از اینکه دامبلدور به اسنیپ اعتماد داره من صد در صد اطمینان دارم چون رولینگ همیشه خواننده رو غافلگیر کرده ولی توی کتاب شش از همون اول صحنه هایی از خیانت اسنیپ رو نشون میده در حالی که اگه قرار بود اسنیپ واقعا" خیانت کنه خیانتشو آخر کتاب نشون می داد. بنابراین من فکر می کنم توی کتاب هفت به خاطر همون شیوه ی غافلگیری رولینگ تا آخر داستان نفهمیم اسنیپ با دامبلدور مثلا" یه فردی به طور پنهانی به هری کمک کنه. ولی این رو هم بگم کفگیر رولینگ به ته دیگ رسیده.

من هم دقيقا با آلبرفورث موافقم
علاوه بر ان دلايل:
من فكر نميكنم دامبلدور براي زنده ماندن از كسي خواهش كند
اگر يادتان باشد هنگامي كه اسنيپ امد دامبلدور از او خواهش كرد.

به نظر من این نقشه ی دامبلدور چون اگه اسنیپ می خواست می تونست موقعی که دامبلدور انگشتر رو دست کرد ورو به قبله شد کمکش کرد ومی تونست همون موقع بکشدش

اسنیب یک خیانتکاره:
یعنی شما فکر میکنید دامبلدور اونقدر به اسنیب اعتماد داشته که موضوع به این مهمی رو حتی به اعضای محفل هم نگفته و فقط بین خودش و اسنیب مونده؟؟؟
اصلا چرا اسنیب برفسور فلیت ویک و بیهوش کرد؟؟؟

با اين كه از اسنيپ بدم مي ياد ولي منم فكر مي كنم اسنيپ با دامبلدور نقشه كشيده بودن اخه به همين سادگي كه اسنيپ نمي ياد خيانت كنه تازه دامبلدور يه دليل قانع كننده اي داشت كه بهش اعتماد كرد ...تازه هيچ كس كار هاي رولينگ رو نمي تونه پيش بيني كنه پس احتمالا اسنيپ به محفل خيانت نكرده.. اميدوارم اين طور باشه

دوستان عزيز....هزاران دليل که همه ما رو قانع مي کنه وجود داره...
تابلوترين دليلشم اون مکثيه که اسنيپ و دامبلدور تو برج وقتي به هم مي رسن جلوي مرگ خوارا مي کنن...
دامبلدور مي تونه با فکر با بقيه حرف بزنه اسنيپ هم همينطور(دليلي که اسنيپ چفت شدگي رو به هري درس مي داد.)پس دامبلدور طبق اون حرف و دعوايي که با هم تو جنگل داشتن و هاگريد براي هري تعريف کرد،به اسنيپ گوشزد مي کنه تو اين شرايط چيکار کنه...نمايش کشتن...(ميگم نمايش چون نمي دونم واقعا کشته شده باشه اين آلبوس)...
اسنيپ هري رو نمي کشه و جلوي مرگ خوارا رو هم ميگيره...حتي به هري دو تا نصيحت مي کن"سعي کن گفتن آروم طلسم ها رو ياد بگيري و ذهنت رو ببندي..."
اينم ثابت مي کنه اسنيپ هنوز محفليه...در ضمن من موندم چيجوري(اگه واقعا محفليه)به بقيه بفهمونه که اين کارش از ري نيت خير بوده...

به نظر من که خیانت کرده

به نظر من در جبهه ی سفیده زیرا :
1- در کتاب چهار دامبلدور به اسنیپ یک ماموریت مخمی می ده ( که به نظر من همان جاسوسی اسمشونیار است برای همین در کتاب شاهزاده ی دورگه در فصل دو پیمان را قبول می کنه و دلیل می آورد که نقشه اش لو نرود ) و در ادامه هری با خود فکر می کند که آیا منظو دامبلدور از : همان ماموریت قبلی یعنی اسنیپ جاسوسی ولدومرت ( وای000 ) در بین مرگ خوارها است ؟

2- در همان کتاب در آن گورستان ولدومرت می گوید : اینجا هم شش نفر از مرگخوترها غایبند .. سه نفرشون در راه خدمت به من مردن . یکیشون ترسو و بزدل بود و نیامد ... که سزای عملشو می بینه . یکی شونهم که حتما دیگه ژیش ما نمی یاد ... اونم کشته می شه و یکی دیگه هست که وفادارترین خادم منه و داره انجام وظیفه می کنه
اسمشونیار از ترسو و بزدل منظورش کارکروف بوده منظورش از وفادارترین همون مودیه و منظورش از کسی که دیگه بر نمی گرده اسنیژه پس اسنیپ از جبهه ی سفیده

به نظر من اسنيپ به دامبلدور وفاداره!!!!!!
دامبلدور هر قدر هم كه نقطه ضعف داشته باشد احمق نيست كه متوجه نشه اسنيپ بهش خيانت مي كند.مخصوصا با سابقه ي اسنيپ دامبلدور بيشتر مراقب ش بوده.اون كه نمي اومد شخصي رو كه بهش مطميين نيست بگذاره توي هاگوارتز به بچه ها درس بده.

نقل قول:

اسنیپ حاضر نبود دامبلدور رو بکشه چون به اون وفادار بود ولی بخاطر پیمانش اینکار رو میکنه که بنظر من همش یه نقشه بوده که توسط خود دامبلدور کشیده شده بود