پاسی ازشب گذشته بود. لاکهارت به سوروس اسنیپ گفت: در رو ببند. اسنیپ پاسخ داد: وقت عملیات اگر در رو باز کنیم استادها بیدار میشن.
بعد از چندثانیه ادامه داد: من باید استراحت کنم که برای عملیات خیلی خسته ام، وقتی مطمئن شدی همه خوابیده اند من رو بیدار کن که عملیات رو شروع کنیم!
گیلدروی لبخندی زد و گفت: آسوده بخواب که من بیدارم!!
دو ساعت بعد!
آلبوس دامبلدور زیر شنل نامرئی به دفتر اسنیپ آمد و گفت: سوروس پا شو.
اسنیپ فورا از جا برخاست و لگدی نثار لاکهارت کرد و گفت:اینجور میخواستی بیدارم کنی؟
دامبلدور گفت: آماده بشید، گروه لاس (Lupin – Alastor moody – Sirius black) دارند با مرگخواران مبارزه می کنند که ما کارمون رو راحت تر انجام بدیم.
چند دقیقه بعد
آلبوس، سوروس و گیلدروی جلوی درب خانه لوسیوس مالفوی بودند.
دامبلدور مشت محکمی به در کوفت.
اسنیپ گفت: آلبوس، ما میخوایم اونا رو دستگیر کنیم، نمیخوایم که به مهمانی شبانه بریم.
قبل از این که دامبلدور جوابی بدهد، دراکو مالفوی در را باز کرد. اسنیپ یک سیلی به او زد که نقش زمین شد.
دامبلدور گفت: گیلدروی ببندش، سوروس بامن بیا.
از درون خانه صدای لوسیوس مالفوی به گوش رسید که با پرخاشگری گفت: قاتل بی وجدان،اون رو کشتی.
ولدمورت گفت: دیگه داری حوصله ام رو سر میبری، ایمپریو. (لوسیوس به فرمان ولدمورت در آمد.)
درهمین حین، زنی فریاد زد: آواداکداورا، سپس دراکو فریادی از درد کشید که باعث شد ولدمورت پشت سرش را نگاه کند و متوجه حضور اسنیپ و دامبلدور شود.
اسنیپ گفت: سرورمن، من تلاش کردم جلوی ورود این پیری رو بگیرم، ولی....
ولدمورت چوبدست اش را به سمت دامبلدور نشانه رفت و گفت: آواداکداورا. اسنیپ هم فریاد زد: پروتگو. که باعث شد نور سبز به مانع سرخ اصابت کند و دامبلدور جان سالم به در ببرد.
بلاتریکس لسترنج که اکنون وارد خانه شده بود به اسنیپ گفت: کروسیو، اسنیپ زیر لب ورد نامفهومی زمزمه کرد که باعث شد طلسم به سوی بلاتریکس برگردد.
دامبلدور هم ولدمورت را خلع سلاح کرده و بالای سر او ایستاده بود.
دقایقی بعد، هری و کارمندان وزارتخانه وارد شدند. چهارنفر از کارمندان ولدمورت را بردند که او طی یک حرکت ناگهانی چوبدست یکی ار آنها را گرفت و به سمت هری برگشت.
هری پاتر غرید: آواداکداورا.
آلبوس دامبلدور از دراکو پرسید: بلّا قبل از وارد شدن به خانه چه کرد؟
دراکو گفت: لاکهارت را کشت و البته لگدی هم نثار من کرد.
ماموران وزارتخانه دراکو و لوسیوس مالفوی و بلاتریکس را به همراه اجساد بیجان ولدمورت و نارسیسا مالفوی می بردند.
اسنیپ نزد دامبلدور آمد و گفت: ریموس یک جغد فرستاده و نوشته اسکریم جیور به هاگوارتز رفته و مرگخواران رو به آزکابان برده.
-------------------------------------------
اگه دیوونگی لاکهارت رو نادیده بگیریم، تناقصی با کتاب نداره، ممنون.
شما باید اول در تاپیک بازی با کلمات تایید بشید سپس با استفاده از تصویر، داستان بنویسید. موفق باشی