decorative wands
اطلاعیه مرداب هالادورین: فروشگاه چوبدستی‌گستران برای اولین‌بار با ارائه چوبدستی‌های خاص در خدمت شماست! این فرصت استثنایی رو پیش از این که چوبدستی مورد علاقه‌تون خریداری بشه از دست ندین!
wand

روزنامه صدای جادوگر

wand
مشاهده‌کنندگان این تاپیک: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: دوشنبه 13 خرداد 1392 15:09
نمایش جزئیات
آفلاین
از طرف لردولدمورت:

بلا در وا کن مویم
پشت در وا کن مویم
این چه در وا کردنه
این از اقبال مویه!‏

شاعر: از شاعران گمنام دهه شصت! ‏

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
تصویر تغییر اندازه داده شده


تصویر تغییر اندازه داده شده

فقط جادوگران است و کسانی که از درکش عاجز هستند!
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 22:35
نمایش جزئیات
آفلاین

ولدک من چه نازه
کله ش براق و طاسه
وقتی میره به حموم
به کچلیش مینازه

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 23:07
نمایش جزئیات
آفلاین
اتل متل توتوله
حال ولدی چجوره؟
نه مو داره نه دماغ ایشون
چوبشو بردن قبرستون

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
بهترین جا را میخواهی؟
بهت نشان بدهم؟
چشمهایت را ببند تمرکز کن
تصور کن
یک گام به جلو بردار
الان همون جایی
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: شنبه 7 اردیبهشت 1392 23:03
نمایش جزئیات
آفلاین
تو میگویی این ولدمورت و آن ولدمورت یکی هستند؟
چرا ولدمورت من نالان و غمگين است ولي ولدمورت مرگخواران شادوخوش حال است؟
چرا ولدمورت مرگخواران ميوه از بازار ميگيرد؟ ولي ولدمورت من هردم زغال از کار ميگيرد؟
چرا ولدمورت مرگخواران صورتش دماغدار ولي ولدمورت من بی دماغ است؟
تو مي گويي که این ولدمورت و آن ولدمورت يکي هستند؟
چرا ولدمورت من کرشیو بر پيکر مرگخواربه زورو ظلم ميکارد؟
چرا ولدمورت من هر روز مي پوسد؟
چرا در خانه ي ولدمورت مرگخواران گل و زيتون فراوان است ولي در خانه ما اشکو خون دل و مار به جريان است.
تو مي گويي که این ولدمورت و آن ولدمورت يکي هستند؟
چرا ولدمورت من با زندگي قهر است؟

اشاره به ولدمورت های چت باکس دارد.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
آقای باود؟
خیلی خسته ام!!!
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: شنبه 29 مهر 1391 23:52
نمایش جزئیات
آفلاین
برقِ کله ی ارباب *** مثل یه ماه یا شبخواب!



عشق بدون لرد بی فایده س
مثل بهشته ولی بی هایده س

برای این پرنس بی قافیه
برق کله ی ولدمورت کافیه!

کله باید پر از تورم باشه
پر از انرژی و تراکم باشه

حتی تو اون شبای بی ستاره
تو لحظه هایی که تنت می خاره

کوچه باید واضح و روشن باشه
دختر همسایه مبرهن باشه

جوری که اشتیاقشو ببینی
ترشح بزاقشو ببینی

دُرُس تو این لحظه ی پر خاطره
چه ضدحالی میشه برقا بره!!

ارباب بره، کله بره، برق که نیس!
تو هی بگو مرگ بر این اینگیلیس!!

انگار گرفتنت تو ون گذاشتن
فلج شدی زیرت لگن گذاشتن

انگار که از زمونه خسته باشی
رو شیشه نوشابه نشسته باشی! 2

ارباب، ارباب.. وزیر نیرو
وزیر لایق و وزین نیرو

از رو سالاد سس رو بگیر، مهم نیس
راه تنفس رو بگیر، مهم نیس

بزار اُزُن سوراخ تر از این بشه
بذار! که باب میل قزوین بشه!

بزار ایوان توی مِنوش بگنده
تموم مسئولیتش با بنده!

اما نزار شعرمو ماسمال کنم
برقو بپاش تو صورتم حال کنم!





و دوباره.. پرنس ریکوردز!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
تصویر تغییر اندازه داده شده

rest in peace dear Alan Rickman
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: سه‌شنبه 28 شهریور 1391 13:10
نمایش جزئیات
آفلاین
در راستای محفلی کردن پست:

عشق یعنی شب نشینی با خدا، گفتگو با ناله اما بیصدا، عشق پرتاب گلی از سوی دوست، هر کجا باشد دلم همراه اوست.


دست در دست هم نهیم به عشق
کنیم ملت مرگخوار را نابود

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: سه‌شنبه 21 شهریور 1391 00:06
نمایش جزئیات
آفلاین
lاشعار جالبی هستن
ولی تو وزن و قافیه مشکل دارن
عروض شعر رعایت نشده
اهنگ ندارن

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: دوشنبه 20 شهریور 1391 16:17
نمایش جزئیات
آفلاین
جادوگرای خیابونی
بودیم گاهی‌ دامبل، گاهی‌ لونی
می‌ و نی‌ و حوری، صیقل روحی
گاهی‌ ولدمورت با چند تا خط خونی
بذار واست تصویر سازی کنم، مثلاً اینجوری:؛
بعضی‌ وقتا کسی کنه جیک جیک، می‌ریزه خون چیک چیک
جارو ها بیب بیب... ساحره ها جیغ جیغ...؛
وزارت می‌ریزه و میگ میگ...؛
میپیچن به بازی همه. می‌گیرن گل
میشینن، میپیچن، می‌بینن شوک
تیریپم جرم
چون جوری زندگی‌ می‌کنم که انگار می‌میرم صبح
ظهر محشرم. جواهر رو ول کن من خود معدنم
حق کلی‌ آدم گردنم. آویزه گوشم هرچی‌ مدیرا حرف زدن
یه چند باری هم بهم دستبند زدن
اینه تیریپ ما، باقی‌ ولش معطلن

ایـــــنـــــه تـــــیـــــریـــــپ مـــــا
بعد چند وقت یه آهنگ مشتی شیرینه، ها؟؛

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر تغییر اندازه داده شده

پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: چهارشنبه 15 شهریور 1391 20:23
نمایش جزئیات
آفلاین
اون مثل داداشم بود

یعنی… اگه نگرانی داشت یا کمبود

ناهمواری داشت راهش یا کج بود

گذر ماهها سخت بود و ناراحت بود

یکی‌ کنارش تا آخر بود

حتی اگه باز باهاش قهر بود

دغدغش، دغدغم بود

خنده اش، قهقهم بود

بد باهاش حرف میزدم مصلحت بود

مشکلا برطرف بود. در حد توانم

بهش یاد دادم در حد سوادم

که اگه خیلی ها برنده نباشن

ولی پیروزن، خسته نباشن



اون مثل داداشم بود


چه جوری بدم توضیح بهت؟

هیچوقت فکر نمیکردم اینطوری شه

نه، نکن توجیهش. مگه جز اینه

که همه خوبیا رو واسش آرزو میکردم

که روحیه ش شه بازم شاد؟ ها؟

مرام رو اونی که از قصد باخت همش

تا رفیقش رو برنده ببینه یادم داد. آه…؛

من هنوز همونم، همون

عوض اونایی شدن که نموندن پهلوم

این که همیشه حاضر نبودم، قبول

ولی باور کن در اون حد نبود


عجب شعری بود

ولی فک کنم اینو یه جایی شنیده بودم

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر تغییر اندازه داده شده

پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: سه‌شنبه 7 شهریور 1391 16:49
نمایش جزئیات
آفلاین
خبر کنسرت حاج سیریوس آهنگران در کوچه دیاگون پخش شده بود. او که برای مدتی از دنیای جادوگری فاصله گرفته بود با اعلام برگزاری کنسرت خود سبب تعجب جامعه جادوگری شده بود.
جادوگران و ساحران زیادی به کوچه دیاگون آمده بودند و در صفوف طولانی و نا منظمی مشغول تهیه بلیت بودند.

سالن کنسرت دیاگون


نوازنده های گروه روی سن و در کنار ساز های خود منتظر ورود سیریوس بودند. بعد از گذشت چند دقیقه و پر شدن کامل سالن، سیریوس از سمت چپ بر روی سن رفت و با تشویق های پر شور حضار مواجه شد. او چوبدستی اش را بر روی حنجره اش گذاشت و گفت:
- عرض سلام و خیر مقدم دارم خدمت شما حضار عزیز. با نام و یاد مرلین این کارم رو که اسمش پدر خوانده است تقدیمتون می کنم....

(نوازنده ها کار خود را شروع کردند و او مشغول به خواندن شد)

-... این آهنگو می خونم تا که همه بدونن

من تا ابد می تونم از شناسه ام بخونم

واسه هری و جادوگران می مونم مثل پدر

پس شماها واسم هستین مثل پسر

وقتی من ناظر شدم شما تازه وارد بودین

شما شب و روزتون فکر من بودین

با واژه ها می ساختم چه جمله ها

تا که گفتین سیریش یاد بده تو به ما

با رفقا یاد دادیم بهتون، 1 تا 3

تا همتون کردین یه فکر واسه

اینکه چطور بتونین مارو بدنام کنین

اسامی خودتونو مثل خان کنین

پس بشکنه دستی که نمک نداره

سیریش زندس تو محفل تا نذاره

کسی بخواد پایمال کنه حقشو

رو زمین زیر خاک می گیره حقشو


Wowوقتی مارو با چوبدستی می بینی

Wowوقتی نوشته های مارو می خونی

Wowوقتی داریم ما رول می نویسم

Wowاز لغات ابریشم ما می ریسیم


مرلین مرلین واسه همیشه می مونه

هر آدم عاقل تو دنیا اینو می دونه

کسی نمی تونه بکشدش پایین

شما بودین گفتین وفادار ماییم

پس چی شد؟

کوش اون همه ادعا؟

چی شد وفاداریتون اون همه قصه ها؟

چه هیزم تری ما به شما فروختیم؟

که این طوری تو خیانت ما سوختیم

اما شماها نداشتین چشم اینو

که ببینین می سازم آهنگایی مثل اینو

پس نفرت تو چشاتون شکل گرفت

تا اینکه نفس جای عقل تصمیم به ذکر گرفت

شما فکر می کردین

همتون مردین

اما مردونگی رو زیر پاهاتون له کردین

دامبل بخشید یارانشو

پس باید ببخشم

تا که توی چشمای مرلین درخشم

جای دست یاری می مونه روی شونه هاتون

اشکو پاک کردیم از رو گونه هاتون

اما سوغات چی آوردین برامون؟

می دونین لازم به ذکر نیست والسلام


Wowوقتی مارو با چوبدستی می بینی

Wowوقتی نوشته های مارو می خونی

Wowوقتی داریم ما رول می نویسم

Wowاز لغات ابریشم ما می ریسیم

Wowوقتی مارو با چوبدستی می بینی

Wowوقتی نوشته های مارو می خونی

Wowوقتی داریم ما رول می نویسم

Wowاز لغات ابریشم ما می ریسیم

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
تصویر تغییر اندازه داده شده
Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟