دامبلدور مي توانسته از همان اول وجود هوراكسس ها را حدس بزند .در كتاب 6 در فصل هوراكسس دامبلدور دفترچه خاطرات ريدل را دليلي (proof) براي اينكه ولدمورت روحشو تقسيم كرده عنوان مي كند ، هوراكسس محتملترين حالت بوده چون ولدمورت نه سنگ كيميا داشته نه از يادگارهاي مرگ باخبر بوده پس مي شد در موردشون حدس زد.
يك چيزي كه فكر مي كنم بايد در نظر بگيريد اينه كه اون تكه از روح ولدمورت در وجود هري تا زماني كه ولدمورت به بدنش باز مي گرده قدرت زيادي نداشته و تاثير چنداني روي هري نداشته فقط شايد در حد قانون شكني هاي او در مدرسه مي گذاشته تا زماني كه در كتاب 5 با بازگشت ولدمورت رفتار هري كمي عوض مي شود(تند خوتر مي شود) و در جايي احساس مي كند كه يك مار در درونش بيدار شده و در آنجا هم دامبلدور اين نگراني را پيدا مي كند كه ولدمورت ممكن است هري را به كاري وادار كند(تسخيرش كند) يعني احتمالا روي آن تكه از روحش ندانسته تاثير گذاشته و هري را تسخير كند .
در مورد دفترچه كه پس چرا اون توانسته روح جيني را تسخير كند به نظرم به اين دليله كه هدف اون تكه از روح ولدمورت باز كردن تالار اسرار بوده درحالي كه اون تكه روح داخل بدن هري بدون قصد بوده و فقط براي يافتن بدن(هوراكسس) براي خودش بوده.
حتي در مورد ماره هم تا حدي به همين منوال پيش رفته و ولدمورت از آن تكه از روحش براي تحت كنترل در آوردن و نظارت بيشتر بر ما استفاده كرده
به يك موضوع خارج از بحث كه بحث دهم بهش اشاره كرديد هم يك چيزي بگويم
نقل قول:
بلیز زابینی نوشته:
اگر دقت کنید بعد از فصل چشم مار در کتاب پنجم دامبلدور آزمایش کوچکی رو انجام داد که نتیجه گرفت " طبیعتا طبیعتا اما ذاتا جدا" به نظر من دامبلدور همونجا فهمید که نجینی هورکراسه. چون آزمایشی رو در اون باره انجام داد که میتونید در همون فصلی که هری به دفتر دامبلدور رفت خودتون مطالعه کنید...
درباره اي قسمت به نظرم با قطعيت نمي شود گفت كه در اينجا منظور اشياء نقره اي ولدمورت و ماره باشه مي تونسته به هري و ولدمورت هم اشاره كرده باشد(به نظر من اين درست تره)