ببخشین این در ادامه ی قبلی نیست.چون وقتی اونو دیدم که دیگه نوشته بودم.
---------------------------------
پرمیس:جناب لرد!نمیشه!باور بفرمایین که غیر ممکنه!
لرد:چرا نمیشه؟من کسی هستم که هر چی میگم باید اجرا بشه!
پرمیس:چیزه...
و در همین موقع در باز میشه و...ااااااااااا!یعنی چی؟!این همه آدم؟مثل اینکه فکر کردن لشکر کشیه؟!بلاتریکس٬نارسیسا٬دراکو٬میلی٬رودی٬مانیا٬کراب٬ونوس و صد البته حاجی!(یکی نیست بگه آخه آدم ناحسابی!نمایشنامه های خودت که شلوغتره از این وضعیتی که الان هست!)
بلا:سلام!چه خبره؟
پرمیس:چیزه...جناب لرد...
میلی:من امروز نمیام خرید مانیا.دیگه اصرار نکن بیشتر از این.
مانیا:من تک و تهنا(تو لغت نامه اشتباهی نوشته بود تنها!) برم که چی آخه؟
نارسیسا:پس رودی چی کارست؟
بلا:نگفتی چه خبره پرمیس؟
مانیا:رودی اگه از این همتا داشت٬که من غمی نداشتم!
پرمیس:هیچی...میگفتم...جناب لرد میگن که...
رودی:اختیار داری عزیزم!نمیدونستی الگوی اتوبان همتو از رو من برداشتن؟!
بلا:پرمیس؟!چی شد؟
پرمیس:آره!چیزه!جنا...
دراکو:کراب!تو جاروی منو ندیدی؟!
کراب:چرا داشت جلو خونه پرواز میکرد!
دراکو:
کراب:
بلا:پرمییییییییییییییییییییییس!
پرمیس:آخه من چه...
حاجی:فرزندانم!باید یه ذره جمعو آسلامی کرد!برادرا سمت چپ٬حواهرا سمت راست!
رودی:حاجی!زنای من میتونن پیشم باشن؟!
حاجی:البته که میتونن.

از سفارشات اکید آسلام نزدیکی زن و شوهره!
رودی:خوبه.دلم براشون تنگ میشد!
ونوس:آره خیر سرت!
بلا:
پرمیس:آهان!چیزه!

می بینی که چه...
مانیا:سفارش دیگه ای نکرده آسلام؟!
میلی:بعید نیست!در راستای نزدیکی خواهران و برادران آسلامی!
ونوس:چه شود!
نارسیسا:محشره!
حاجی:فرزندانم!نذارین این استکبار شما رو از راه به در کنه!ولی خوب!اگه کسی از شما خواهران با یکی از خواهران دیگه که با یکی از برادران نسبتی داره٬نسبت داشته باشه یا دوست باشه مشکلی نیست!
ونوس:من که دوست مانیا و پرمیسم!
رودی:بیا پیش منو پرمیسو مانیا!
نارسیسا:منم که با همه آشنام!
رودی:ایضا شما هم!

میلی:منم که آشنای همه!
رودی:همون که گفته بودم!

کراب:من که تو قسمت خودمم!
دراکو:منم که مثل تو٬تو قسمت برادرانم!
حاجی:ایضا!
لرد:منم که همین طور!
بلا:منم که آشنای دیرینه!
رودی:پذیرای وجود گرم شما!

حاجی:پس خواهران و برادران!بر اساس محاسبات من همه میتونن کنار هم وایستن!خوش باشید!
بلا:
پرمیس:آهان!
بلا:میگی یا نه؟
پرمیس:اگه بذارن!
دراکو:همه سکوت!
و همه حسابی گوش میدن!(واقعا بعیده از این جماعت وراج!

)
پرمیس:عالیه!
بلا:خوب؟!
پرمیس:جناب لرد میگفتن که من برم ماموریت.
لرد:و پرمیس گفت که نمیشه.
نارسیسا:پرمیس!رو حرف لرد سیاه حرف میزنی؟!
میلی:واقعا که!
ونوس:میدونی این یعنی چی؟!
مانیا:شرم آوره!
دراکو:واقعا...
پرمیس:بسه بابا!چه خبرتونه؟!من کی همچین جسارتی کردم؟!فقط یکی از شرایطش غیر ممکنه!
میلی:کودوم شرطش؟
پرمیس:آخه من باید بدون رودی برم!
رودی:یعنی وافعا نمیتونی؟!
پرمیس:نه!
و دوباره لوس بازی در میاره میپره تو بغل رودی!
مانیا:ااااا...چرا فرق میذاری؟!
و اونم میپره تو بغلش!
رودی:آآآآآآآآآآی!
تا حالا دیده بودین که یه برج ۲۰۰ طبقه سقوط کنه؟!پس میتونین این صحنه رو هم تصور کنین!
حاجی:شما واقعا قصد همچین کاری دارین؟!
لرد:بله!مگه چیه؟!
کراب:هیچی!فقط فکر کنم غیر ممکنه!میبینین که؟!
لرد:فکر کنم آره!

چاره ای ندارم جز اینکه با هم بفرستمشون!

مانیا:منم میرم!
لرد:خیلی خوب!
رودی:حالا کجا هست این ماموریت؟
پرمیس:وای نمیدونی رودی!

یه جاییه تو ارتفاع ۳۰۰۰ متری از سطح زمین!تازه ۴۸ گونه از موجودات درنده هم اونجا زندگی میکنن!آب سالمو تصفیه شده هم نداره!بعدشم...ااااااااااا...رودی!رودی!این چرا غش کرد؟!
بلا:تو نمیدونستی رودی از ارتفاع میترسه؟!