هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۰:۴۸ جمعه ۲ دی ۱۳۸۴

بیل ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۳ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۳ دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵
از The Burrow
گروه:
کاربران عضو
پیام: 597
آفلاین
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که باعث شد لردولدمورت غیب بشه.
دامبلدور:ولی تام کجا رفت؟؟؟
دراکو: به قصر ریدل ها چون اونجا لرد برای یه همچین جادویی طلسم های دفاعی قویی کار گذاشته.
دامبلدور: اهان اصلا يادم نبود که اون خونه قدرتهايي داره. درسته حالا هر دوتون


Soon we must all face the choice
between what is right and what is easy




تصویر کوچک شده


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۰:۴۵ جمعه ۲ دی ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که باعث شد لردولدمورت غیب بشه.
دامبلدور:ولی تام کجا رفت؟؟؟
دراکو: به قصر ریدل ها چون اونجا لرد برای یه همچین جادویی طلسم های دفاعی قویی کار گذاشته.
دامبلدور: اهان اصلا يادم نبود که اون خونه قدرتهايي داره.درسته....


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۰:۴۱ جمعه ۲ دی ۱۳۸۴

بیل ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۳ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۳ دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵
از The Burrow
گروه:
کاربران عضو
پیام: 597
آفلاین
در اين لحظه هری تصمیم گرفت تا با كمك روح سیریوس سراغ دراكو مالفوي برود. دراکو برای جبران کارهای دامبلدور با سفیدا همکاری خواهد کرد ولی ناگهان یک طلسم نابخشودنی از کنار هری رد شد و به دراکو خورد که تازه وارد ماجرای این جنگ صلح ناپذیر شده بود و او تازه به محفل ققنوس پیوسته بود تا به وظایفی که بر عهده اش گذارده شده بود را انجام دهد. دراکو به خودش پیچید و از درد ناله ميكرد. صورتش سرخ شده و از دهانش خون می اومد. اطرافش خون آلود بود و فقط ناله می کرد، ناله ای که فقط از درد نبود چون دراکو انتظار نداشت که خاله اش نارسیا بلک چنین طلسمی به سمتش بفرسته.هری چوبش را به طرف دراكو گرفت و زير لب وردی را زمزمه کرد در همان لحظه دراکو آرام گرفت و سرش شرمندگی بالا آورد و گفت : من واقعاً متاسفم نمی دونم این چه حماقتی بود که توی این چند سال مرتکب شدم حالا هر طوری که شده گذشته و امیدوارم که منو ببخشی. قطره ای اشک از گوشه چشمانش سرازیر شد که نمادی از آغاز یک دوستی بود ولی فرصتی برای ابراز احساسات نبود چون ولدمورت نفرين ديگه اي رو به سمتش می فرسته ولی هری آماده بود تا به اون حمله کنه و به موقع از خودش و دراکو دفاع کنه.
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که باعث شد لردولدمورت غیب بشه.
دامبلدور:ولی تام کجا رفت؟؟؟
دراکو: به قصر ریدل ها چون اونجا لرد برای یه همچین جادویی طلسم های دفاعی قویی کار گذاشته.
دامبلدور: اهان اصلا يادم نبود که اون خونه


Soon we must all face the choice
between what is right and what is easy




تصویر کوچک شده


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۰:۲۰ جمعه ۲ دی ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
در اين لحظه هری تصمیم گرفت تا با كمك روح سیریوس سراغ دراكو مالفوي برود. دراکو برای جبران کارهای دامبلدور با سفیدا همکاری خواهد کرد ولی ناگهان یک طلسم نابخشودنی از کنار هری رد شد و به دراکو خورد که تازه وارد ماجرای این جنگ صلح ناپذیر شده بود و او تازه به محفل ققنوس پیوسته بود تا به وظایفی که بر عهده اش گذارده شده بود را انجام دهد. دراکو به خودش پیچید و از درد ناله ميكرد. صورتش سرخ شده و از دهانش خون می اومد. اطرافش خون آلود بود و فقط ناله می کرد، ناله ای که فقط از درد نبود چون دراکو انتظار نداشت که خاله اش نارسیا بلک چنین طلسمی به سمتش بفرسته.هری چوبش را به طرف دراكو گرفت و زير لب وردی را زمزمه کرد در همان لحظه دراکو آرام گرفت و سرش شرمندگی بالا آورد و گفت : من واقعاً متاسفم نمی دونم این چه حماقتی بود که توی این چند سال مرتکب شدم حالا هر طوری که شده گذشته و امیدوارم که منو ببخشی. قطره ای اشک از گوشه چشمانش سرازیر شد که نمادی از آغاز یک دوستی بود ولی فرصتی برای ابراز احساسات نبود چون ولدمورت نفرين ديگه اي رو به سمتش می فرسته ولی هری آماده بود تا به اون حمله کنه و به موقع از خودش و دراکو دفاع کنه.
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که باعث شد لردولدمورت غیب بشه.
دامبلدور:ولی تام کجا رفت؟؟؟
دراکو: به قصر ریدل ها چون اونجا لرد برای یه همچین جادویی طلسم های دفاعی قویی کار گذاشته.
دامبلدور: اهان اصلا يادم


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴

بیل ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۳ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۳ دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵
از The Burrow
گروه:
کاربران عضو
پیام: 597
آفلاین
در اين لحظه هری تصمیم گرفت تا با كمك روح سیریوس سراغ دراكو مالفوي برود. دراکو برای جبران کارهای دامبلدور با سفیدا همکاری خواهد کرد ولی ناگهان یک طلسم نابخشودنی از کنار هری رد شد و به دراکو خورد که تازه وارد ماجرای این جنگ صلح ناپذیر شده بود و او تازه به محفل ققنوس پیوسته بود تا به وظایفی که بر عهده اش گذارده شده بود را انجام دهد. دراکو به خودش پیچید و از درد ناله ميكرد. صورتش سرخ شده و از دهانش خون می اومد. اطرافش خون آلود بود و فقط ناله می کرد، ناله ای که فقط از درد نبود چون دراکو انتظار نداشت که خاله اش نارسیا بلک چنین طلسمی به سمتش بفرسته.هری چوبش را به طرف دراكو گرفت و زير لب وردی را زمزمه کرد در همان لحظه دراکو آرام گرفت و سرش شرمندگی بالا آورد و گفت : من واقعاً متاسفم نمی دونم این چه حماقتی بود که توی این چند سال مرتکب شدم حالا هر طوری که شده گذشته و امیدوارم که منو ببخشی. قطره ای اشک از گوشه چشمانش سرازیر شد که نمادی از آغاز یک دوستی بود ولی فرصتی برای ابراز احساسات نبود چون ولدمورت نفرين ديگه اي رو به سمتش می فرسته ولی هری آماده بود تا به اون حمله کنه و به موقع از خودش و دراکو دفاع کنه.
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که باعث شد لردولدمورت غیب بشه.
دامبلدور:ولی تام کجا رفت؟؟؟
دراکو: به قصر ریدل ها چون اونجا لرد برای یه همچین جادویی طلسم های دفاعی قویی کار گذاشته.


Soon we must all face the choice
between what is right and what is easy




تصویر کوچک شده


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
در اين لحظه هری تصمیم گرفت تا با كمك روح سیریوس سراغ دراكو مالفوي برود. دراکو برای جبران کارهای دامبلدور با سفیدا همکاری خواهد کرد ولی ناگهان یک طلسم نابخشودنی از کنار هری رد شد و به دراکو خورد که تازه وارد ماجرای این جنگ صلح ناپذیر شده بود و او تازه به محفل ققنوس پیوسته بود تا به وظایفی که بر عهده اش گذارده شده بود را انجام دهد. دراکو به خودش پیچید و از درد ناله ميكرد. صورتش سرخ شده و از دهانش خون می اومد. اطرافش خون آلود بود و فقط ناله می کرد، ناله ای که فقط از درد نبود چون دراکو انتظار نداشت که خاله اش نارسیا بلک چنین طلسمی به سمتش بفرسته.هری چوبش را به طرف دراكو گرفت و زير لب وردی را زمزمه کرد در همان لحظه دراکو آرام گرفت و سرش شرمندگی بالا آورد و گفت : من واقعاً متاسفم نمی دونم این چه حماقتی بود که توی این چند سال مرتکب شدم حالا هر طوری که شده گذشته و امیدوارم که منو ببخشی. قطره ای اشک از گوشه چشمانش سرازیر شد که نمادی از آغاز یک دوستی بود ولی فرصتی برای ابراز احساسات نبود چون ولدمورت نفرين ديگه اي رو به سمتش می فرسته ولی هری آماده بود تا به اون حمله کنه و به موقع از خودش و دراکو دفاع کنه.
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که باعث شد لردولدمورت غیب بشه.
دامبلدور:ولی تام کجا رفت؟؟؟
دراکو: به قصر ریدل ها چون اونجا لرد برای یه همچین جادویی طلسم های دفاعی ....


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۸:۲۴ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴

chong


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 94
آفلاین
در اين لحظه هری تصمیم گرفت تا با كمك روح سیریوس سراغ دراكو مالفوي برود. دراکو برای جبران کارهای دامبلدور با سفیدا همکاری خواهد کرد ولی ناگهان یک طلسم نابخشودنی از کنار هری رد شد و به دراکو خورد که تازه وارد ماجرای این جنگ صلح ناپذیر شده بود و او تازه به محفل ققنوس پیوسته بود تا به وظایفی که بر عهده اش گذارده شده بود را انجام دهد. دراکو به خودش پیچید و از درد ناله ميكرد. صورتش سرخ شده و از دهانش خون می اومد. اطرافش خون آلود بود و فقط ناله می کرد، ناله ای که فقط از درد نبود چون دراکو انتظار نداشت که خاله اش نارسیا بلک چنین طلسمی به سمتش بفرسته.هری چوبش را به طرف دراكو گرفت و زير لب وردی را زمزمه کرد در همان لحظه دراکو آرام گرفت و سرش شرمندگی بالا آورد و گفت : من واقعاً متاسفم نمی دونم این چه حماقتی بود که توی این چند سال مرتکب شدم حالا هر طوری که شده گذشته و امیدوارم که منو ببخشی. قطره ای اشک از گوشه چشمانش سرازیر شد که نمادی از آغاز یک دوستی بود ولی فرصتی برای ابراز احساسات نبود چون ولدمورت نفرين ديگه اي رو به سمتش می فرسته ولی هری آماده بود تا به اون حمله کنه و به موقع از خودش و دراکو دفاع کنه.
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که باعث شد لردولدمورت غیب بشه.
دامبلدور:ولی تام کجا رفت؟؟؟
دراکو: به قصر ریدل ها چون اونجا لرد برای یه همچین


تا ابد خیر بر شر و روشنایی بر تاریکی پیروز است
زنده باد اعضای محفل


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۳ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
در اين لحظه هری تصمیم گرفت تا با كمك روح سیریوس سراغ دراكو مالفوي برود. دراکو برای جبران کارهای دامبلدور با سفیدا همکاری خواهد کرد ولی ناگهان یک طلسم نابخشودنی از کنار هری رد شد و به دراکو خورد که تازه وارد ماجرای این جنگ صلح ناپذیر شده بود و او تازه به محفل ققنوس پیوسته بود تا به وظایفی که بر عهده اش گذارده شده بود را انجام دهد. دراکو به خودش پیچید و از درد ناله ميكرد. صورتش سرخ شده و از دهانش خون می اومد. اطرافش خون آلود بود و فقط ناله می کرد، ناله ای که فقط از درد نبود چون دراکو انتظار نداشت که خاله اش نارسیا بلک چنین طلسمی به سمتش بفرسته.هری چوبش را به طرف دراكو گرفت و زير لب وردی را زمزمه کرد در همان لحظه دراکو آرام گرفت و سرش شرمندگی بالا آورد و گفت : من واقعاً متاسفم نمی دونم این چه حماقتی بود که توی این چند سال مرتکب شدم حالا هر طوری که شده گذشته و امیدوارم که منو ببخشی. قطره ای اشک از گوشه چشمانش سرازیر شد که نمادی از آغاز یک دوستی بود ولی فرصتی برای ابراز احساسات نبود چون ولدمورت نفرين ديگه اي رو به سمتش می فرسته ولی هری آماده بود تا به اون حمله کنه و به موقع از خودش و دراکو دفاع کنه.
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که باعث شد لردولدمورت غیب بشه.
دامبلدور:ولی تام کجا رفت؟؟؟
دراکو: به قصر ریدل ها چون اونجا....


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۵:۵۴ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴

برتا جورکینزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۴ سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۹ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۸۵
از بوشهر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
در اين لحظه هری تصمیم گرفت تا با كمك روح سیریوس سراغ دراكو مالفوي برود. دراکو برای جبران کارهای دامبلدور با سفیدا همکاری خواهد کرد ولی ناگهان یک طلسم نابخشودنی از کنار هری رد شد و به دراکو خورد که تازه وارد ماجرای این جنگ صلح ناپذیر شده بود و او تازه به محفل ققنوس پیوسته بود تا به وظایفی که بر عهده اش گذارده شده بود را انجام دهد. دراکو به خودش پیچید و از درد ناله ميكرد. صورتش سرخ شده و از دهانش خون می اومد. اطرافش خون آلود بود و فقط ناله می کرد، ناله ای که فقط از درد نبود چون دراکو انتظار نداشت که خاله اش نارسیا بلک چنین طلسمی به سمتش بفرسته.هری چوبش را به طرف دراكو گرفت و زير لب وردی را زمزمه کرد در همان لحظه دراکو آرام گرفت و سرش شرمندگی بالا آورد و گفت : من واقعاً متاسفم نمی دونم این چه حماقتی بود که توی این چند سال مرتکب شدم حالا هر طوری که شده گذشته و امیدوارم که منو ببخشی. قطره ای اشک از گوشه چشمانش سرازیر شد که نمادی از آغاز یک دوستی بود ولی فرصتی برای ابراز احساسات نبود چون ولدمورت نفرين ديگه اي رو به سمتش می فرسته ولی هری آماده بود تا به اون حمله کنه و به موقع از خودش و دراکو دفاع کنه.
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که باعث شد لردولدمورت غیب بشه.
دامبلدور:ولی تام کجا رفت؟؟؟
دراکو:................

چند بار باید تذکر بدم.دفعه دیگه بدون اخطار حزف میشی


[img al


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۵:۴۷ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
در اين لحظه هری تصمیم گرفت تا با كمك روح سیریوس سراغ دراكو مالفوي برود. دراکو برای جبران کارهای دامبلدور با سفیدا همکاری خواهد کرد ولی ناگهان یک طلسم نابخشودنی از کنار هری رد شد و به دراکو خورد که تازه وارد ماجرای این جنگ صلح ناپذیر شده بود و او تازه به محفل ققنوس پیوسته بود تا به وظایفی که بر عهده اش گذارده شده بود را انجام دهد. دراکو به خودش پیچید و از درد ناله ميكرد. صورتش سرخ شده و از دهانش خون می اومد. اطرافش خون آلود بود و فقط ناله می کرد، ناله ای که فقط از درد نبود چون دراکو انتظار نداشت که خاله اش نارسیا بلک چنین طلسمی به سمتش بفرسته.هری چوبش را به طرف دراكو گرفت و زير لب وردی را زمزمه کرد در همان لحظه دراکو آرام گرفت و سرش شرمندگی بالا آورد و گفت : من واقعاً متاسفم نمی دونم این چه حماقتی بود که توی این چند سال مرتکب شدم حالا هر طوری که شده گذشته و امیدوارم که منو ببخشی. قطره ای اشک از گوشه چشمانش سرازیر شد که نمادی از آغاز یک دوستی بود ولی فرصتی برای ابراز احساسات نبود چون ولدمورت نفرين ديگه اي رو به سمتش می فرسته ولی هری آماده بود تا به اون حمله کنه و به موقع از خودش و دراکو دفاع کنه.
ولدمورت: هري خوب جادو های دفاعی رو یاد گرفتی ولی نميتوني در برابر من عرض اندام کنی.
دامبلدور: چي شده تام؟ چرا داری عقب میری.
ولدمورت: من عقب نمیرم یکی داره من رو ... اما جملشو ناتمام
گذاشت و غیب شد. دامبولدور با تعجب رو کرد به هری و گفت:هری تو چی کار کردی که ولدمورت عقب نشست؟
هری بلافاصله گفت :خوب دامبلدور من باید بگم که دراکو و من با هم این کارو کردیم
چی؟
ما از یه جادوی خواص گریفندور و اسلایترین استفاده کردیم و هنگامی که این دو با هم مخلوط بشن نیروی بسیار قوی به وجود آورد که....


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.