هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۸:۲۱ سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۸ سه شنبه ۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۱۳ سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1
آفلاین
نام: رونا راونکلاو
گروه : راونکلاو
معرفی کوتاه: بنیانگذار گروهخ راونکلاو به همراه گودریک و سالازار و هلگا
فوقالعاده باهوش دارای موهای بلند و زیبا
دیگه چیز خاصی به ذهنم نمیرسه



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۷:۳۵ سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴

دالاهوف مرگخوار


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۰۷ سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۵۶ یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
نام کامل: آنتونين دالاهوف

گروه: اسلايترين

معرفی کوتاه: مرگخواری که در اين روز باشکوه از آزکابان فرار کرده و به ولدمورت پيوسته. علاقه مند به جادوی سياه شجاعت و شبهای بدون ستاره! موفق به از بين بردن چند عضو مهم محفل شده و قدرت زيادی در جادوگری داره...


مردم از تاريکی هراسانند زيرا ممکن است دو قدم جلوتر اتفاقی هولناک در شرف وقوع باشد.


شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۶ جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۳۶ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین

دوباره سلام مثل اينكه ناظر محترم از معرفي كوتاه من ناراحت بودن كه البته حق داشتن من از الان مي گم كه تابع بي چون وچراي لرد سياه هستم و به اين موضوع افتخار مي كنم و اگه ميشه من تو اسليترين بگذاريد.ممنون من مي خوام شخصيت يك ديوانه ساز را ايفا كنم.

نام:دارك_پاترل
سن:10 هزار سال
وزن:صفر
رنگ چشم:قرمز
تخصص:جادوي سياه
علايق:كشتن آدمهاي خوب
مكان: در حال حاضر در قلعه اي هستم براي محافظت از دروازه شياطين
دوستان:من تقريبا از گروه ديوانه سازها هستم
ورد مورد علاقه:كروشيو براي شكنجه
حيوان مورد علاقه :اژدهاي بلغاري
دشمنان:دو رگه ها و تمام افرادي كه اميد به زندگي دارند
افتخارات:زماني كه archimonde مي خواست آخرين شهر انسانها را نابود كند من در كنار او مي جنگيدم. كشتن archemage بزرگترين جادوگر انسانها


سوابق:3هزار سال نگهباني دروازه شياطين درworld of warcraft
تلاش به مدت 5هزار سال براي از بين بردن اميد در دل مردم
ممنون



ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۳ ۲۲:۲۶:۳۶


شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۴۷ دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۴

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین

سلام
اولی قبول نشد
1- نام : ایگور کارکاروف
2- سن: 70
3- تاریخ تولد: 31/7/1920
4- جنس: مرد
5- سال : تموم کردم
6- رنگ چشم: سیاه
7- گروه : اسلایترین
8- مو : بلند ، سیاه
9- ظاهر کلی : لاغر و دارای جذبه
10- نام کامل: ایگور کارکاروف
11- کویدیچ : از این چیزا سنم گذشته
12- چوب جادو : درخت چنار با اشک ققنوس
13- دسته جارو : ندارم
14- علاقه ها: جادوی سیاه و وزارت
15 - توانمندیها : بسیار قوی در درس جادوی سیاه
16-معرفی کوتاه:قد بلند اخلاق تند و همچنین سیاه


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۳ ۲۲:۲۶:۵۴

بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۴

لرد تاریکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۹ پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 29
آفلاین
ببخشید کریچر جان چون پیغام پاک شده بود یه باره دیگه اینو زدم
فکر کردم شاید ندیده باشید.

نام:لرد ولدمورت

نام کامل:تام مارولو ریدل

سن:50

تاریخ تولد:1955/2/14

رنگ چشم: قرمز

مو: ندارم

ظاهر کلی : قامتی بلند و ترسناک با یک شنل سیاه و با دماغ و دستانی مار ما نند

چوب جادو:از درخت بید و پر ققنوس . 11 اینچ.نرم و انعطاف پذیر

علاقه: کشتن هری پاتر

شغل: مرگ خوار

توانمندیها: دفاع در برابر جادوی سیاه. اکلامانسی.چفت شدگی و...

افتخارات:زندگیم همش افتخار بوده

دوستان نزدیک:مرگ خواران

گروه:اسلایترین

لطفا" من در گروه اسلایترین

قرار بدید.


***نمایشنامه1:آشوب در هاگزمید***

ریموس همین الان به من خبر دادن که یه عده مرگ خوار هاگزمید رو به هم ریختن. مثله اینکه یه نفرم مرده.
تانکس گفت: این خیلی وحشتناک. لوپین رو به هستیا کرد و گفت: سریع برو و الستور و شکلبولت رو صدا کن.چند لحظه بعد مودی تلوتلو خوران
به همراه شکلبولت وبا چهره ای آشفته وارد اتاق شد. لوپین بدون اینکه وقت رو تلف کنه گفت: به هاگزمید یه حمله شده باید سریع به
اونجا بریم... فعلا وقتی برای تلف کردن نداریم. با شماره ی سه من جلوی رستوران سه دسته جارو ظاهر میشیم... یک... دو... سه... صدای داد و فریاد همه جارا پر کرده بود. لوپین گفت: زود باشید... حرکت کنید. اونا جلوی کافه ی هاگزهدن...صدای خنده های وحشیانه ی مرگ خواران واضح و واضح تر می شد. یکی از مرگ خواران زنی را در حالی که جیغ می کشیدسروته آویزان کرده بود. کمی آن طرف ترمرگ خواری که نقاب اسکلت مانند خود را برداشته بود در حال شکنجه دادن مردی بود و در
مقابل ناله های مرد به شدت می خندید. یک زن و مرد هم نقش بر زمین شده بودند و معلوم نبود که زنده اند یا مرده.مودی فریاد زد:استیو پی فای... طلسمش به پشت مرگ خواری که در حال اجرای طلسم کروشیو بود برخورد کرد و باعث شد که نقش بر زمین شود.یکی از مرگ خوارها فریاد زد:کاراگاه ها... اونا اینجان و شروع به فرستادن طلسم هایی به سمت لوپین کرد.ناگهان
دو مرگ خوار دیگر ازپشت کافه بیرون امدند در حالی که موهای زرد یکیشان کاملا معلوم بود! مرگ خواری که زن را در هوا
آویزان کرده بود اکنون مشغول مبارزه با مودی بود...دیگری در حال مبارزه با لوپین و لوسیوس مالفوی د رحال مبارزه با تانکس
وجونز بود. انواع طلسم های رنگارنگ در هوا به پرواز درامده بودن... مالفوی به سمت تانکس رگه ای بنفش و باریک فرستاد و
باعث شد که او یک متر آن طرف تر نقش بر زمیین شود و چهره اش از خوشحالی درخشید.یکی دیگر از مرگ خواران توسط
لوپین نقش بر زمین شد و ناله ی بلندی کرد و باعث شد که جونز سرش را به طرف صدا برگرداند. مالفوی با استفاده از این موقعیت به سرعت چرخید و با صدای ترق بلندی ناپدید شد.مرگ خواری که در حال مبارزه با مودی بود هنگامی که خود را در محاصره دید فرار را بر قرار ترجیح داد و به سرعت فکرش را متمرکز کرد... یک.. دو... سه... مرگ خواربر اثر برخورد اشعه ی قرمز به او نقش بر زمین شد...

***نمایشنامه2:بوسه ی مرگ***
روز آفتابی و دل انگیزی بود و نسیم خنکی در حال وزیدن. با وجود خبرهایی که هر روز در مورد حمله ی مرگ خواران می اوردند باز جای امیدی
بود. البته اعضای گروه سفید در حمله ی اخر مرگ خواران به هاگزمید انها را شکست داده بودند ولی در این جریان یک نفر هم کشته شده بود. اعضای محفل در انتظار رسیدن خبر جدیدی از حرکات دشمن بودند که ناگهان در باز شد و نیمفادورا تانکس در حالی که نفس نفس میزد وارد اتاق مخروبه و نیمه تاریکی شد که چند نفر از اعضای محفل فعلا در انجا مستقر بودند. تانکس با صدای گرفته ای گفت: فکر کنم یه ردی ازشون پیدا کردیم...الان باید پشت جنگل ممنوع باشند... شاید می خوان به هاگوارتز حمله کنن.مودی گفت: فکر نمیکنم وگرنه نمیذاشتن که به این راحتی ردشون رو بگیریم... احتمالا یه کلکی تو کاره. لوپین گفت: این قدر شکاک نباش الستور شاید یه اشتباهی کرده باشن... قبل از این که بفهمن لو رفتن باید بریم
اونجا و حسابشون رو برسیم... ما باید تمام تلاشمون رو برای نابودی اونا انجام بدیم. مودی گفت: ولی من که چشمم اب نمیخوره.شکلبولت گفت:من با
ریموس موافقم و تانکس... جونز... وانس ... و پادمور سرهیشان را به نشانه ی تایید تکان دادند. ریموس گفت: پس برای رعایت احتیاط هم که شده
حدود 20 متر دور تر از اونا یعنی نزدیک اون کلبه ی مخروبه ظاهر میشیم... همه اماده اید...یک..دو..سه... چند تق بلند به گوش رسیدو... پس کجان؟ریموس گفت: خب این طور که معلومه با ما فاصله ی زیادی ندارند باید با احتیاط کامل عمل کنیم چون ما از تعداد اونا خبر نداریم...من و الستور جلو حرکت میکنیم ...هستیا و نیمفادورا مراقب عقب باشن... و املیا.استورگیس و کینگزلی اطرافو می پان ... خیلی اروم و با احتیاط.بعد از چند دقیقه پیاده روی هستیا گفت: الان باید نزدیک اونا باشیم و ناگهان صدای شکستن شاخه ی از طرف جنگل ممنوع امد. بلافاصله همه به سوی صدا
برگشتند و کسی از میان تاریکی جنگل گفت: دقیقا همین طوره هستیا و کسی که سر تا پایش سیاه بود یک قدم جلو گذاشت و در روشنایی چوب دستیها
ماسک اسکلت مانندش که مخصوص مرگ خواران بود به وضوح معلوم بود.. به دنبال او شش سیاهی دیگر دیگر به همان ترتیب از جنگل سیاه خارج شدند. مودی با چشمانی تنگ شده و با صدایی خشن گفت: لوسیوس و با این حرف او صدای خنده ی بلند از طرف او به گوش رسید.لوسیوس مالفوی
با لحن کشداری ادامه داد: مطمئن باشید که ایندفعه شکست می خورید... فکر نمیکردم که به این راحتی دم به تله بدید... بهتره اگر وصیتی دارید همین الان بکنید. مودی با صدایی پر شک و تردید گفت: حتما چند تا مرگ خوار عوضی می خوان ما رو شکست بدن و به آرامی خندید. مالفوی گفت : اوه
.... نه السترو هنوز چند تا مهمونه ناخونده باقی موندن و با این حرف او همه ی مرگ خواران با صدای بلندی شروع به خندیدن کردند.پادمور گفت:
چرا هوا اینقدر داره سرد میشه.و دیگر اعضای گروه به جز لوپین که وحشت در چهره اش موج میزد این حرف را تایید کردند.ناگهان با صدایی پر از
ترس و وحشت گفت: دلیلش دیوانه سازان. با این حرف او همه از جا پریدند و مثل اینکه مرگ خواران ازاین حرکت انان خوششان امده بود. ترس و وحشت تمام وجود اعضای محفل را پر کرده بود و اطراف را می پاییدند که ناگهان مالفوی گفت: خیلی خوب بچه ها وقتتون تمومه و طلسمی را به سمت انان روانه کرد و همزمان با این کار او از سمت چپ ان ها حدود ده موجود بلند قامت و شنل پوش که صدای خش خش شنل هایشان و صداهای نفس دارشان تا انجا می امد از جنگل تاریک جارج شدند و به سمت ان ها حرکت کردند. لوپین فریاد زد: من و دو نفر دیگه که توی اجرای جادوی تجسمی مشکل ندارن با اونا مقابله میکنیم و فریاد زد : اکسپکستوپاترونوم و شبح سفید رنگی از سر چوب دستیش خارج و به سمت دیوانه سازها حرکت کرد همزمان با او دیگر اعضا نیز شروع بع حمله به مرگ خواران و دیوانه سازها کردند. پادمور فریاد زد:پتریفیکوس توتالیوس...
استیو پی فای و طلسم بیهوشی به یکی از مرگ خواران برخورد و او را نقش بر زمین کرد. طلسم های رنگارنگ بین مرگ خواران و اعضای گروه
سفید رد و بدل می شد و شبح های سفید نیز به سمت دیمنتورها. اعضای محفل به سختی مقابله میکردند که ناگهان جونز فریاد زد ریموس و لو پین
او را مشاهده کرد که یک مرگ به سمت او خم شده و دهانش را باز کرده تا روح او را از دهانش بیرون بکشد. لوپین در جایش خشکش زده بود ولی ناگهان فریادزد: اکسپکستو پاترونوم... اما قبل از این که شبح سفید به دیمنتور برسد او بوسه ی مرگ را به او زده بود. لوپین ارام زمزمه کرد:
هستیا... نمیدانست مضطرب باشد .غمگین و یا متنفر. ناگهان کسی دیگری در کنار او بر زمبن افتاد دیگر نمیتوانست تحمل کند با تمام وجود فریاد زد : باید اپارات کنیم... همین حالا و بلافاصله دستهای ان در را گرفت و فریاد زد:یک...دو...سه. همه با تعجب به اجساد نگاه می کردند و نمیتوانستند اتفاقات رخ داده را باور کنند. مودی که چشمش دیوانه وار حرکت میکرد فریاد زد : می دونستم یه تلسسسسسس.
قطرات اشک با گرمایی سوزان بر صورت های آنان جاری بود...

***نمایشنامه3:حمله ی غیره منتظره***
این یه پیروزی بزرگ برای ما محسوب می شه...لرد سیاه واقعا خوشحاله . تمام قدرت اونا و تنها ترس ما دامبلدور بودو حالا فقط چند تا جوجه ساحره موندن که اسم خودشونو گذاشتن کارآگاه و شروع به خندیدن کرد. دراکو با عصبانیت گت:اون مال من بود اسنیپ نباید می کشتش و مشت هایش را به شدت به هم فشرد.
نارسیسا گفت:این درست نیست دراکو اون با من پیمان ناگسستنی بسته بود و وقتی هم برای تلف کردن نداشت.بلاتریکس در حالی که با افسوس به دراکو نگاه
می کرد گفت:این یه فرصت بزرگ بود تا بتونی خودتو به لرد سیاه نشان بدی... دست و پا چلفتی.نارسیسا گفت:بلا... ولی ناگهان در با صدای مهیبی منفجر شد
و لوپین.تانکس.مودی و شکلبولت در استانه ی در ظاهر شدند و همزمان طلسم هایی را به طرف مرگ خواران فرستادند.مالفوی فریاد زد:لعنتیا... اوادا کداورا و
به سرعت مبل را برگرداند و پشت مبل پناه گرفتند . لوپین نیز به همراه دیگر اعضای محفل پشت میزی پنهان شدند.لوپین فریاد زد : تسلیم شید این به نفع خودتون و در مقابل بلاتریکس گفت: باشه... حتما"... اینم پیام دوستی... اوادا کداورا. مودی گفت: باشه... استیو پی فای... رداکتور. در عرض چند ثانیه انواع طلسم های
مرگ.. بیهوشی .. خلع سلاح و غیره در اتاق به پرواز درآمد... پتریفیکوس توتالیوس... اکسپلیارموس... دلتریوس... اوادا کداورا(از بغل گوش تانکس رد شد)...
کراسیو.مالفوی فریاد زد: نارسیسا همراه دراکو از این جا به وسیله ی اپارات پیش لرد سیاه برو. دراکو فریاد زد: من می خوام این جا بمونم و حساب این عوضیا
رو برسم.گفتم:بروووو....... نارسیسا من هواتو دارم.نارسیسا دست دراکو را گرفت و او را کشان کشان به سمت در برد. لوپین گفت: به اونا کاری نداشته باشید بذارید برن. استیو پی فای... ریداکتور(به کناره ی مبل برخورد و آن را منفجر کرد). مالفوی فریاد زد: بلا ما هم باید بریم... اوادا کداورا... تعداد اونا خیلی زیاد...
کراسیو... اکسپلیارموس. بلا : باشه با شماره ی سه به سمت در می ریم... یک... دو... سه... حالا. هر دو با هم شروع به دویدن به سمت در کردند .طلسم ها
پی در پی به سمت انها فرستاده می شدند. لوسیوس تقریبا به در رسیده بود که ناگهان صدای فریادی را از پشت سرش شنید. به سرعت برگشت و بلا را مشاهده
کرد که بیهوش بر زمین افتاده است. با عصبانیت به سمت مودی برگشت و فریاد زد: آوادا کداورا... کراسیو... اکسپلیارموس. طلسم به مودی برخورد کرد و باعث
شد که چوب دستیش چند متر ان طرف تر بر زمین افتاد. دیگر فرصتی برای تصمیم گیری نبود... نمی توانست بلا را نجات دهد پس به سرعت از خانه خارج شد. لوپین با شتاب به طرف در حرکت کرد اما ناگهان صدای ترق بلندی را شنید و در جای خود متوقف شد. مودی گفت: لا اقل یکیشون رو گرفتیم.
سکوت بار دیگر برقرار شد...

نویسنده: لرد ولدمورت


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت. در تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۱۰ ۲۱:۴۱:۴۴
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت. در تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۱۰ ۲۱:۴۴:۰۸

قدرت از آن من است .... هر کس مخالفت کند کشته میشود و هر کس وفادار باشد پاداش می گیرد .... به لرد سیاه بپیوندید !


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۲۸ دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۴

shan potter


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۷ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۴۱ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
اول از كريچر عزيز تشكر كنم كه پست من رو خواند .

كريچر عزيز من يك شخصيت در كتاب سنگ جادو را انتخاب كردم كه نه اسم و نه نسبتش با هري معلوم نشده بود و من خودم اينكارها رو كردم .
اگه بخواهم اون شخصيت را داشته باشم بايد چي كار كنم ؟
اگه خود شما پيشنهادي براي اسم و نسبتش با هري داريد ( البته با توجه به اين كه آن شخصيت در آينه از فاميل هاي هري است ) به من بگوييد ؟
*** يك خواهش كوچولو ::: اگه خواستيد در تعيين اسم و نسبت شخصيتم به من كمك كنيد لطفاً اگه اشكالي نداره اسم (شان) را فراموش نكنيد . حالا اگه نمي شه از فاميلي پاتر استفاده كنم با تأسف فراوان مي پذيرم . ***
واگر اين شخصيت قبلاً كامل شده و گرفته شده باز لطفاٌ به من بگوييد ؟

همراه با تشكر فراوان از وقتي كه مي گذاريد .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۸:۲۷ دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۴

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
دوستان خودتون رو مطابق فرم زیر معرفی کنید
____________________________________________
.نام کامل:

گروه:

معرفی کوتاه( شامل علاقه ها و توانمندیها و عادات و کارهایی که این شخصیت تو کتاب کرده و کلا هر چیزی در مورد این شخصیت به ذهنتون میرسه)

________________________________________________-



**قسمت سوم خیلی مهمه حتما باید اونجا در مورد شخصیتتون توضیح بدید

**در ضمن از این به بعد شخصیتهای غیر هری پاتری تائید نمیشن مثل شخصیتهای ارباب حلقه ها یا کتاب های دیگه

** شناسه ها حتما باد فارسی باشن ( یعنی هری نه harry )

**همچنین اگه شخصیت شما توی کتاب نیست نیاید اسم خودتون رو به اول یک شخصیت کتاب اضافه کنین اگه مثلا می خواید خواهر هرماینی باشید نگید مریم گرینجر یا مینو گرینجر بلکه مثلا بگید هلنا گرینجر یعنی یک اسم خارجی بگزارید

** پست افرادی که به رنگ سبز در می یاد تائید شده هستند و دلایل تائید نشدن بقیه ی افراد در پایان هر پست ناظر مربوطه نوشته میشه

** از تکرار پست خود خود داری کنید مگر این که از تاریخ اون بیش از 3 روز گذشته باشه در غیر این صورت ممکنه برای تنبیه تائید شخصیتتون به تاخیر بیفته

** در قسمت ویژگی های فردی هر کاربر تائید شده قسمتی هست به نام ایفای نقش هری پاتری که داخل اون شخصیت هری پاتری فرد مذکور نوشته میشه این قسمت اصلا مهم نیست و اگر برای کسی نوشته بود بدون شخصیت جای نگرانی نداره .

** تغییر گروه به هیچ وجه انجام نمیشه

** اگر مایلید شخصیت خودتون رو عوض کنید باید با شناسه ی جدید این کار رو بکنید و حتما در معرفی برای شخصیت جدید شناسه ی قبلی خود رو ذکر کنید . اگر چیزی مغاییر با این مشاهده بشه ( یعنی فردی دو شناسه ی برای ایفای نقش داشته باشه) با متخلف برخورد میشه

**برای تعویض شناسه خودتون لطفا شناسه ای را که میخواهید در قسمت ویژگی های فردی به جای نام واقعی وارد کنید و بعد برای من پی ام بزنید. به محض دریافت پی ام و دیدن شناسه، شناسه شما رو تغییر میدم.
هر وقت نتوانستید با شناسه قبلی وارد سایت شوید نشان دهنده این است که شناسه شما عوض شده است و در این حالت شناسه جدید را امتحان کنید.
اگر در هر حال نتوانستید وارد سایت شوید از طريق پست الكترونيكي ( ايميل ) ثبت نام خود وارد شويد يعني به جاي شناسه ايميل را وارد كنيد و سپس دوباره به من پي ام بزنيد.

تائید نشده ها:

گلوری گرنجر: فعلا در مورد شخصیت دامبلدور تصمیم نمیگیریم پس همه جا نگو من دامبلدور هستم

رون ویزلی: این شخصیت قبلا گرفته شده

شان عزیز: شما با اسم شان تائید نمیشید کلا اسامی پاتر دار تائید نمیشن شما میتونید به لیست شخصیتهای گرفته نشده یک سر بزنید و یک شخصیت دیگه برای خودت انتخاب کنی وقتی تائید شدی برام پیام شخصی بزن بهت میگم چی کار کنی

رولینگ: اسمت مناسب نیست و معرفیت جالب نیست

مری پاتر: اسمت خوب نیست عوضش کن

بووبو: اسم گروهت رو هم بنویسی بهتره یکی از گروها رو خودت انتخاب کن

مافلدا : این شصخیت تا ابد پره نمیشه انتخابش کنی یکی دیگه رو ور دار

دستیار یک شبح: من نفهمیدم چی میخوای ولی معرفیت و اسمت جالب نبود

دارک پاترول: معرفی کوتاهت خوب نبود

گرن: این شخصیت قبلا گرفته شده

ولدمورت : الان دارم در موردش تصمیم گیری میکنم ببخشید که خیلی دیر شد



اخطار::::::: هر کسی که با یک شناسه ی نمایشی دیگه تائید شده باشه و بعدا اسمش رو عوض کنه حذف شناسه میشه در کل کسی که شناسه ی نمایشیش با اونی که باهاش تائید شده فرق داشته باشه از ایفای نقش اخراج میشه:


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۰۲ یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۶ جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۳۶ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
خوب من هم عضو جديدم

نام:dark_patrol
تخصص:جادوي سياه
علايق:كشتن آدماي خوب
رنگ چشم:قرمز
گروه:اسليترين



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴

پ.ح.س.گ. گويل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۹ یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۵۶ دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۴
از اسلي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 83
آفلاین
ام: گريگوری گويل

گروه:اسليترين

سرگرمی:کوییدیچ

سن:17

جنسیت:مرد

ظاهر: پسری با موهای بلند توی تالار اسلی

سمت: دوست نزدیک دراکو

محل زندگی:هاگزمید

توانایی ها: اذیت کردن هری در کنار دراکو


جنگ را از لابه لايه اتش و خون بيرون كشيديم تا نفرت از جنگ اييني جاودان شود


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴

shan potter


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۷ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۴۱ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
من قبلاً خودم رو يك بار معرفي كردم ولي هيچ جوابي نديدم .
با عرض پوزش كه وقت گراميتان را مي گيرم ، لطفاً جواب منو بدهيد .

-------------

سلام ***
اسم من شان پاتر است .
من برادر كوچيكه پدر بزرگ (از طرف پدري) هري ام . توي كتاب سنگ جادو به من هم اشارۀ كوچكي شده ؛
{ فصل آينه ي نفاق انگيز - صفحه 237 - كتابسراي تنديس - پاراگراف سوم : ( حتي يك پيرمرد ريز نقش بين آنها بود كه مثل هري زانوهاي كج و كوله داشت ...) }
ديديد ، به من هم اشاره اي شده ، ولي اسم و نسبتم با هري گفته نشده ، كه من الآن به شما گفتم .

اسم كامل : شان ويلسون ويليام پاتر
رنگ چشم : قهوهاي
قد : در جواني 160 ( الآن كمه خميده شده ام )
چوب دستي : موي يوزپلنگ [ البته از اون خاص هاش ] با چوب درخت راش .
گروه : گريفندور هميشه پيروز.
ورزش مورد علاقه : كوئيديچ ( در مقام يك جستجوگر پيروز ).
توانايي : من يك مخترع طلسم و جادو هستم .
كارهاي معمولي روزانه : زنگ در خونه ماگل ها رو بزنم و در برم .
رنگ موهاي بچه هاي پرو محل رو صورتي مايل به آبي كنم .
حيوانات مورد علاقه : يوزپلنگ و سنجاب.
ساز مورد علاقه : سنتور جادويي بابام .
سن : نيدونم .
-----------------
من اسم شان پاتر را بر طبق علايقم انتخاب كردم . ولي بعد ديدم بهتر است يك شخصيت پردازي هم برايش بكنم . براي همين ميخواستم شان پاترم رو به يكي از فك و فاميل هاي هري بچسبونم كه يكهويي ياد اون پيرمرد درون آينه افتادم .
در مورد اينكه اون شخصيت خاص گرفته شده است يا نه چيزي نمي دونم ، ولي در هر حال من اين معرفي را كردم .
اگر گرفته شده ، بگوييد تا من يك فكري به حال شان پاترم بكنم .
----------------
سؤال :::
براي اينكه تأ ييد بشم چي كار بايد بكنم ؟
وقتي تأييد شدم باز بايد چي كار بكنم ؟
اگه تأييد نشم چه اتفاقي مي افتد ؟
يعني ديگه نمي تونم شان پاتر و عضو سايت باشم ؟؟

ببخشيد : ولي من در اين موارد هيچي نوفهمم .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.