زودی دوره مدیریت دامبلدور در هاگوارتز تموم بشه، تو باید به مدرسه و وزارتخونه وفادار باشی، نه به اون. متاسفانه شنیدم که گروه آموزشی در مورد تغییرات لازمه در هاگوارتز که وزارتخونه به شدت طرفدارشه، کمک چندانی به پرفسور آمبریج نمی کنه (اگرچه این مسئله باید از هفته دیگه براش آسونتر باشه، باز هم روزنامه پیام امروزرو فردا صبح بخون!) فقط همین رو بگم، دانشآموزی که حالا خودشو آماده کمک به پرفسور آمبریج نشون بده، ممکنه تا یکی دو سال آینده سرگروه پسرا باشه. متاسفم که تو تابستون نتونستم زیاد ببینمت، اصلا دوست ندارم از پدر و مادرمون انتقاد کنم، اما تا زمانی که اونا با این آدمای خطرناک دور و بر دامبلدور قاطی هستن، متاسفانه نمی تونم زیر یه سقف باهاشون زندگی کنم (هروقت برای مادر نامه نوشتی، می تونی بهش بگی که آدمی به اسم استرجس پادمور، که دوست نزدیک دامبلدوره، چند وقت پیش به خاطر ورود غیر مجاز به وزارتخونه به زندان آزکابان فرستاده شده. شاید اینطوری چشمهاشون باز بشه که این روزها با چه جنایتکارای بیارزشی دمخور هستن). من آدم خیلی خوششانسی هستم که لکه ننگ معاشرت با چنین مردمی را بر پیشونی ندارم. وزیر واقعا خیلی با من مهربونه و رون، امیدوارم تو هم نگذاری قید و بندهای خانوادگی کورت کنن و اعمال و اعتقادات نادرست والدینمون رو نبینی. از صمیم قلب امیدوارم که اونا، به موقع، بفهمن که چقدر در اشتباه بوده ان، و البته من آمادهام که در اون روز عذرخواهی اونا رو بپذیرم. لطفا با دقت درباره حرفهایی که زدم فکر کن، به خصوص در مورد هری پاتر، و باز هم ممتاز شدنت رو تبریک می گم. برادرت، |
قبول و درک این رفتار نفرتانگیز و گستاخانه از یک ویزلی سخت است، ولی پرسی تحت طلسم فرمان یا جادوی دیگری نبود (WBD). حتی در ژوئن 1996 [سال 16]خبر اینکه ولدمورت حقیقتا زنده است عصبانیت او را فروکش نکرد. آیا پرسی با خانوادهاش آشتی می کند؟ دامبلدور می گوید «برای مردم بخشیدن یکی که اشتباه می کند خیلی راحتتر از بخشیدن کسیست که درست می گوید.» (ش.د.25)
حیوان های خانگی: هرمس
در فیلم نقش پرسی توسط کریس رنکین ایفا می شود.
منبع : Percy