هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




تصویر شماره 6 دراکو در حال گریه کردن
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸
#1
ارام اطراف را نگاه کرد.کسی نبود.نباید جلوی همه گریه میکرد.اگر به گوش پدرش میرسید خیلی عصبانی میشد.تمام طول راه رو میدوید تا مبادا بغض گلویش ناگهان بشکند.وارد دستشویی شد.دوباره خود را تنها پیدا کرد.تمامبدبختی هایش جلوی چشمانش را گرفت.اجبار پدرش به مغرور بودن,بی توجهی های هرمیون,محبوبیت هری و از همه مهم تر نداشتن هیچ دوستی.
اشکهای داغ و سوزان از گونه هایش پایین می غلتیدند.چرا هرمیون هیچگاه نمیفهمید که دراکو عاشقش است؟
باتمام وجود؟
هر گاه که سعی میکرد مهربان باشد و به بقیه کمک کند,پدرش به او میگفت که خانواده مالفوی ها از این کار ها نمیکنند.پس چطوری باید محبوبیت جمع میکرد؟چطور باید دوست پیدا میکرد؟
......
از توالت مورد علاقه اش بیرون امد.ان نقطه را از همه جای دستشویی بیشتر دوست داشت.باز دوباره کسی امده بود.چه کسی دوباره مزاحمش شده بود؟
حتما دوباره دار و دسته پاتر بودند.ناگهان صدای گریه را شنید.همانجا ایستاد و به ان پسرک خوش چهره چشم دوخت.
یاد خودش افتاد.
هر گاه بچه ها اورا اذیت میکردند به اینجا پناه می اورد تا در خلوت خودش گریه کند و ارام گیرد.قبل از اینکه بمیرد.
حفره ای در درونش با شد.حفره ای که از نفرت بود.
ارام,ارام به پسرک نزدیک شد و در گوش او زمزمه کرد:بیا انتقام بگیریم....

~~~~~~

طراف را به ارامی نگاه کرد.کسی نبود.تا اینجا دویده بود تا شاید این بغض دردناک گلویش را قورت دهد.نمیتوانست جلوی همه گریه کند.اگر خبر گریه کردنش به گوش پدرش میرشید خیلی عصبانی میشد.وقتی وارد دستشویی میرتل گریان شد و دوباره دید که تنهاست قطره اشک از چشمش فرود امد.این اولین بار نبود که گریه میکرد.شبهای زیادی در تخت هق هق های بی صدایی میکرد.
تمتام بدبختی هایش از جلوی چشمانش عبور کردند.محبوبیت هری یاتر,سختگیری های پدرش,نداشتن هیچ دوستی و از همه مهمتر تنفر همیشگی هرمیون گرنجر.چرا هرمیون هیچگاه درک نمیکرد که دراکو او را دوست دارد؟
دیگر خسته شده بود.اشک های داغ از روی صورتش میغلتیدند و پایین میافتادند.دیگر اصلا مهم نبوداگر کسی صدایش را میشنید......
از توالت مورد علاقه اش بیرون امد.دوباره چه کسی مراحم شده بود؟
حتما پاتر و دارو دستش دوباره اومده بودند.صدای گریه؟
ناگهان یاد خودش افتاد که هر بار که دوستانش اذیتش مبکردند به اینجا میامد و یک دل سیر گریه میکرد.حفره ای در وجودش احساس کرد.همان حفره ایی که از وقتی مرد وجود داشت.حس تنفر بیشتر و بیشتر میشد.
ارام به پشت پسرک نزدیک شد و در گوشش زمزمه کرد:ما باهم میتوانیم انتقام بگیریم...



لزومی نداشت دو تا داستان بنویسی و یا اگه می‌خواستی تغییری بدی تا 24 ساعت گزینه‌ی ویرایشی پایین پستت وجود داره که می‌تونی ازش برای تغییر دادن محتوای متنت استفاده کنی.
به هر حال من دو پستت رو ادغام کردم و به نظرم توصیفات خوبی داشتی و می‌تونی از این مرحله عبور کنی. فقط لطفا دیگه اقدام به زدن تاپیک جدید نکن و پستت رو داخل تاپیکی که لینکشو انتهای این ویرایش قرار دادم ارسال کن.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۲۹ ۱۲:۱۶:۴۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.