wand

روزنامه صدای جادوگر

wand
مشاهده‌کنندگان این تاپیک: 1 کاربر مهمان
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: جمعه 28 اسفند 1383 14:51
تاریخ عضویت: 1383/11/07
آخرین ورود: شنبه 6 اسفند 1384 21:49
از: ازروت(سرزمین خاکستری)
پست‌ها: 73
آفلاین
همه با هم ریختن دم تلفن عمومی

سالازارو لرد سر این که کدوم اول بره دعواشون شد

بالاخره مانیا یه جیغ سره باباش زد

سالازار:
لرد:
بلا همرو حل داد رفت جلو

میلی:میگماااا درسته شماها همتون فک و فامیلید ولی من بالستردم و از خانداده زن دهم شما جد بزرگ درست نیست.?
مرا این همه بی محلی جای نیست.
سالازار:
مانیا:بابا
ملت :
میلی:
نارسیسا: به لوسی امیدوار شدم
پرمیس:رودی رودی تو یک اسطورهای من به تو افتخار می کنم
دراکو:پانسی تو چیزی نمی خوای بگی؟
حاجی اومد :بیایید خواهران و برادران آسلامیه عزیز
به همه یکی یه معجوونه تغییر شکل داد بعد خودش شنل پوشید
زمین پر از جک و جونور شد
حاجی : ببخشید خواستم جلب توجه نکنیم
--------------------------------------------------------------------------
خواهشن یکی بره تو سازمان

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
THe return of ADAS
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: چهارشنبه 26 اسفند 1383 15:37
تاریخ عضویت: 1383/08/20
آخرین ورود: شنبه 30 خرداد 1388 10:03
از: خانه ريدل ها
پست‌ها: 149
آفلاین
بلا:اهه اهه(تریپ آمبریج)
همه:
بلا:من میخواهم نقشه ی حمله به محفل را خدمت حضار گرامی عرض کنم
ملت:
بلا: خوب بابا آدم با کلاس ندیدید؟؟
ملت:
بلا:خوب همون طوری که گفتم من و نارسیسا به شکل سوسک لاوندر در میایم و وارد محفل میشیم
حاجی:من مخالفم اسلام شبیه سازی رو مخالف شرع میدونه و این کار فساد فی العرض تلقی میشه و باید وی را لعنت به توان بینهایت کرد که میشه مبهم در لعنت که اون هم مبهم است پس نتیجه میگیریم جزا ندارد
ملت:
حاجی:خوب چیه (رفت تو تریپ دعا)
بلا:خوب به هر حال مما این کار رو میکنیم و شما وارد محفل میشید
کراب:چگونه؟
دراکو:پنسی ای اولین و ...........(اخرین نداره) عشق من بالاخره این تایتانیک چی شد
پنسی:دریک ای اولی و اخرین عاشق خر من تایتانیک اون کوه یخه
همه:
بلا:داشتم میگفتم من و نارسیسا اونا به بهانه ی اینکه حوصله مون سر رفته و ساتلها در شکنجه گاه بودیم میبریم بیرون (then you are free to chek the king)(فیلم اول سکانس شطرنج)و بعد شما میتونین محفل رو بگیرین
همه:تریپ گریه برای فداکاری نارسیسا و بلا:
حاجی:خدا ما رو ببخشه که میخواهیم بدون اجازه وارد خانه ی مردم بشیم
(سخن اسلامی:(غیر رول پلینگ)تا به حال پیش خودتون فکر کردین چرا بم زلزله شد؟نه چون به چگونگی اهمیت میدید
فکر کردید چرا موجح تسونامی به تایلند و مالزی و ... اومدپ؟نه چون به چگونگی فکر کردید که گسل تکون خود گودال عمیق اقیانوسی پدید اومد و سونامی شکل گرفت
ما در اسلام چایی و چگونگی داریم
چرا اقوامی که از حرف پیامبر خود سر پیچی کردن مردن؟جواب تو سوال هست
ولی ما به چگونگی اهمیت میدیم
حالا:چرا تسونامی اومد؟چگونه نه چرا؟ در موردش فکر کنید بیشتر نمینویسم)
رول پلینگ:
بلا:حاجی ناراحت نشو جنگ اینارو داره
بلا:بعد شما تو محفل مخفی میشین و زمانی که اونا اومدن همه رو به جز لاوندر و سوسک میکشید
دراکو:چرا نباید اونا رو بکشیم خاله
بلا: دراکو توام خر شدی
بلا:تکرار میکنم از ازدواج فامیلی احتراز کنید
همه:خوب بابا توام بقیه نقشه؟
بلا:این تمام نقشه بود
================
لطفا ادامه ی نمایشنامه را در محفل بنویسید و در زمان حمله

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
تصویر تغییر اندازه داده شده
وزیر ارتش مقدس جادوی سیاه
there is no good and evil ... there is only power
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: چهارشنبه 26 اسفند 1383 01:22
تاریخ عضویت: 1383/04/07
آخرین ورود: چهارشنبه 28 اسفند 1387 00:54
از: تالار اسرار
پست‌ها: 272
آفلاین
كينگي : هي كوشي دراكو برو بچس اومدن

دراكو : صبر كن من برم دو سه تا گريفين بيارم بندازيم تو آتيش


كينگي : بيا اول از اين نارنجكها بزن بعد برو
درا كو : باشه بده من

دراكو يه نارنجك از كينگي ميگيره و با حالتي مظلوم به سمت بلا ميره

دراك : خاله جوووون اون كفتر رو نگاه كن

بلا :
و نا گهان بوووووووووووووووووووووووووووووووم!

بلا : برو اونور پسره عوضي همون بهتر با اون دختره بيريخت كه شبيه سگ ميمونه وصلت كني

حاجي:

پنسي : وا دراكو به خاله ات بوگو درست حرف بزنه من بهم بر ميخوره هاااا
نارسيسا : چه غلطا حيف پسر دست گل من نيست بدمش به تو دختره لوس

پنسي گريه كنان ميرهبه طرف در كه بره بيرون در رو باز ميكنه و محكم ميخوره به سالازار و به طور عجيب غريبي بيست متر به عقب پرت ميشه و بيهوش ميافته

ملت :

سالازار : امان از دست اين طلسم محافظ آسلام حاجي هرچي خواهر گرامي و ارزشي بود به بيست متر اونور تر پرت ميكنه

ونوس : هومك سلام بر جناب سالازار دومي

سالازار : ونوس تو هوز آدم نشدي ؟؟؟؟؟

ونوس :
سالازار : ا اهم چيزه پنيره يعني هنوز فرشته اي هاااااااااااااااا

ونوس :

مانيا فرياد زنان : آخ جون پاپا سلااااااام خوبي

سالازار : سلام دختركم خوبي بثيا اين آبنبات چوبي رو براي تو گرفتم با طعم حاج آقا شيخ سوسك العظمي است

مانيا :
ملت :

سالازار : خوب ولدمورت چه خبر از مقدمات حمله
لرد : ا والا هيچي بابابزرگ جون تا بلا ميخواد نقشه اشو توضيح بده يه فكر ديگه ميزنه به سرش نمايششو تغيير ميده
سالازار : هوووووووم اشكال نداره درست ميشه
نارسيسا : سالازار جان از اين شوهر بي مسئوليت من لوسي خبري نداري

سالازار با بي توجهي ميگه
سالازار : ا چرا پريروز ديدمش با دوست دختر جديدش داشت ميرفت سه دسته جارو

نارسيسا و بلا :

سالازار : ا اهم چيزه يعني پنيره من ديگه برم و با صداي بوووووووووووووومم! ناپديد ميشه
( چهارشنبه سوري بود گفتم نارنجكي آپارات كنم )

-=-=-=-=-=-=-=-=-
ادامه دهيد

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
نمایشنا
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: سه‌شنبه 25 اسفند 1383 17:54
تاریخ عضویت: 1383/04/15
آخرین ورود: جمعه 1 مهر 1384 15:51
پست‌ها: 118
آفلاین
همه نشستن تو تالار به ساعت خیره شدن ...
بلا یه نگاه به زیر پاش میندازه ... جلل خالق این دیگه چیه انداختی زیر پای من دراکو ؟!!
نارسیسا زیر پای بلا رو نگاه میکنه : احمق این سیگارته ... گوشاتو بگیر ...
چند ثانیه بعد
کراب گوششو گرفته و عرق ریزان در حالی که همه بدنش میلرزه گوشه دیوار وایساده ...
کراب : دراکو ... دراکو ... جون مادرت ... نکن ... وای ... دراکو
دراکو: وایسا ببینم ... اولا مگه جون مادر من بازیچس ؟؟ دوما تو ترسویی من چی کار کنم ؟؟ چهارشنبه سوریه دیگه !! حالا اینو داشته باش
کراب : نه ... من از فشفشه میترسم ... دراکو ... جون من ... جون پانسی
دراکو : مگه خودت ناموس نداری ؟؟
پانسی :
بلا و میلی و مانیا :
همین لحظه کینگزلی ظاهر میشه با کیسه ای سیاه ...
دراکو: اومدی؟؟
کینگزلی ": آره بر و بچم دعوت کردم ... بیان بترکونن
لرد : میدونی چی حال میده ؟/؟ گریفیها رو بیاریم تو آتیش بندازیم ... از روشون بپریم ... اینجوری شکنجه گاه هم خلوت تر میشه ...
نارسیسا : فکر بیستیه
کراب : من میرم ...
دراکو : فکر کردی ... تو اینجا میمونی ... میخوایم بی خطری بموادو رو تو امتحان کنیم
کراب : بابا من پرده گوشم حساسه ... یهو پاره میشه ها ...
دراکو : تو همینجوریشم کری ...
------------------------
یه نفر ادامه بده ... من حوصله ندارم

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
و تو اي غول قصر ... در رفتي از دست ... گربه ي چكمه پوش!!!
=========================
T.A.T.U




تصویر تغییر اندازه داده شده
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: سه‌شنبه 25 اسفند 1383 15:28
تاریخ عضویت: 1383/09/01
آخرین ورود: پنجشنبه 21 تیر 1386 00:58
از: Azeroth
پست‌ها: 210
آفلاین
نویل:پروفسور اسنیپ گفت بیام ازت معجون سازی یاد بگیرم
همه:
مانیا:آخی...
لرد:واه واه چی چی و آخی؟
مانیا: بی ادب نا سلامتی من جای خاله کوچیکه توام ها...
لرد:
مانیا:بابا...
لرد:نه نه...
مانیا:باشه
نویل:حالا من چی کار کنم؟
نارسیسا:بذار بچه بیاد بالا...نیست پسرم سرشار از معجون سازیه
بلا: میره لو مون میده
پنسی:نه بابا خنگ تر از این حرفاست...
دراکو:وای ای اولین و آخرین عشق من اینجایی؟
پنسی:
بلا:نارسیسا این پسرت حالم رو بهم زد
مانیا:واه واه رودی هم یه زمانی این مدلی بود...
پرمیس:آه.....
لرد:چقدر حرف اضافه میزنید بلند شید به محفل حمله کنید
مانیا:لازم نیست
همه: چرا؟
مانیا:اختیار محفل دست منه دامبلدور سیریوس و جیمز و هاگرید رو به من سپرده که نرن هیپو سواری
همه:ایول...
لرد:پس تو جای محفل رو میدونی؟
مانیا:
لرد:پس حمله میکنیم
نویل:حالا من چی کار کنم؟

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
تصویر تغییر اندازه داده شده
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: سه‌شنبه 25 اسفند 1383 09:09
تاریخ عضویت: 1383/08/20
آخرین ورود: شنبه 30 خرداد 1388 10:03
از: خانه ريدل ها
پست‌ها: 149
آفلاین
======
سالازار :برای اولین و اخرین بار به شما در حمله به محفل کمک میکنم
همه:
حاجی:
کراب:
بلا:
بلا:حالا میتونم نقشه خودم رو بگم
بلا:نقشه از این قراره
من و نارسیسا خودمونو به محفل میرسونیم
کراب:چطوری
بلا:
حاجی:بلا جان خواهر صلواتی ختم کن از عبانیت میکاهه
بعد از یاد دادن صلوات به بلا و گفتن اون
بلا:در شگفتم تو چطور اومدی اسلیترین شدی
البرت.(انیشتن)من و نارسیسا به صورت سوسک و لاوندر در میاییم
(مراجعه شود به تاپیک شکنجه گاه جادو گران سفید)
و بعد میریم چند نفری رو از پای در می اریم
بعد حاجی میاد و یه کاغذ رو جلو ما میزاره
من میپرسم :این چیه یا شیخنا
حاجی:عهد نامه ی صلحی است که خواهان صلح بین ما و شما است
(بعد حاجی میره تو تریپ دعا معا)
در تمام این مدت شما این دوستان من بیاید وارد شین
نارسیسا:برای ورود من تونستم 20 تا شنل نامرئی کننده آماده کنم
لرد:ایول
بلا:ادامه در پست بعدی
دراکو:جالب بود ولی بالاخره نفهمیدیم تایتانیک پسره بید یا دختره
کراب:تایتانیک که پسر توش نبود مگه شما اون فیلمرو نمیگین که یکه عنکبوت میشه(مرد عنکبوتی)
همه: آلبرت اون مرد عنکبوتیه این تایتانیکه
حاجی:
این حرف ها رو نزنید لطفا حالم بد میشه
همه:
ناگهان در باز شده و پنسی پارکینسون وارد میشود
دراکو:سلام بر تو ای اولین واخرین عشق من
صحنه یه نموله غیر اسلامیک و رومنس شد ببینم شما با هم نامزدی چیزی هستیم
پنسی:من میخوام ببینم این دریک چقدر به من وفاداره تا بعد ببینم ازدواج کنم یا نه
حاجی:دراکو پس تا من هستم وفاداری تو در صف برادران نشون بده
بعد در (سانسور)
زنگ تلفن به صدا در میاد:دیرینگ درینگ
بلا:من ور میدارم
نارسیسا رفت گوشی رو ور داشت
بلا: و گوشی رو از نارسیسا گرفت
بلا و نارسیسا :کیه
بلا .و نارسیسا:
حاجی:صلوات
بلا:گیر نده دیگه توام الهم صل الامه والهم(استغفرو اللاه)
بلا:کیه
گوشی:من نویل هستم
همه:
بلا:شما چطور شنیدید و وقتی میخواست به بقیه نگاه کنه دید که همچون برج ها دو قلو بلا سرش واستادن
بلا:خوب که چی تو نویل هستی کارت رو بگو
نویل:با تو بعدا کار دارم مادر پدر منو دیوونه میکنی
بلا:آهان یادم اومد تو همونی پسر بیچاره مامانت وقتی داشت زجر میکشید میگفت نویل پسرم
نویل:
بلا:
همه:
حاجی:کار بدی بلا جان دیگه افراد رو دیوونه نکن اق اق نویل من زدمش تو نگران نباش
نویل:من با دراکو کار دارم
بلا:
با خواهر زاده ی من چی کار داری
=============
شد دو تا نمایشنامه شما ادامه بدید

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
تصویر تغییر اندازه داده شده
وزیر ارتش مقدس جادوی سیاه
there is no good and evil ... there is only power
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: سه‌شنبه 25 اسفند 1383 01:54
تاریخ عضویت: 1383/04/07
آخرین ورود: چهارشنبه 28 اسفند 1387 00:54
از: تالار اسرار
پست‌ها: 272
آفلاین
In The name Of Darknes

بلا و نارسيسا نشستن دارن يواشكي بهم پچ پ ميكنن

لرد : چي يگين شما دوتا تنهايي باهم

نارسيسا : همون چيزايي كه شما با رودي ميگين
لرد : واااا شما چقدر بي تربيتين

مانيا : ببينم مگه با رودي چي ميگين كه بي تربيتيه ؟

لرد: با من بودي ؟

مانيا : كي ؟ من ؟
لرد : نه پس پدر جد بزرگم
صداي تقي مياد شخصي پشت سر لرد ظاهر ميشه
لرد : آ آ آي آي آي گوشم گوشمو ول كن

سالازار در حالي كه گوش لرد رو ميپيچوند گفت
سالازار : ديگه اسم منو الكي به زبون نياري هااااا
و بعد گوششو ول كرد


نا گهان مانيا با صداي بلند فرياد زد
مانيا : باباااااااااا
و مانيا به سمت سالازار ميره كه باباشو بغل كنه در آخرين قدم ناگهان حاجي ظاهر ميشه و ميگه
حاجي : آسلاميوس
ملت :
ونوس : بابا ؟؟!!

سالازار : ا آم اهم تو هم اينجايي دخترم
سپس رو به ونوس ميكنه و ميگه
( قسمت رو اگه اشكالي داشت بگين پاكش ميكنم چون مطمئن نيستم ونوس هنوز دختر خوانده ي من هست يا خير )
و ميگه
سالازار : تو خوبي دخترم؟؟
ونوس : :no:

مانيا : دخترم ؟ مگه ونوس دختر شماست ؟

سالازار : دختر خوند مه

سالازار داشت خودشو آماده داد و هوار ونوس و مانيا ميكرد كه نا گهان با صحنه اي عجيب اندر غريب رو برو شد


مانيا ونوس رو محكم در آغوش گرفت ( تريپ فيلم هندي ) :bigkiss:

مانيا : واي عزيزم هميشه فكر ميكردم يه وجه تشابه هايي بين من و تو هست ولي نميدونستم چرا اين فكر رو ميكنم
ونوس : و بعد در حالي كه به زور مانيا رو از خودش جدا ميكرد گفت

ونوس : هوووومك يادم باشه به پاتر بگم براي پدر خواندگي هم تو سايت قانون بنويسه

سالازار :

لرد : اهم چيزه خوب بگزريم پدر بزرگ جان بلا ميگه به محفل حمله كنيم

سالازار : الان؟ با اين وضعيت ؟
لرد : مگه چشه
سالازار : بابا جان شما بايد نيروي بيشتري جمع آوري كنيد منم اجازه ندارم كمكتون كنم چون در حال حاظر من گري لردم و خواهم بود من قدرتي دارم كه هيچ كس نداره ولي شماها سياهين نميتونم كمكتون كنم
لرد : حالا نميشه استثنا قائل شي
سالازار : هوووممك فقط ايندفعه رو خهااااااااا

لرد :

مانيا : آخ جون
و با نگاه سر زنش آميز ونوس روبرو ميشه
-=-=-=-
ادامه بديد فرزندان من

Let The Darkness Guide You

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
نمایشنا
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: سه‌شنبه 25 اسفند 1383 01:36
تاریخ عضویت: 1382/10/20
تولد نقش: 1403/06/12
آخرین ورود: یکشنبه 20 مرداد 1387 16:16
از: فضا
پست‌ها: 402
آفلاین
بلا میاد بالا سر رودی:واااااای داداشمو کشتین نامردا چوبدستیو میگیره تو شیکم خودش هاراگیری کنه
ناگهان از توی شطرنج(آی کیو همون شطرنجی که اول نمایشنامه بود)مهره ی وزیر شطرنج تبدیل میشه به کینگزلی!
دنگ!
اکسپلیارموس!بلاتریک تو نباید بمیری!
آب سردیوس!(آب سرد میپاشه رو صورت رودی)رودی دوست عزیزم پاشو!

ملت دارن مبهوت کینگزلی رو نگا میکنن....
کینگزلی:چیه؟خوشتیپ ندیدید؟
نارسیسا:اما....اما تو که....
کینگزلی:بد نیست چشاتو وا کنی ببینی مدت هاست اسلیترینیم یعنی بهتره به تاریخ عضویتم توی سایت نگا کنی!
یادش بخیر با جناب لرد(قدیمی)دوران هایی داشتیم...یاد کودتا بخیر....آن روزگار....اهو اهو اهو..(صحنه روماتیک عزای جهانی) . حالا همه سینه بزنید....
حاجی چراغا رو خاموش کن....
بذار لخت شم سینه بزنم....
حاجی:نه شیکم جان لخت نشو خودتم سیاهی دیگه تو تاریکی پیدا نمیشی....اجازه بده اول خواهرا شروع کنن(هوی مرتیکه منحرف عزاداری رو میگم)

صدایی با فریاد:دیگه بسه!
این چه وضعیتیه؟ناسلامتی داره عید میشه؟>عزاداری چیه دیگه؟
کینگزلی:خواهر ونوس شما خودتو ناراحت نکن
بذار ترتیب جشنو خودم میدم....
چراغونیوس.....کیک و شیرینیوس با مخلفات!
نوشابه ی غیر الکلیوس!
حاجی:کینگی برو وسط ...کینگی برو وسط....کینگی تکنو بزن....
حاجی:حالا بیت المقدس...همه دس دس
کراپ:تو این زمونه...عشق نمیمونه!عاشقیو عشق چیه وفا کودومه....(آهنگ خز عروسیا!)
(بلاتریکس و نارسیسا رفتن وسط دارن قر میدن)
رودی:آقا عوضش کن آهنگو حال نمیده....صبر کن...بندریوس!
حالا بچرخوووووووووووووون.....حالا بلرزون....
چه کمری داره این رودی!
---------------------------------------------
(به مناسبت سال نو گفتم فضا رو شاد کنم!)

-=-=-=-=-=-=
پستي كه بنده بعد از اين پست زدم ادامه قبل از اين پسته نميدونم چي شده همه دوتا دوتا همزمان پست ميزنن و لي شيكم عزيز تركوند
با تشكر سالازار اسليترين :bigkiss:

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط سالازار اسليترين(Gray Lord) در 1383/12/25 2:09:10
یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: دوشنبه 24 اسفند 1383 22:36
تاریخ عضویت: 1382/11/27
آخرین ورود: یکشنبه 25 فروردین 1392 02:34
از: كوچه ناكترن
پست‌ها: 108
آفلاین
ببخشین این در ادامه ی قبلی نیست.چون وقتی اونو دیدم که دیگه نوشته بودم.
---------------------------------
پرمیس:جناب لرد!نمیشه!باور بفرمایین که غیر ممکنه!
لرد:چرا نمیشه؟من کسی هستم که هر چی میگم باید اجرا بشه!
پرمیس:چیزه...
و در همین موقع در باز میشه و...ااااااااااا!یعنی چی؟!این همه آدم؟مثل اینکه فکر کردن لشکر کشیه؟!بلاتریکس٬نارسیسا٬دراکو٬میلی٬رودی٬مانیا٬کراب٬ونوس و صد البته حاجی!(یکی نیست بگه آخه آدم ناحسابی!نمایشنامه های خودت که شلوغتره از این وضعیتی که الان هست!)
بلا:سلام!چه خبره؟
پرمیس:چیزه...جناب لرد...
میلی:من امروز نمیام خرید مانیا.دیگه اصرار نکن بیشتر از این.
مانیا:من تک و تهنا(تو لغت نامه اشتباهی نوشته بود تنها!) برم که چی آخه؟
نارسیسا:پس رودی چی کارست؟
بلا:نگفتی چه خبره پرمیس؟
مانیا:رودی اگه از این همتا داشت٬که من غمی نداشتم!
پرمیس:هیچی...میگفتم...جناب لرد میگن که...
رودی:اختیار داری عزیزم!نمیدونستی الگوی اتوبان همتو از رو من برداشتن؟!
بلا:پرمیس؟!چی شد؟
پرمیس:آره!چیزه!جنا...
دراکو:کراب!تو جاروی منو ندیدی؟!
کراب:چرا داشت جلو خونه پرواز میکرد!
دراکو:
کراب:
بلا:پرمییییییییییییییییییییییس!
پرمیس:آخه من چه...
حاجی:فرزندانم!باید یه ذره جمعو آسلامی کرد!برادرا سمت چپ٬حواهرا سمت راست!
رودی:حاجی!زنای من میتونن پیشم باشن؟!
حاجی:البته که میتونن. از سفارشات اکید آسلام نزدیکی زن و شوهره!
رودی:خوبه.دلم براشون تنگ میشد!
ونوس:آره خیر سرت!
بلا:
پرمیس:آهان!چیزه! می بینی که چه...
مانیا:سفارش دیگه ای نکرده آسلام؟!
میلی:بعید نیست!در راستای نزدیکی خواهران و برادران آسلامی!
ونوس:چه شود!
نارسیسا:محشره!
حاجی:فرزندانم!نذارین این استکبار شما رو از راه به در کنه!ولی خوب!اگه کسی از شما خواهران با یکی از خواهران دیگه که با یکی از برادران نسبتی داره٬نسبت داشته باشه یا دوست باشه مشکلی نیست!
ونوس:من که دوست مانیا و پرمیسم!
رودی:بیا پیش منو پرمیسو مانیا!
نارسیسا:منم که با همه آشنام!
رودی:ایضا شما هم!
میلی:منم که آشنای همه!
رودی:همون که گفته بودم!
کراب:من که تو قسمت خودمم!
دراکو:منم که مثل تو٬تو قسمت برادرانم!
حاجی:ایضا!
لرد:منم که همین طور!
بلا:منم که آشنای دیرینه!
رودی:پذیرای وجود گرم شما!
حاجی:پس خواهران و برادران!بر اساس محاسبات من همه میتونن کنار هم وایستن!خوش باشید!
بلا:
پرمیس:آهان!
بلا:میگی یا نه؟
پرمیس:اگه بذارن!
دراکو:همه سکوت!
و همه حسابی گوش میدن!(واقعا بعیده از این جماعت وراج! )
پرمیس:عالیه!
بلا:خوب؟!
پرمیس:جناب لرد میگفتن که من برم ماموریت.
لرد:و پرمیس گفت که نمیشه.
نارسیسا:پرمیس!رو حرف لرد سیاه حرف میزنی؟!
میلی:واقعا که!
ونوس:میدونی این یعنی چی؟!
مانیا:شرم آوره!
دراکو:واقعا...
پرمیس:بسه بابا!چه خبرتونه؟!من کی همچین جسارتی کردم؟!فقط یکی از شرایطش غیر ممکنه!
میلی:کودوم شرطش؟
پرمیس:آخه من باید بدون رودی برم!
رودی:یعنی وافعا نمیتونی؟!
پرمیس:نه!
و دوباره لوس بازی در میاره میپره تو بغل رودی!
مانیا:ااااا...چرا فرق میذاری؟!
و اونم میپره تو بغلش!
رودی:آآآآآآآآآآی!
تا حالا دیده بودین که یه برج ۲۰۰ طبقه سقوط کنه؟!پس میتونین این صحنه رو هم تصور کنین!
حاجی:شما واقعا قصد همچین کاری دارین؟!
لرد:بله!مگه چیه؟!
کراب:هیچی!فقط فکر کنم غیر ممکنه!میبینین که؟!
لرد:فکر کنم آره! چاره ای ندارم جز اینکه با هم بفرستمشون!
مانیا:منم میرم!
لرد:خیلی خوب!
رودی:حالا کجا هست این ماموریت؟
پرمیس:وای نمیدونی رودی! یه جاییه تو ارتفاع ۳۰۰۰ متری از سطح زمین!تازه ۴۸ گونه از موجودات درنده هم اونجا زندگی میکنن!آب سالمو تصفیه شده هم نداره!بعدشم...ااااااااااا...رودی!رودی!این چرا غش کرد؟!
بلا:تو نمیدونستی رودی از ارتفاع میترسه؟!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار
Re: بچه های باحال اسلیترین
ارسال شده در: دوشنبه 24 اسفند 1383 22:11
تاریخ عضویت: 1383/08/20
آخرین ورود: شنبه 30 خرداد 1388 10:03
از: خانه ريدل ها
پست‌ها: 149
آفلاین
بلا خوشحال وارد مشه :دو جک جدید پیدا کردم ببینین خوبه
یک:بمی میره مکه کعبه رو تکون میده و میگه خدایا ببین خوبه؟
از ترکه میپرسن بربری رو دوست داری یا مامانتو ترکه سر 43 راهی میمونه حالا راه سوم چیه؟گزینه ی الف و ب
نارسیسا:بد نبود
کراب:(به خودش فشار میاره و هی وول میخوره)
بلا:چی شده ؟
کراب:دارم سعی میکنم اون جکه رو یادم بیارم
نارسیسا:دراکو امروز میاد 3 روز بمونه
بلا:چه خوب
تیر تپر ترق تروق بقققققققققق(در باز شد)
دراکو با پنسی پارکینسون وارد میشود
پنسی:دریک اینجا بود مرکز فرماندهی ارتشمون با این درش
دراکو: دریک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پنسی:خ.ب حالا توام
نارسیسا:سلام عزیزم قربئنت بشم دردت بخوره تو کلم
خوبی تو حالت چطوره
بلا:
پنسی:پس ما همسایه بغلی هستیم دیگه؟؟
نارسیسا:در مورد تو نظر خاصی ندارم
پنسی: دریک ببین مامیت چطو با من حرف میزنته این طوری باشه من با تو ازدواج نمیکنم
دراکو:مامیه من رو ببخش ای عشق اولین و آخرین من
پنسی:
نارسیسا:
بلا:هو یارو نبینم با خواهر زاده ی من این طوری حرف بزنیا
دراکو:توام جمش کن این دختره رو
دراکو: و بعد از ثانیه ای چ
بلا:خوب حالا راحت اومدین
داراکو:آؤه فاجی ما رو آورد
بلا و نارسیسا:
شما با فاج اومدین به مرکز فرماندهی ارتش؟؟
دراکو:نه بابا سر کوچه پیاده شدیم
بلا:من که میگم نباید ازدواج فامیلی نکنیم واسه همینه بچه هامون دارن رفته رفته دانشمند میشن
نارسیسا:منم با تو موافقم هی دختر تو ماما بابات کین
پنسی:بد بختانه جد مادر من ماگل بود
بلا: چی بود؟؟؟اهان شناختمت تو اونی نیستی که من مامانشو کشتم داشتی پامو میبوسیدی که ان کارو نکنم
حیف بابات که چه بد بخت شد
پنسی میخواد که چوبش رو در بیاره که مبینه نارسیسا دست به جیب میشه و کارت زرد رو به نشانه اخطار به پنسی نشون میده
پنسی:خوب بابا
پنسی:دریک کی میریم بخوابیم؟
بلا و نارسیسا:
پنسی:
دراکو:مامی نهار چی داریم
نارسیسا:پسرم یه چیز خیلی باستانی برای شما پختم
دراکو: چی؟؟
بلا:دیزی پلو با ماهی تن فیله ی فجر
دراکو و پنسی: ما بهتره بریم بیرون بخوریم
بلا:باشه ولی خوشمزه است ها
نارسیسا: بعد میآد تو گوش دراکو میگه:برای اولین بیار شاممونو یه سفید که بلا اسیرش کرده میپزه بیاین بخورین بعد از برگشتن
دراکو:این خاله چه کارا میکنه
بلا:خوب حالا برین من با مامانت حرف دارم دراکو زود برین برا شام بیاین
----------------------------
ادامه بدید

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
تصویر تغییر اندازه داده شده
وزیر ارتش مقدس جادوی سیاه
there is no good and evil ... there is only power
Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟