نام و نام خانوادگی : گادفری میدهرست
جنسیت : مذکر
گروه : ریونکلاو
ویژگی های ظاهری : ریش و سبیلش را شش تیغ می زند و آرایش می کند. قدش متوسط است ، اما چون هیکلش استخوانی است و کفش های لژ دار می پوشد ، بلندتر از آنچه هست ، به نظر می رسد. موهای مشکی و چشمان عسلی رنگ دارد ، اما گاه از کلاه گیس و لنز استفاده می کند. به پوشیدن لباس های رسمی غربی و آسیایی (مانند کت بلند ، کلاه استوانه ای ، کیمونو و کلاه ژاپنی) علاقه مند است و دستکش جزئی جدایی ناپذیر از پوشاک اوست. طرح پنج ستاره ی صلیب مانند روی پیشانیش داغ زده شده.
ویژگی های اخلاقی : به طرزی شک برانگیز مهربان و جنتلمن گونه رفتار می کند.
چوبدستی : از چوب درخت بید مجنون با تار مویی از یال تک شاخ در میان آن
پاترونوس : گربه
جارو : ندارد ، چرا که از ارتفاع بیم دارد و پرواز او را دچار سرگیجه می کند.
سلاح ویژه : پروانه های گوشتخواری که در بدنش زندگی می کنند. در مواقع لزوم ، از کف دستانش خارج شده و بعد از اتمام مبارزه ، دوباره به جسم او برمی گردند.
توضیحات : در مکان و زمانی نامعلوم به دنیا آمد. اما از وقتی که خود را شناخت ، در یتیم خانه بوده. یکی از مسئولان نوانخانه ادعا کرده او را هنگامی که نوزاد بوده ، در سطل آشغال و میان زباله ها پیدا کرده. دوران کودکی او در نوانخانه نسبتا به خوبی گذشت. اما هم اکنون ، در دوران بزرگسالی ، گادفری داستان هایی اغراق آمیز و ناراحت کننده را از آن دوران برای زنان و دختران تعریف می کند تا آن ها را تحت تأثیر قرار دهد.
وقتی که یازده ساله شد ، نامه ای از هاگوارتز برایش آمد و او با خوشحالی روانه ی مدرسه ی جدیدش شد. به خاطر علاقه ی فراوان گادفری به خواندن کتاب های تاریخی و هنری و هم چنین حل معما ، کلاه گروه بندی او را در گروه ریونکلاو قرار داد. در مدرسه ، شاگرد درس خوانی بود ، اما دختران بسیاری را اغفال کرد.
بعد از فارغ تحصیلی ، در یک سیرک مشغول به کار شد. وی از تماشاچیان داوطلب می خواست که در یک جعبه ی چوبی بنشینند و سپس شمشیرهایی را از زوایای مختلف وارد جعبه می کرد. در نهایت ، جعبه را می گشود و در حالی که فرد داوطلب تقریبا سالم بود و مثلا جز یک شمشیر که از چشمش رد شده و از پس کله اش بیرون زده ، آسیب دیگری ندیده بود ، ملت برایش کف می زدند. در هر حال ، روزی صاحب سیرک مزبور ورشکسته شد و گادفری بعد از گرد هم آوردن تعدادی افراد با استعداد دور هم ، سیرک خودش را با نام "چالگاه غریب" تأسیس نمود.
یک روز که مشغول فضانوردی با خشخاش بود ، روونا در مقابلش ظاهر گشت و از او خواست که نیم تاج ریونکلاو را از بانک بدزدد. البته ، این چیزی است که وکیل گادفری گفته و اطمینان زیادی به آن نیست. به هر جهت ، گادفری نیم تاج را دزدید ، اما مأموران آزکابان او را دستگیر کرده ؛ به زندان انداختند و طرح پنج ستاره ی صلیب مانند را هم روی پیشانیش داغ زدند که در واقع مجازاتی مخصوص برای دزدها بود. گادفری هنگام اقامت در آزکابان ، یک دیوانه ساز مونث را فریب داد و با وعده ی ازدواج ، او را خام کرد. دیوانه ساز هم به او کمک کرد تا از زندان بگریزد. بعد از فرار، گادفری دیوانه ساز را قال گذاشت و دیمنتور هم از شدت ناراحتی ، خود بوسی کرد. وقتی برادر دیوانه ساز عاشق و ناکام از این قضیه مطلع گشت ، به تعقیب گادفری مشغول شد تا اینکه بالاخره او را پیدا کرد. تصمیم داشت مرد فریبکار را ببوسد تا انتقام خواهرش را از او بگیرد ، اما نتوانست این کار را بکند. چرا که گادفری شب قبلش سیر خورده بود و دهانش بو می داد. به هر جهت ، مأموران آزکابان گادفری را دوباره دستگیر کردند و به زندان انداختند. اما وکیلش به کمک او آمد و با سر هم کردن داستان فضانوردی ، خشخاش و خزعبلاتی از این قیبل ، مرد جوان را نجات داد.
گادفری هم اکنون ، در سیرک "چالگاه غریب" مشغول به کار است و هنوز هم شمشیر در چشم و چار ملت فرو می کند.
سلام، خوش اومدین.
برای گرفتن شخصیت، اول نیازه که گروهبندی بشین. لطفا بعد از انجام گروهبندی و جواب کلاه، برگردید و مجددا معرفی شخصیتتون رو ارسال کنین.
تایید نشد.سلام خوب هستین؟ من
شناسه ی دیگه ای دارم که بلیت زدم ببندنش ، بعد گفته بودین که اگه قبلا شناسه داشتیم و تو ایفا بودیم نیازی به گروهبندی نیست و یه راست می تونیم بریم برای معرفی شخصیت.
بله نیازی به گروهبندی و حتی پست کارگاه هم نیست، اما متاسفانه چون لینک شناسهتونو نذاشتین متوجه نشدم شمایید.
تایید شد.