هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۳:۲۵ جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵
#11
سلام کلاه جان!
من یه مدت رو ریونکلا قفل بودم ولی الآن کلا فقط طرفدار اسلیترین هستم!
کلا از گریفندور و هافلپاف بدم میاد ! یه کم از ریونکلا خوشم میاد!
به خاطر باهوشی و شوخ طبعی ! ولی حدود یکی دو سال هست که از فاز ریونکلا اومدم بیرون!
از خصلت هام میشه به انتقام جویی و حسادت و کمال گرایی اشاره کرد!
من آدم بلند پروازی هستم گاهی اوقات به خاطر همین خصلت برای رسیدن به آرزو هام دست به کار های دیوانه وار و ساختار شکن میزنم . ولی بعضی اوقات اراده نیست اصن برای همین هیچ کاری نمی کنم!
شخصیتم کلا دو گانه س ! دست خودمم نیست!
از مشنگا خوشم نمیاد ولی گاهی برام سرگرم کننده هستند !
و اینکه فقط در یک صورت میتونم تدبیرت رو قبول داشته باشم که منو بفرستی اسلیترین!
مخصوصا الآن که ظرفیتش خالیه!
امیدوارم همه تو اسلیترین شرور و جاه طلب باشند ! غیر این که واقعا تو ذوقه!
( امیدوارم اطلاعات مفیدی از خودم داده باشم و امیدوارم اینا بهت کمک کنن ! )




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۵ پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵
#12
►تصویر شماره 5 کارگاه نمایشنامه نویسی◄

جادو همه جا جاری است ، همه چیز از جادو به وجود می آید ، با این حال جادو چیزی را خلق نمی کند.
جادو خود را به آنچه انجام می دهد می ریزد ، اما هیچ ادعایی ندارد.
دنیا های بی شمار را زندگی می بخشد ، اما وابستگی ای به آنها ندارد .


- سرسرای هاگوارتز ، مدرسه ی سحر و جادوگری –

دقایق زیادی را منتظر نوبت خود مانده بودم . نوبت گروه بندی شدن در یکی از گروه های هاگوارتز .
اگر در گروهی گروهبندی شوم بازهم دانش آموزانی هستند که با بی ملاحظگی به چهره ام خیره شوند؟
و طوری از من سوال بپرسند گویی از مدت ها پیش مرا می شناختند؟
مشنگ زاده ها و دورگه های کثیف مانند انگل تمام سرسرا را محاصره کرده بودند. نا امنی تمام فضا را فرا گرفته است
یک پسر با مو های سیاه و یک پسر با مو های بلوند سمت راست من بودند .
زن پیر یک اسم را با صدای بلند گفت و پسر با مو بلوند به سمت کلاه گروه بندی رفت . توجه پسر دوم نسبت به من جلب می شود . طوری که انگار پدرش بهش آموزش داده دستش را جلو می آورد ...
- سلام ، من جاناتان نوریس هستم ، پسر آنتوان نوریس!
- خب ، جاناتان ، از آشناییت خوشبختم!
- اولین بار هست که می بینمت زیاد تو چشم نیستی ، اسمت چیه؟
- چرا برات مهمه که اسم من چیه؟
- بی خیال فقط میخوام که با هم آشنا بشیم..
ناگهان توجهش نسبت به دوستش جلب می شود که کلاه گروه بندی روی سرش است ...کلاه فریاد می زند : ریونکلا
اسم بعدی خوانده می شود . اسم من !
پسر به من چهره ی من نگاه می کند و می گوید : این اسم توئه اینطور نیس؟
من به سمت کلاه گروه بندی رفتم . صدایش از پشت سر می آمد : بازم همدیگر رو می بینیم!
این فرصت رو داشتم که به دانش آموزانی که از کنارشان می گذشتم نگاه کنم .
چقد طول می کشید که به کلاه گروه بندی برسم؟
قدم هایم تمام شده بود . کلاه گروه بندی رو سرم بود و هیچ چیز را نمی توانستم ببینم .






تموم شد؟ احساس میکنم که باید ادامه میداشت،با این حال...خوب...
تایید شد.

مرحله بعد: کلاه گروهبندی.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۸/۲۰ ۲۲:۳۶:۱۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.