هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۸ سه شنبه ۲ تیر ۱۳۹۴

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
موزیک ویدئوی دستی!

سیریوس و چهار پنج نفر پشت سرش وارد چت باکس میشن. موسیقی همزمان شروع میشه.

دی ری ری ری دین. دی ری ری ری دین. دی ری ری ری دین دیــــــــــــن. دی ری ری ری دین دیری دین.

سیریوس شروع می کنه به قدم زدن در سطح چت باکس و شروع به خوندن می کنه:

اینجا چت باکسه، یعنی جائی که
هر کی که توش می بینی دنبال چیز میزه

تهیه چیز توی مکان عموووومی،
می فهمی تو هم سالم نیستی یه بیمار بودی!


(تصویر ساحره ای که کنار چت باکس داره یه چیزایی رو بسته بندی میکنه)

اینجا همه چیزن میخوای باشی مث بی چیز؟
بذار چش و گوشتو اون وا کنه با چیز!

اینجا چت باکسه لعنتی! شوخی نیستش
خبری از گل و نوشیدنی کره ای نیستش!

اینجا چیزیه بکش تا کشته نشی
اینجا نصف چیز می کشن نصف تیزی!

اختلاف دوز چیزا اینجا بیداد می کنه
روح مورفین و زخمی و بیمار می کنه


(مورفین نشون داده میشه که در بستر بیماری افتاده و قلبش از این همه نا به سامانی چیز گرفته)

همه کنار همن کتابدار و محفلی خفن
واسه یه نخود همه میخوان گالیون ندن!

حقیقت روشن خودتو به اون راه نزن
روشن ترش می کنم پس بمون چیز نزن

مرلین پاشو! من چند سالی باهات حرف دارم
مرلین پاشو پاشدی نشو ناراحت از کارم
کجاهاشو، دیدی تازه اول کارم
مرلین پاشو من یه چیزیم باهات حرف دارم

فلو با تسترالش کنار یه بنزه (آذرخش مدل بنز)
داره مواد میفروشه به جادوگر بنزه!


(تصویر ساحره معلوم الحال نشون داده میشه که داره به جادوگری بسته میده پول میگیره)

من و تو او بودیم از یه مکتب
ولی حالا ببین جوون مردم اَ دس رفت!

دلیل چرخش سر ایرما نیس حادثه
چیزه که سرشو می چرخونه، جالبه


(ساحره ای کنار چت باکس در ملا عام در حال استفاده از زغال و ...)

این روزا اول چیزه، چیز فروش!
همه مردم، ایرما، اون فلو!
()

بچه میخواد با فلو بازی کنه، دامبل نمیذاره
فلو سابقه اش خرابه، چون تو چتر چیزی داره


(کودکی پاک و معصوم به فلورانسو خیره شده که با ظاهری فریبنده از کودک دعوت به عمل میاره که به آغوش او بره. در این بین دامبلدور وارد عمل میشه و با نگاهی غضبناک به فلو امر به معروف می کنه که حجابشو درس کنه و از مواد فروشی دست برداره)

همه آگاهیم از این بلایا
حتی فرشته هم نمیاد این ورا تا،
نشه فنا با، همین بلایا

اما کمک نخواستیم اشک بریزه کافی
همین برا ما آدم سالم حرفامو درک کرد، تموم نکردم حرفامو برگرد

مرلین پاشو! من چند سالی باهات حرف دارم
مرلین پاشو پاشدی نشو ناراحت از کارم
کجاهاشو، دیدی تازه اول کارم
مرلین پاشو من یه چیزیم باهات حرف دارم

تا حالا شده عاشق دختر بشی؟
میخوام حرف بزنم رک تر، بشین


پیش خودت میگی اینه عشق تاریخی
اما عشقت با یه چیز فروشه بابا خواب دیدی!


(تصویر پسری که شکست عشقی خورده، نامزدش رو می بینه که داره با ساحره ای سالخورده به سمت کتابخونه میره)

خیره، یادت باشه غیره، خودت بزن قید
هرچی آدم تو کنارت میبینی چو عیبه

یکی همسن تو سوار تسترال آلبالویی بهت پوزخند میزنه
میکنی با کینه دعا که منم میخوام مایه دار بشم عقده رو کنم ترکش
دعا نکن بی اثره نمی کنن درکش


(ساحره ای جوان سوار بر 206 تسترال آلبالویی نشون داده میشه که با درآمد حاصل از چیز داره میره دربند دیزی بزنه)

میخوای بخوابی؟ تو بیداری کابوس ببین!
بیا با هم به این دنیا چیزه درست بدیم

باید چیز کشیده باشی تا نبینی تو چیز رو هر جا
کنار هاگزمید نبینی چیز رو اونجا

مرلین بیدار شو یه سالم باهات حرف داره
نکنه تو هم به فکر اینی که چیز صرف داره؟!


(تصویر مرلین که خوابه و داره به فلو فکر میکنه که کی میاد واسش چیز بیاره)


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲ ۲۰:۵۲:۱۴

تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۸:۴۴ شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
اینجا، جادوگران

- و همینک ارتباط زنده ای داریم با محل برگزاری کنسرت سیریوس بلک ملقب به حاج سیریوس آهنگران در سالن سی هزار نفری وزارتخونه که قراره این کنسرت رو به طور زنده برای شما عزیزان پخش کنیم. زیاد وقتتون رو نمی گیرم بریم برای دیدن و شنیدن کنسرت.

در این لحظه محل برگزاری کنسرت نمایش داده میشه. ردیف های متعدد صندلی مملو از مشتاقان و طرفداران سیریوس هست. صندلی ها به صورت منحنی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. نور صحنه تاریک میشه. در این لحظه سیریوس که یک شلوار جین و یک پیرهن مشکی یقه باز پوشیده با یک حالت غمگین و سنگین از طرف راست تماشاچیان به روی سن میاد. از طرف دیگر هم رودولف لسترنج وارد صحنه میشه.
بر روی اسکوربورد بالای سن کلمات رودولـ ـ ـ ـ ـفـ ـ ـ ـ & آهـ ـ ـنـ ـ ـگـ ـ ـران نقش می بنده و در این لحظه همه شروع به کف زدن می کنند.
سیریوس دستش رو به نشانه سکوت و احترام بالا میاره و در این لحظه آهنگ شروع به نواختن می کنه. رودولف:
- هاااااااااایییییییییی هاااااای هاااای هاااااای هاااااای...

(سیریوس شروع به خوندن می کنه و دستانش رو هم در حین خوندن حرکت میده)

واسه سه دیقه تو دلت راه بده مارو
تا من نشون بدم جادوگران و رابطه هارو
اینا حرفای امروز و دیروزه برپا
جادوگران شده اسیر یه ویروس مرگبار
دیگه احتیاجی به گِله از مدیرا نداریم
دیگه احتیاجی به محفل و مرگخوارا نداریم
یه جنگ روانیه حالا تو جادوگرانه
همه افتادیم به جون هم ویزارد و بیگانه
با تنی خسته کوفته خشکیده میری
که با ایفای نقش مدیرا کشتی بگیری
وقتی جلوت پست می زنم میگی موفق باشی
توی پخ (پیام شخصی) بهم میگی میخوای بلاک بشی؟
نگاه ما به همدیگه شده مثل قاتل
توجه نمی کنیم دیگه به حس باطن
توی "نحوه ی برخورد" چندتا کاربر ساده
دارن از دعوا می کنن سوءِ استفاده
چه کاربرا که تا می بینن یارو مدیره
میگن رول بی رول این آقا بُتِ کبیره
رول چیه بابا؟ این حرفا رو ولش
رولو دیدی برسون سلام ما رو بهش
چه کاربرایی که واسه همین از اینجا رفتن
اما این مشکلات همه توی روزای هفته ن
هرکس شناسه ی خودشو بغل کرده
اینا پیشرفت نیس اینا عقبگرده

( در این لحظه سیریوس مشتش رو در هوا تکون میده و عقب میره. رودولف ادامه شعر رو می خونه:)

ای داد از این همه بیداد
خواهم که ز غم شوم آزاد
از جور و ستم همه فریاد
چون خانه ی من شده بر باد

( دوباره سیریوس میکروفون رو بالا میاره و ادامه میده:)

دیگه ریخته توی دل من هرچی درده
دلیلش به شیش سال پیش برمیگرده
روزای اوج دعوا و بحث که از
همه شون چیزی نموند جز ترسِ محض
به یکی گفتم تو بیا بین کاربرا یک باش
اشکال نداره که اون ازت خون به چشم داشت
به حرفش گوش کن منصف باش باهاش یه خورده
گفت: مینروا وزیر بوده، حالا که مرده!!
خاطراتیه که من تو شعرم می نویسم
قلم کلماتو میاره و مینویسم
اینا باعثه گلوم پره از بغضی شه
که ببنده به دهنم راه اکسیژن
شاید به اینجا و این شعر اهمیتی ندی
منظورم اینه تو اینجا هم هس کاربرای بدی
ولی هه! اینجا خونَمه، وطنمه
جادوگران دلیل وجود شناسَمه

(دوباره رودولف به وسط سن میاد و شروع به خوندن می کنه:)

ای داد از این همه بیداد
خواهم که ز غم شوم آزاد
از جور و ستم همه فریاد
چون خانه ی من شده بر باد

(سیریوس:)

دیگه ترس برخورد و رفتار و روابط ما
داره کثیف تر میشه از هوای تهران
بعضی میگن جادوگران یه قفسه باید
از اینجا بری تا بکشی یه نفس راحت
میگن از بین فسیلا فقط مونده پرسی
اوله راهه واسه لینی و لونای خرسی (این بر می گرده به سال های قبل)
که بعدِ منفجر شدن بمب ریونی
هیچ تاپیکی تو جادوگران دیگه بی سوژه نی!!
تو هم بیا جلو خودتو بساز، میتونی!
چرا واسه سطح پست همو قصاص میکنین؟
دوست من به خدا من هستم به صعود تو راضی
پس بیا با هم بشکنیم این خطوط موازی

( موزیک - سیریوس سرش رو پایین میندازه - دوباره بالا میاره و با صدایی گرفته ادامه میده:)

میدونم اینو، غرور ما جادوگرانی ها به گذشته ی ماست، به تاریخ ماست
ولی به خدا اون دیگه گذشته!! الآن ما چی هستیم؟ الآن واسه آینده مون چی داریم؟
بیا دوست من، بیا دست همدیگه رو بگیریم، تا آینده ی جادوگران به اسم منو و تو افتخار کنه..


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۳ ۸:۵۰:۱۳

تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۹۴

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
اخبار ساعت 2

ما مسلح به ارکان دولتیم
بر صف شورشیان حمله می بریم

ما همه پیرو خط قدرتیم
بر صف دشمنان حمله می بریم

لا الا...
لا الا لا الا...


متعلقات اخبار و اینا خلاصه تموم میشه و تصویر گوینده نمایش داده میشه. (کت و شلوار خاکستری. قیافه ولایتی وزارتی . شما هم فک کن الان یه ناهار سنگین زدی به بدن، بشین اخبار ببین حالا )

- بسم المرلین الچپر چلاق پیر! بینندگان عزیز، سلام، ظهر آدینه شما بخیر! و اینک سر خط خبر ها.

دیری رین رین، بوم بوم!

گوینده: مقابله با اشرار و قاچاقچیان در سطح شهر!

تصویر فلورانسو نشون داده میشه که گرفتنش دارن می برن.
مامور1: قربان سوژه رویت شد! الان می گیریمش!

فلو که در چت باکس مشغول چیز فروشی بود با دیدن ماموران فرار می کند. سه مامور از رو به رو شیرجه می زنن میگیرنش.
فلو: من معتاد نیستم! اوا دستمو ول کن نامحرم!
مامور: حرف نزن بوقی! در ملا عام داری مواد میفروشی!
فلو: مواد؟ مواد چیه باو؟ این حرفا چیه؟
مامور: بیا اینا چیه تو جیبت پس؟
فلو: بابا اینا آرده من بین جوونا پخش می کنیم واسه شفا!
مامور: حرف بوق نزن. برو توی ماشین... گیش گیش! (افکت درگیری)

دیری رین رین، دین دین!

گوینده: خطیب ناماز جمعه محفل ققنوس خاطر نشان کرد:

تصویر دامبلدور نشون داده میشه که پشت تریبون وایساده.
- وزارتیان بدانند، که ما آنها را قبول نداریم. انقدر تحریم کنید... تا تحریم دانتان پاره شود.

جماعت که مث موج چپ و راست میرن:
- مرلیییییییییییییییین اکبر! مرلییییییییییییییین اکبر! مرگ بر ضد ولایت ققنوس. مرگ بر وزارت. مرگ بر وزارت. مرگ بر منافقین مزدور!

دیری ری رییییییییییییییییییییین!

دوباره مجری نمایش داده میشه.
- و اما قبل از اخبار، در خدمت وزرای سحر و جادو هستیم و گفت و گوی کوتاهی رو با این عزیزان داریم.

دوربین لانگ شات میشه و یکی از وزرا سمت راست گوینده مشخص میشه. سیریوس با کت و شلوار قهوه ای همیشگیش شروع به صحبت می کنه:

- سلام عرض می کنم خدمت مردم عزیز. وزیر اسنیپ به دلیل افتتاح پروژه ساختمان پزشکان جادویی در هاگزمید نتونستن که بیان.

گوینده: ما خوشحال می شدیم که هر دوی شما اینجا بودید. و اما علت حضور شما، شک و شبهه هایی هست که در رابطه با برخی نهاد های منتسب به وزارت به وجود اومده... خودتون توضیح بدید.

سیریوس جرعه ای آب میخوره و میگه:
- عده ای هستن، میان، توهین میکنن، وزارت رو زیره سوال می برن. مردم رو تهییج می کنن. به زندان بان شریف ما تهمت می زنن. زندان مارو زیره سوال می برن. من اجازه میخوام برای اینکه وقت مردم گرفته نشه و به اخبارشون برسن، خیلی سریع این اسلاید ها و تصاویری که پس از بازدید از زندان تهیه کردیم رو نشون بدید.

تصویر کوچک شده


ببینید. این نمای آزکابان از راه دوره. ولی اصلش که اینجوری نیست. تصویر بعدی لطفا.

تصویر کوچک شده


بله... شما نزدیک که بشی اینو می بینی در واقع! مدرنیته در بدنه این ساختمان مشاهده می کنید.

مورد بعدی اینکه در مورد بند زنان و عدم رفاه و اینا گفتن. خواهش می کنم تصاویر بعدی رو مشاهده کنید.

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


بفرمایید! این وضع زندانی ها! دارن صفا می کنن! وای فای، آب سرد، سونا، جکوزی، آب گرم. همه چی داره. چند تن از زندانیان هم خواستن تا تصاویرشون پخش بشه.

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


بله! خودتون شور و اشتیاق رو در بین زندانیان عزیز مشاهده می کنید. بنده عذر خواهی می کنم از شما و بینندگان. چون الان مجبورم که برم. نشست سران اتحادیه جادوگری امشب در مقر سازمان ملل جادوگری برگزار میشه و ما هم باید حضور داشته باشیم. مرلین نگهدارتون.

گوینده با تعجب:
- بله... خیلی ممنون جناب وزیر. خب، در عالم سیاست این فشردگی های کاری چیز طبیعی هست، و اینک ادامه اخبار...


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰ پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
جماعت زیادی جلوی سن سر پا ایستادن و با شور و شوق منتظرن تا کنسرت شروع بشه. مجری:
- جادوگران و ساحران عزیز و گرامی. تشکر می کنم که تا اینجای برنامه با ما همکاری های لازم رو داشتید. و اما هنرمند و خواننده بعدی که قرار هست امشب اجرا داشته باشه... کسی نیست جز...

در این لحظه روی صفحه نمایش طویل که در بالای سن از این سر تا اون سر طول داشت کلمات زیر نقش بست:

حـ ـ ـ ـ ـاج سیـ ـ ـ ـ ـریـ ـ ـ ـ ـوس آهـ ـ ـ ـ ـنـ ـ ـ ـ ـ ـگـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـران


سیریوس به همراه 13 نوازنده به روی صحنه میاد و به جماعتی که حالا یک پارچه نام اورا صدا می زدند ادای احترام می کند. سیریوس:
- خیلی ممنونم. سلام و شب بخیر دارم خدمت مدعوین گرامی. آهنگی که امشب قرار هست اجرا کنیم، آهنگ بد شدم هست. از جدید ترین کارامه. امیدوارم که مورد پسند شما عزیزان قرار بگیره.

( نوازنده ها شروع به نواختن می کنند )

سیریوس شروع به خوندن می کنه:

متاسفانه اینو یاد گرفتیم، بجنگیم
حتی بعد اینکه زاغ گرفتیم، از یه پست
تا تو نحو پست زدیم سریع محکم طرفو به بوق گرفتیم

فهمیدیم که خوب بودنمون بازتاب نداره
وجدان تا آخره این داستان سرابه
فهمیدیم کبابی آثاره ثوابه
به معترض فقط بگیم که بازار خرابه

فهمیدم کارات میتونه یکی دوروزه عادی شه
حتی خفن ترینا تو ترین ها عادی شه!
یادگرفتم که تخریب کنم ، تا یه خفن دیدم بگم ولش کن شاخ میشه

یادگرفتیم که از همه دورمون آتو جمع کنیم تبدیل به اسلحه کنیم
درد دلارو بشنویمو وقت دعوا، همون درد دلاشونو مسخره کنیم

تو دل یک سایت پر از فازهای منفی راه های مخفی
پُره خطر، مارهای افعی
ایستادی تو چهار راه تردید ، درگیری
که سکوت کنم و مظلوم تر شم اجازه بدم همه از روم رد شن
یا بشم یه مدیر که با طبیعت خودشو وفق داد با مرگ خلاقیت

نگو مسئله رو واکنش باز
خب مسلمه هر کنشی واکنش داشت
رود بودیم سد شدیم
روز بودیم شب شدیم
خوب بودیم رد شدیم
و بد شدیم...

نسل به نسل خون به خون
این بین ما میچرخه اینو خوب بدون
ما مثل دومینو بهم ضربه میزنیم
تو به من من به اون اون به اون

مگه خودم خیر دیدم...
جواب خودمو خیر میدم!!
مدیر سابق که میدید دارم طرح میدم
ولی بوق میزد هی قانونو پیچ می کرد

هی مرلین! ، خودت شاهدمی
حس میکنم داریم میریم تو یه چاه عمیق
قبول کن دفاع تو این مورد وارده
منم بد نبودم ولی خودت یادته اونروزی رو که وایساده بودم تو روی مدیر!
دیدم یارو پشت میز شیک و شکیل
نشسته بود، یه غول بیریخت که از سر تا پاش فقط داشت پول میریخت
تو اون لحظه حس کردم که روز رفتنمه
دیدم اونا که تو آشغالیشه، طرح های خفنمه

منو شناخت ولی کاره ای نبودم
با اون همه ایده هایی که من داده بودم
اینهمه تو طرح دادی اونم پاداشت
تایید کرد اونی رو که نوکره باباشه
یه اعتصاب پست یه اعتراض مامان ینی طرف دمه دره یه پاپیونم بالاش

لفظ میاد همون طرف که روش حساب کنن
میگه میخوام به اموال مدیر اضاف کنم
خیلی خودساختس همون آذرخشم از مدیر خرید از دم قسط ماهی هزار تومن

ولی ، من قرض کردم تا برات طرح کردم
من کف این سایتو برات فرش کردم
من واسه ی نوشتن اون پست وقت صرف کردم
من ، تورو یه مدیر مردمی فرض کردم...

این همه بحث کردیم آخرش چی شد؟
بهتره بگذریم، قصه همین شد

(در ادامه آهنگ، خواننده اشاره داره به ماجرای عشق قدیمیش، آیلین پرینس که یکی از مدیر زاده هارو به سیریوس ترجیح میده و میره و از قضا دوباره بر می گرده)

من با تنهایی ، تو با تنهایی که تورو ولت میکنن تو اوج تنهایی...
تو اون سایت پُر نقاب
تو با اون بساز
من با قرص خواب

اگه بپرسم اون کیه که باهاشی بهم میگی با لبخند بابا اونکه داداشیمه
هه ، همون داداشیا دوشیدنت
منو در آوردن و تورو قاپیدنت

گفتم تو خراب میشی اونو آباد میکنی
تو که عروس نمیشی اونو داماد میکنی
اااااااای.. تو که حرفات تا این روز دروغه
یه تو زردی که حتی نیمروت دو روئه

گفتی برگشتم، دوباره خامت می کنم
گفتم ببخشید؟ گفتی خواهش می کنم
بعد شیش سال درای دلت باز شدن (عه؟)
واسه خودم اومدی یا چونکه شاه شدم؟

متلکاتو نگه داره واسه بعد
اون به کنار در اصل من دائمم (همیشه هستم)
اونکه واسه پستش ریاضت کشیده
حق بده پشت میز ریاست بشینه

دارم عقده هامو در میارم ، از دلم
سرتو درد میارم ، معذرت
تو شاد باش من که نبودم داش
تو این آهنگ تو سنگ صبورم باش
البته اینم یه حرف جالبه
که ما تموم حرفامون حق به جانبه
هه ، ما از خوبیامون دم زدیم وگرنه
منم به خیلیا کم بدی نکردم
پول ، دختر ، موقعیتم
خدایی بد نبوده عمق نیتم
ولی بذار بد و بیراه هارو حوالم کنن
بلکه خالی شن و منو حلالم کنن
منم یاد گرفتم اینارو از اجتمامون
و توجیح نداره کارم اشتباه بود
اگه درد دارم بوده حقم پاتیل لقم
یه حساب کتابی بوده که مونده از قبل
بگذریم اینم با یه دید روتین
بشنو ، بگو بسه بس که دیکته خوندی
تو هم اگه زندگی مارو دیده بودی
تو صدتا ترک سر تا پای مارو مینمودی
ولی واسه من سایت یعنی داستان
از اونکه زخم خورد ولی باز واستاد
آره ، رول یعنی آرمان
از زیرزمین پرواز به آسمان...


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
آگهی های بازرگانی

تابستان در راه است!


جی جی جی جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنگ!

تصویر یک محیط خیلی سرسبز با آبشار و امکانات رفاهی متعدد نمایش داده میشه که ملت دارن کباب بره به نیش می کشن و بچه هاشون از این ور کادر به اون ور کادر جفتک میندازن. دلورس از سمت چپ تصویر وارد میشه میگه:
- آیا از فضای امتحانات و رخوت بهاری خسته شده اید؟ آیا به زمین و زمان بوق می فرستید؟ آیا امتحانات دهن شمارا سرویس کرده است؟ به تابستان بیندیشید!

تصویر عوض میشه. سیریوس و سوروس رو نشون میده که با چند نفر سر یه میز گرد نشستن و دارن یه سری قرعه کشی هایی رو انجام میدن. (آهنگ شاد و مفرحی هم بر روی فیلم گذاشته شده) سیریوس به دوربین نگاه می کنه و میگه:
- در حال تهیه و تدارک برنامه هایی هستیم برای فصل تابستان که کاربرا بعد از گذروندن ایامی سخت در خرداد، انرژی سابق خودشون رو دوباره به دست بیارن. در سطح بین الملل مسابقاتی رو قرار هست برگزار کنیم مثل لیگ " جهانی" کوییدیچ با حضور تیم ها و بازیکنان مطرح دنیا که میزبانی مسابقات هم بر عهده مجموعه جادوگران خواهد بود. سایر توضیحات رو همکارم سیو ارائه خواهند کرد.

سوروس دست از نوشتن برداشت و با قیافه خشک و جدی همیشگی خود به دوربین نگاه کرد و مشغول صحبت شد:
- بله... ترم تابستانی هاگوارتز برگزار خواهد شد. دانش آموزان مشروطی باید مراجعه کنن تا درس های افتاده رو پاس کنن. همینطور به عنوان وزیر سحر و جادو مفتخرم عنوان کنم که در کنار این ترم، رویداد دیگری نیز برگزار خواهد شد. که احتمالا مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز میزبان آن خواهد بود.

پس از پایان حرف های دو مدیر، دوباره تصویر قط میشه. چهره خواننده ها و گروه های موسیقی سر شناس همراه با قسمت هایی از کنسرت هاشون نمایش داده میشه. گوینده:
- کنسرت خواننده های محبوب شما در جادوگران! تابستان امسال، به جادوگران بیایید و در کنسرت خواننده های محبوب خود شرکت کنید...

(گوینده سکوت می کنه و بخش هایی از کنسرت ها و موزیک ویدئو ها همراه با نام خواننده پخش میشه)

Sivash Ghomayshi


من هنوز عااااااااااااشق ایـــــــنم، توی پاتیلت بشیـــــــــــــــنم، حواست بهم نبااااااشه دزدکی تو اون ***نم!

Shahram shab pare


(تعدادی خواهر با حجاب پشت سر ایشون)
این شبی که میگم شب نیست. هر شب مث اون شب نیست. اون شب مثل هر شب نیست. دیشب مث امشب نیست!

Ebi


کی اشکاتو پااااااااااک می کنه... شبا که قصه دااااااااااری... پروتگو کییییییییی میزنه... وقتی که چوب ندااااااااااااااااری...

Dariush


(در انتقاد به وزارت)
کاااااااامه همگان بااااااااااد روا کاااااااااااام شما نه! ایاااااااااااااامه همه خررررررررم و ایاااااااااااامه شما نه!

Mankan!


ولدک اینا کوجائن! دنباله ریشای کوتاهن! محفلیا کوشن بیاااااا! شیش و هشتی ان کیاااااااااا!

Celine Dion


Every night in darkness... I see you... I afraid of you...

Khajeh Amiri


اگه فکر احساسمووونی برو... اگه... عاشق هر دومونی برو...

تصویر دوباره قط میشه. عدد 90 روی صفحه نمایان میشه. گوینده:
- نقد و بررسی لیگ کوییدیچ، با حضور خبره ترین کارشناسان و داوران مطرح جهان. تابستان امسال در برنامه نود!

صحنه هایی از برنامه:

فردوسی پور: ببینید این صحنه کاملا بازیکن تیم تراکتور سازی گوی زرین رو گرفت. ولی شما هیچ توجهی نکردین!

جیمز پاتر پای تلفن: نخیر! تصمیم من در اون لحظه همین بود و فکر می کنم کاملا درست بود.

علی بشیر کارشناس: الکی میگه تبانی کردن!

-------------- (صحنه ای دیگر)

فردوسی پور: واقعا اجازه بدی من سرمو بکوبم به میز! چطور تیمی با یک بازیکن اضافی ثبت شده و شما توجهی نکردین؟

فلچر رئیس سازمان لیگ مهمان برنامه: ببینید آقای فردوسی پور، رئسای قبلی چیکار کردن؟ طبق بند هفتاد و سه ماده شیش جلد سوم کتاب قوانین و احتمالات لیگ کوییدیچ...

-------------

سوروس اسنیپ کاپیتان تنبل های وزارتی مهمان برنامه: واقعا جای تعجبه. توپ از دست بازیکن میفته، پنالتی به نفع کیو سی! جیمز سیریوس نیم متر با اسنیچ فاصله داره داور سوتو میزنه کیو سی برنده میشه!

فردوسی پور: حالا ما قصد داریم ارتباطی رو برقرار کنیم با رئیس سازمان لیگ جناب فلچر تا ببینیم آیا این قضایا صحت داره یا نه... دوستان اشاره می کنن تلفن همراه ایشون خاموشه. شما آیتمی رو ببینید بر می گردیم در خدمتتون هستیم.

------------

کاپیتان تراکتور سازی عصبانی پشت تلفن: آقای فردوسی پور این چه وضعشه؟ تیم وزارتی با یه بودجه کلان میاد وارد مسابقات میشه هر وقت دلش میخواد بازیکن می خره، الان ما سه ماهه که حقوق بچه هارو ندادیم. اینا برای اون عشقی که پیرهن دارن بازی می کنن. ما شرمنده اینا شدیم. میان سه و نیم میلیارد با سیریوس بلک قرار داد می بندن در حالی که ایشون با ما قرارداد داخلی امضا کرده بود! همین آقا تهش یه بار اونم فقط یه نیمه میاد بازی می کنه! این پولا خوردن داره؟ سقف قرار داد ها کجاست؟ چرا رعایت نمیشه؟

-----------

فردوسی پور: آقای بلک جنجال پشت سر شما زیاد بوده دیگه. اول که با اون رقم قرار داد به تنبل ها پیوستین بعدش جدا شدین. بعد خبر دار شدیم رئیس سازمان شدین بعدش دوباره کلا کناره گرفتین! خودتون توضیح بدین.

سیریوس مهمان برنامه: اهه اهه اهه! اینا همه شایعاتی هست که پشت سر من بوده. من یک ریال هم از تیم وزارتی ها دریافتی نداشتم. و اینا همه کذب محضه!

رودولف میاد روی خط با داد و فریاد: اجازه بده آقا اجازه بده، این آقا با باند بازی وارد این ورزش شد! همین ایشون جوونای مردم رو به خاک سیاه نشوند. مافیای کوییدیچ بریتانیا ایشونه! با دستای کثیف پشت پرده اش این ورزش رو به لجن کشیده! مدارکی داریم مبنی بر دلالی ایشون...

تصویر در اوج شلوغی قط میشه...


تابستان امسال، با برنامه هایی مفرح و جنجالی... تابستان در راه است!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۹۴

نویل لانگ باتمold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۵ پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۷ شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
با سلام خدمت جاد.گران و ساحره ای عزیز با یه قسمت دیگه از برنامه گیاهان شگفت انگیز در خدمت شما هستیم
مهمان ویژه برنامه پرفسور لانگ باتم استاد گیاه شناسی جادوئی می باشند.
-سلام آقای لانگ باتم
-باسلام خدمت شما و بینندگان محترم
-امروز میخواین درباره ی چه گیاهی با ما صحبت کنین؟
-گیاهی که میخوام امروز بهتون معرفی کنم یک گیاه شگفت اگیز برای افراد فراموشکار می باشد.
- وااااای چقد عالی!!!! این گیاه چه ویژگی هایی داره؟؟؟
-این گیاه آبی رنگ که برگهای پهنی داره از درون برگهایش ماده ی لزج آبی رنگی خارج می کند من با آزمایش های بسیار بر روی این ماده لزج به خاصیت های آن پی بردم و نام این ماده را Forgetful به معنای فراموشکار گذاشتم.
-بسیار خوب!!! طرز استفاده از این ماده چگونه است؟
- این ماده ی لزج آبی رنگ را باید هر روز بر سر خود بمالید این ماده هیچ اثری بر روی سر شما نمیگذارد اما زمانی که چیزی را فراموش کنید سر شما به رنگ آبی درمیاید و شما باید به دنبال چیز فراموش شده بگردید.
- بله آقای لانگ باتم. شما چگونه این گیاه رو کشف کردید؟
- بله سوال خوبی پرسیدید . من زمانی که در جنگل ممنوعه به دنبال نوعی خاصی از یک گیاه می گشتم ناگهان با جمعیت عظیمی از این گیاه برخورد کردم و یک دانه از آنها را برای آزمایش به گلخانه ی خود آوردم .
-خیلی عالی است!!! حرف آخرتون چیه آقای لانگ باتم؟
- بله من به تقاشا کنندگان این گیاه میگم که این گیاه رو با شرایط خاص در گلخانه خود پرورش خواهم داد و بعد از افزایش این گیاه آن را در تمام سطح کشور خواهم فرستاد تا در اختیار شما قرار بگیرد.
- باتشکر از لطف شما. خوب بینندگان عزیز امیدوارم از این برنامه نیز خوشتون آمده باشه تا یک برنامه ی دیگر خدا یار و نگهدارتون.
- خدانگهدار


ویرایش شده توسط نویل لانگ باتم در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۲۱ ۱۲:۵۶:۲۶

تصویر کوچک شده
ᓅــᓆـط یڪ جاـכـہ وجوכ כارכ ڪـہ ᓄـثل یڪ روכـᓘـانـہ بزرگ است: چشـᓄــہ هایش آستانـہ ے هـᓄــہ ے כرهاست و ڪورہ راهها جویبارهایے هستنـכ ڪـہ بـہ آטּ ᓄـے ریزنـכ.
تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۳۰ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲
از دپارتمان جانور شناسی یو سی برکلی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 144
آفلاین
شبکه ?=3+4_2=،ساعت21:30:
:baaa: هپی نیو یر بببببببببببعععععع:baaa:
صحنه اول:
مردی با قدی بلند و چاق و با قیافه ای که مشخصا بازهم یکی از ویزلی ها است با لبخندی گفت:
سلام خدمت جادوگران و ساحره های کوچیک خوش اومدین به خونه ی ما......
فریادی سخنان گهرباره آقای مجری را قطع کرد.
-تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم
آقای مجری با ناراحتی رویش را به طرف دروبین کردو وگفت:
خوب مثل همیشه این تسترالمون داره این حرفارو میزنه سپس با نعره ای عجیب خطاب یه تسترال گفت:
ما میدونیم تو تک شاخی ولمون میکنی؟
-گفتم یا نگفتم؟گفتم یا نگفتم؟گفتم یا نگفتم؟
-بابا گفتی ولمون کن.
سپس تسترال از صحنه میرود.
صحنه دوم:
پاتیل گلبهی وارد صحنه میشو ودر همین حال آهنگ "هیپوگریفا باید برقصن "را زمزمه میکرد.آقای مجری با خنده دستش رابه طرف او دراز کر دوگفت:
سلام پاتیل گلبهی چی شده شادی؟
-لای....لای...لای..آقای مُرجی داشتم توی کوچه میرفتم،رسیدم به آزکابان دیدم هری پاترو دارن مجازات میکنن خوش حال شدم.
-از کی توی کوچه ما آزکابان باز شده؟
-اوه آی مُرجی،این شعبه دو آزکابانه رئیسشم خانواده ویزلی به غیر از رونه.
-وای دارن پسر برگزیدرو شکنجه میکنن؟؟؟؟؟
-آره آی مُرجی
سپس آی مرجی فریادی از روی خشم زد:
بـــــــــــــــــــــــــــــچــــــــــــــــــــــــــــــــها
ناگهان بچه ها مثل مور وملخ به اتاق حمله کردند.مروپ گانت با ترس از آقای مجری پرسید:
آقای مجری چی شده؟
آقای مجری دستش را روی پیشانی اش گذاشت وگفت:
ما باید به دنبال پسر برگزیده برویم و اورا نجات دهیم و کسانی که اورا ذیت کردند با 24 روش،20روش ممکن و 4روش غیرممکن شبیه تست.......
-تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم
-اه چرا دیالوگمو خراب کردی خوب دوباره میگم شبیه هیپوگریف بکنیم.
-دستو... جیغو....هورا....
ناگهان مردی با نقابی عجیب وسط صحنه ظاهرشد و گفت:
در روز....وسط شبکه جادوگری....میخوای بر علیه وزارت وآسلام شورش کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بندازم پیش فنریر گری بک مردیکه تستر.....
-تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم
باشه مردیکه هیپوگریف پس از چند ثانیه مکث ادامه داد: حالا بیا بریم آزکابان با دیوانه سازها ماچ بازی کن.
سپس مرد و آقای مجری غیب شدند،مروپ گانت با چهره ای مضطرب گفت:
وقت برنامه تموم شد،به حرفای بابا و مامانتون گوش کنین،ماشین لباسشویو روشن نکنین
همتونو به مرلین میسپارم




پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۴

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۳۰ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲
از دپارتمان جانور شناسی یو سی برکلی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 144
آفلاین
جادوگر تی وی برنامه بهار هیپو گریف:
ساعت21دوربین یک:
-صدا......تصویر........حرکت
مجری قد بلند با موهای قرمز و صورتی کک مکی که مشخص بود یکی از خانواده ویزلی ها است ولی مشخص نبود کدام یکشان(به دلیل فراوانی آن ها)با لبخندی گفت:
سلام خدمت جادوگران وساحره های عزیز اینجانب بنده حقیر موظف شدم امشب مجری این برنامه رو برای شما اجرا کنم.بریم یه فاصله بگیریم برگردیم.
دیم دیم دیم دیوم دم دم دم(افکت شروع پیام بازرگانی)
جارو فروشی جردن
سری مدل های التو
التو مدافع با چماق
التو مهاجم با دستکش
التو گلر با دستکش
التو سوپر سیستم اتوماتیک حرکات ویژه
قابلیت ها:بوق اخطار بازدارنده و رادار سرعت 400km
قیمت1000گالیون
ویژه 2000 گالیون
----------------------------------------
گروه ضربت دياگون عضو می‌پذيرد!

در صورت آن كه فردی گولاخ، خفن، باهوش و جيگر هستيد، گروه ضربت مكانی مناسب برای شماست! اين فرصت ويژه و طلايی رو از دست ندين و به ما ملحق بشين!

به اميد روزی كه همه با هم، اراذل اوباشگرانِ موجود در دياگون را به هاگزهد تبعيد نمائيم!

دم دم دم دیوم دیم دیم دیم (افکت پایان پیام بازرگانی)
ساعت21:30 دوربین دو:
-خیلی ممنون از نگاه های شما ما امشب در خدمت یکی از برترین بازیگران جادوگر تی وی هستیم معرفی میکنم....................جواد بگمن
دوربین یک:
مردی بازهم با موهای قرمز وچاق با ابروهای پیوسته که مشخص بود از ویزلی ها است ولی فامیلیشو تغییر داده گفت:
سلوم خدمت تمامی بینندگون جادوگر تی وی من جواد بگمن هستیم
سپس سرش را به طرف بنده حقیر ویزلی خم کرد وگفت:
آقای بنده حقیر ویزلی من یک سوال داشتم.(با لهجه)
-بپرس جواد
-چرا اسمت بنده حقیر ویزلی هست؟
مجری خنده ای از روی عصبانیت کرد وگفت:از اونجا که ما ویزلی ها زیادیم بعدشم اسمها کمه اسممو بنده حقیر ویزلی گذاشتند.
خوب از اتاق فرمان اشاره میکنند که قسمتی از فیلم محفلکده رو پخش میکنیم،شمارو دعوت میکنم ببینید.
دم دم دم دم دم (افکت میان برنامه)
ناگهان تصویر خانه گریمولند را نشان میدهد که در آن فضا جواد بگمن روبروی دامبلدور هست و میگوید:
این خونه واس ماس......یعنی کلیش ماس ماس
دامبلدور از روی عصبانیت محکم دستی به سرش میزند و میگوید :
مردیکه تسترال این خونه ماله سیریوس بلکه چرا نمیفهمی؟
-نه دیگه طبق بند یک اساسنامه چی میگه میگه این خونه واس ماس یعنی کلیش ماس ماس تازه اجاره این مدتو باید بدید.
دم دم دم دم دم (افکت میان برنامه)
ساعت 21:34دوربین سه:
خوب آقای بگمن هنرنماییتون عالی بود ببخشید دیگه امشب به دلیل بازی کوییدیج مرلینگاه سازی و تراختور سازی نمیتونیم در خدمتون باشیم.
حالا اگه میشه یه دست برای اون دوربین بالا تکون بدید.
جواد بگمن نگاهی به دوربین کرد و دستش را تکان داد در همین حین بنده حقیر گفت قربون قد بالای کیفیت این دوربین برم.................سپس با عجله گفت:تا برنامه بهار هیپوگریف شمارو به مرلین میسپارم..




پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۸ شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۴

فلورانسو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۴ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 350
آفلاین
كانال 17_ برنامه ي 5+1_ زنده

مجري با كت سرمه اي رنگش روى صندلى چرخ مى خورد.
- سلام عرض مى کنم خدمت همه شما دوستداران برنامه ى 5+1. خيلى سریع بريم سراغ اصل مطلب و مهمان عزيزمون. جناب آيا گرفتن پسر گل دامبلدور، هرى، کار خوبيست؟

دوربین مى چرخه و سر نورانی مهمان چشمان همه رو خيره مى کنه. ولدمورت مثل همیشه با رداى سبزش و چشمان شهلايى به چهره ى مجرى زل زده بود.
- عزيز خودت هستى و جد و آبادت. بله کار خوبيست. اين پسر تو کتاب آخر ما رو مى کشه.. اون يه قاتله.
- خب شما هم خيلي ها رو كشتيد.. مثلا فرد..مي دونيد جرج و خانواده ش چقدر گريه کردن؟
- خب ازلکى گريه کردن.. اونا که از فرد يکى ديگه داشتن، ديگه گريه نداره که.

مجرى با اضطراب دستش رو به سمت گوشش مى بره مى گه:
- بله..از اتاق فرمان اشاره مى کنن که بايد بريم گفت و گو با مردم رو ببينيم و برگردیم.

گفت و گو با مردم

مردى مقابل دوربین ايستاده بود و ده ها نفر از پشت سر سعى مى کردند خود را در کادر جا کنند يا حداقل يه باى بايى بکنند.
- دوست عزیز نظرتون درمورد دستگيرى هرى پاتر چيه؟

- با نام و ياد خدا..من به نظرم تقصیر داور بود که پنالتی رو نگرفت وگرنه ايران و آرژانتین مساوی مى شدن حداقل.

ملت: شييييرررره..

دوربین قطع و بعد دوباره روشن مى شه و يه ساحره رو نشون ميده.
- خانم نظرتون درمورد دستگيرى هرى پاتر چيه؟
- آقا اينا همه کار دست هاى پشت پرده س.. اين مرگخوارا وزارت خونه رو گرفتن تو دستشون..فکر کرديد چرا سيريوس بلک استعفا داد؟ تهدیدش کردن. حالا هم ديدن هرى مهره ى قدرتمنديه، به بهانه هاى مختلف انداختنش آزکابان.
- بله حرف آخرتون؟
- به نظر منم تقصیر داورى بود..ايران خوب بازی کرد.

دوربین سریع قطع و دوباره يه صحنه ى سفید ديده مى شه. دوربین کمى عقب مياد و ريش بلند دامبلدور به چشم مى خوره. دامبلدور و ولدمورت چوبدستى به دست مقابل هم نشسته بودند و با چشمان تنگ شده به هم زل نگاه مى کردند. آهنگ کارتون" لوک خوش شانس" پخش و چند تيغ به اين سو و آن سو مى رفت.
- دامبل!
- تامى..پسرم!
- هري پيش ما مى مونه.
- هرى پسرم؟ ولى به چه دليلى؟
- قدرت دست ماست.
- آه تام.. پسر کوچولوى بانمک و ساکت.. قدرت فقط قدرت عشق.. اگه کسى مستحق مجازات و اعدامه، اون هرى نيست..هرى يه قهرمانه..هرى جامعه ى جادوگرى رو نجات داد درصورتى که مى تونست فرار کنه..هرى يه پسر تنها بود اما کم نياورد.. تو هزاران مرگخوار قدرتمند داشتى و هرى فقط چند تا دوست و نيروى عشق و البته يه خر به اسم خرشانس.. تام.. بذار هرى بره.
- هرگز..

و بعد صداى قهقهه ى ولدمورت، تيتراژ پايانى برنامه شد. صداى اعتراض مردم از بيرون به گوش مى رسید.
- هرى رو آزاد کنيد!
- هرى بى گناهه.
- همش تقصیر ولدمورت و دستاى پشت پرده س.
- همش تقصیر داورى بود.


تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۱۳ جمعه ۱۴ فروردین ۱۳۹۴

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۸ سه شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 154
آفلاین
- حالا بازیکنان رئال دیاگون از سمت راست یه حرکت رو ترتیب دادن! در نمایی زیبا خستگی رو می بینید که از ساق جاروهای بازیکن ها مشخصه! حالا ویکتور خودش حرکت می کنه... آفرین ویکتور، برو ویکتور، نه ویکتور، اون طرف نزن ویکتور! و توی دروازه گـــــــل!

ناگهان پخش برنامه ی کوییدیچ برتر متوقف شد. مجری برنامه ی خبر پشت میز ـش نشسته و شروع به صحبت می کنه:
- بینندگان عزیز. به خبر فوری ای که هم اکنون به دست من رسیده توجه بفرمایید.

تصویر عوض میشه و سرسرای اصلی وزارتخانه رو نشون میده. دوربین روی حوض برادران جادویی زوم می کنه و پرچمی بلند رو نشون می ده که وسط حوض به اهتزاز در اومده و نقش هری پاتر و پس زمینه ای از ققنوس بر اون نقش بسته!

گوینده ی خبر دوباره شروع به صحبت می کنه:
- ارتباطمون برقراره با لوتار ماتئوس(!) خبرنگار اعزامی جادوگر تی وی به محل این اتفاق. لوتار، چه اتفاقی اونجا افتاده؟

لوتار ماتئوس میکروفن به دست شروع به صحبت می کنه:
- همونطور که می بینید صبح امروز وقتی کارکنان وزارت سحر و جادو به این اداره مراجعه کردند با این صحنه مواجه شدند. ظاهراً عده ای شبانه وارد وزارت شده اند و با استفاده از افسون چسب دائمی پرچمی با عکس هری پاتر، زندانی آزکابان، بر فراز حوض برادران جادویی برافراشته اند. مسئولان وزارت به سرعت سعی در پایین آوردن این پرچم کرده اند ولی هنوز تلاش هاشون نتیجه ای نداده.

- لوتار، بله نظرت این کار از طرف چه کس یا کسانی بوده و چه منظوری داشتند؟

- اون چیزی که مشخصه اینه که با توجه به پس زمینه ی ققنوس که در این پرچم دیده میشه احتمال میره این کار محفل ققنوس باشه و اون ها بدون توجه به اخطار های مسئولین شروع به اغتشاش کردند. ما قصد داشتیم با یکی از مسئولین وزارت و یا رئیس زندان آزکابان صحبتی رو داشته باشیم ولی متأسفانه هنوز هیچ کس تمایلی به صحبت در این مورد رو نداره. چیزی که مشخصه اینه که این حرکت محفل ققنوس رو میشه یه جورایی به نشانه ی اعلام جنگ خیابانی علیه وزارت تلقی کرد.

- ممنونم از لوتار ماتئوس، خبرنگار اعزامی جادوگر تی وی به وزارت سحر و جادو.


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.