هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۸:۰۱ شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
1- یه خاطره دیگه از زمان ساخت هاگوارتز تعریف کنید! لازم نیست که حتما توش طلسم اختراع بشه! 15 امتیاز

خب خب...بايد بگم كه اين خاطره بر ميگرده به اون موقعي كه گودي و سالي داشتن ميزهاي هاگوارتز رو وارد مدرسه ميكردن ... تقريبا همه ي ميزها رو وارد كردن ولي ميزهاي گروه هاي مدرسه كه بايد در سرسرا قرار ميگرفت از در رد نميشد...
گودي:بزار من دور خيز ميكنم تو از پشتم يك طلسم بزن قدرتم زياد بشه بتونم بزنم بره تو!!!
سالي:طلسم فشاريوس ؟؟
گودي:اوكي
گودي دور خيز كرد و به سمت ميز رفت سالي هم پشتش اجرا كرد طلسمو ولي ...متاسفانه انقدر قوي بود گودي با كله رفت توي ميز گير كرد

2- یک طلسم دیگر تقلب را توضیح دهید! کامل باشه! 15 امتیاز

اسم اين طلسم چيتيوس هستش...شما بايد اين طلسم رو روي خودتون اجرا كنيد وقتي اين طلسم رو اجرا كرديد ...در بين بازي انواع فكرهاي تقلب به ذهنتون ميرسه و راحتتر ميتونيد اونارو اجرا كنيد ... در ضمن بايد بگم كه رنگ اين طلسم سفيده....
مدت اثرشم يك ساعته!!!

1- چرا روی زاخارت طلسم دامبلیوس اجرا شد؟! 10 امتیاز

چون زاخارت در اون لحظه به شدت بالا و پايين ميپريد و ميخواست كه با سر بره توي شيكم بليز
ولي وقتي رفت سمت بليز بليز زدش اونم افتاد روي كيف آنيتا

2- یکی از این طلسم ها رو حالا به هر دلیلی روی یک کسی اجرا کنید و گزارش کار بدید. 10 امتیاز

طلسم سقفيوس رو روي بليز امتحان كرد چون ....
بليز بعد از اينكه زاخارت رو زد برگشت و گفت:
كي اينجا شاخه ؟؟
ملت:
بليز:
منم بلند شدم گفتم شاخم بليز اومد منو بزنه منم
سقفيوس....
بليز مثل استيك به سقف چسبيد
بليز:
من:
گزارش كارم اين هست:
وقتي خواستم طلسم رو اجرا كنم با تمام وجود ميخواستم سر به تن بليز نباشه... وقتي طلسم رو بر زبان آوردم خودم داشتم پرت ميشدم عقب ولي پامو به زمين نگه داشتم...طلسم به شدت قوي بود ولي من مقاومت كردم....

3- بگید که امسال از این درس خوشتون اومده یا نه! دلیل بگید و کلا بگید که کلاسم خوب بوده یا نه! کسی نمره میگیره که بر مصداق ضرب المثل زیر گفته باشه:

خب من از كلاس شما خوشم اومد چون:
1.نمايشنامه هاتون خنده دار بود(طنز منظورمه)
2.سوالاتون در حد متوسط بود!!!
3.مورد 10

اميدوارم كامل باشه


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۴۷ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
تکالیف جلسه نهم:
_____________

1- یه خاطره دیگه از زمان ساخت هاگوارتز تعریف کنید! لازم نیست که حتما توش طلسم اختراع بشه! 15 امتیاز


و آن هنگام بود که میغان سپهر، تاریکی را بر زمین چیره ساختند و آن را از زندگان تهی کردند و بدین سان، تنها اسلیترین یاغی ماند و مار مرگبارش، که در تاریکترین سرای اسرار فرمان میراند...

روزی از همان اولین بهار هاگوارتز، روزی که هنوز چهار بنیانگذار یار و یاور یکدگر بودند، اسلیترین را همی بسر زد که سری به دستشویی بزند، اما دستشویی های آن زمان کثیف بودند و کسی را هم یارای تمیزکردن آنها نبود!
بدین سان اسلیترین یاد مرلین، آن جادوگر سیفید افتاد و آن دستشویی اختصاصی تیمیزش!پس به جستجوی آن در هاگوارتز به گردش درآمد و عاقبت دستشویی مذکور را در جایی که بماند کجا بود یافت؛ و چیز سرخی دید آفتابه نام، و آن هنگام بود که راز شب بیداریهای مرلین در دستشویی بر وی آشکار شد!

لیک این خوشی دیری نپایید، چرا که مرلین به هوای آفتابه اش و درخواست ازدواج از او! به دستشویی روانه شد، و اسلیترین را دید که مخفیانه بیرون میرود، پس خشمناک گشت و تاگلیاته گرانده* اش را بیرون کشید و بر تن زار اسلیترین نواخت، تا که در همه اعصار پند بگیرند و دست به آفتابه وی نزنند، و آنگاه بود که اسلیترین عقده ای گشت، و این عقده کل جهان را کافی بود تا در آتش عقده وی بسوزند و تا می توانند دست به آفتابه مرلین زنند و روح وی را هر بار خشمناکتر سازند!
پس بدانید ای کسانی که آفتابه را از ملازم امضای خود کرده اید، هرگز و هرگز روح مرلین بزرگ آسوده نخواهد گذاشت، شما بوقیان آفتابه پرست را!

•تاگلیاته گرانده: نوعی شلاق...مراجعه به مجموعه بچه های بدشانس!

یهو جو نویسندگی گرفت دیگه...!!!



2- یک طلسم دیگر تقلب را توضیح دهید! کامل باشه! 15 امتیاز

این طلسم برای بازی کلاغ پر بکار میره و نتایج خیلی خفنزی برای ضایع کردن طرف بازیتون میده! وقتی اونو اجرا میکنید، به طرزی کاملا آنتحاری حیواناتی که بال نداشتن بال درمیارن و اونایی هم که بال دارن بی بال میشن!در نتیجه طرف کالا ضایع میشه و شما بسی حال میکنید!

برای بالدار کردن موجودات بی بال، طلسم پرپریوس رو بکار میبرید که باید به حالت کلاغ پر بشینید و چوب حادوتون رو دوبار بکوبید رو کلتون، و اسم موجود مورد نظر رو بگید! مثال: آنیتا پرپریوس! که البته این حرکت مطمئنا به کم شدن امتیاز گروه شما ختم میشه، پس نتیجه میگیریم کلا خوابشو هم نبینید!

برای بی بال کردن موجودات بالدار هم، طلسم ققیوس بکار میره که موجود بی بال به یک دانه کفتر که معلوم نیست از کجا میایه، تبدیل میشه! از خطرات جانبی این طلسم، بیشتر شدن نیاز به ساختمانهای سرپرستی بی خانمان ها می باشد! ( کاملا ربط داره! )

طلسم پیوست شده به این دوتا طلسم، عوض کردن جای بالدار و بی بال هست، که با ورد بوقیوس انجام میشه، چرا که موجودات مورد نظر وقتی جاشون عوض شد به بوقهای بالدار و بی بال تبدیل میشن! این ورد روی بوقها تاثیری نداره!!


تکالیف جلسه دهم:
______________


1- چرا روی زاخارت طلسم دامبلیوس اجرا شد؟! 10 امتیاز


چون زاخارت رفته بود شناسه قبلی دامبل رو برداشته بود، و خاله باز هم نشده بود، در نتیجه آنیت برای تربیت این بچه بوقی! طلسمی رو که باباش یادش داده بود و وصیت قبل از مرگش بود، روی دامبل اجرا کرد!


2- یکی از این طلسم ها رو حالا به هر دلیلی روی یک کسی اجرا کنید و گزارش کار بدید. 10 امتیاز

از اونجایی که شوهر شما موش آزمایشگاه شما می باشد، من این طلسم رو برای اینکه ببینم درست کار میکنه یا نه(دلیل کاملا موجه!!!) روی مکی اجرا کردم....برای اینکه بفهمید نتیجه چی شد، بندری زدن پنج تا پا رو تصور کنید!!!


3- بگید که امسال از این درس خوشتون اومده یا نه! دلیل بگید و کلا بگید که کلاسم خوب بوده یا نه! کسی نمره میگیره که بر مصداق ضرب المثل زیر گفته باشه:
" سخن کز دل براید لاجرم بر دل نشیند."
که 10 امتیاز داره! چاخان پاخان هم نکنید!!!


هوم کلاس خوب بود درسهاش وردهاش جالب بود سوالاشم بد نبود بیشتر طنز بود که ادم رغبت کنه جواب بده اینم خیلی خوبه فقط مشکلش نمایشنامه نویسی بود چیزی که من از نوشتنش تو کلاسا متنفرم! حالا این نظر کاملا شخصی منه ...بنظر من توی سوالات نباید نمایشنامه نویسی باشه! این سوالای اجرای طلسم هم خوب تو یه کلاس واقعی لازمن ولی اینجا سختن! من هیچوقت این نوع سوالارو درست حسابی نمینویسم!

(نمیخوام پاچه خواری کنم و از این حرفا خودتم دیدی که عیبشم گفتم ولی این کلاس کلاسی بود که من بیشتر از بقیه کلاسا توش فعالیت کردم!)


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۵ ۱۰:۵۳:۰۸

[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵

دنیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۲ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۴۷ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
از هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 809
آفلاین
%تكاليف جلسه دهم%

با سلام مجدد
******************************************
1-چرا روی زاخارت طلسم دامبلیوس اجرا شد؟! 10 امتیاز

چون ديگه بار آخرش باشه كه بچه ها رو رهبري ميكنه تا از راه هاي ميان بر بروند و اونوقت پاتوق آلبوس را پيدا كنند و او را در حال بيناموسي ببينند.آنيتا هم براي دفاع از پدرش طلسم خانوادگي را بر روي او اجرا كرد و به محض اينكه اون ساحره ي مشكوكيوس را پيدا كنه با او نيز اين كار را خواهد كرد .

2-یکی از این طلسم ها رو حالا به هر دلیلی روی یک کسی اجرا کنید و گزارش کار بدید. 10 امتیاز

نامه اي مشكوكيوس از دنيس به پروفسور آنيتا دامبلي:
با عرض سلام وخسته نباشيد خدمت شما.مسافرت خوش بيده؟؟؟؟!؟؟؟؟ ببخشيد مزاحم شدم.شوهر بچه ها خوبند؟؟؟!؟؟؟
من از وقتي شما مسافرت هستيد به دنبال اون ساحره ي مشكوكيوس بي نام هستم و حالا پيداش كردم و براي اينكه كار شما راحت بشه طلسم يا همون ورد دامبليوس را بر روش اجرا كردم اما...اين هم از گزارش:
داشتم از كلاس گياه شناسي بر مي گشتم كه دوباره يك گروه را ديدم كه داشتند از راه ميان بر مي رفتند.رفتم جلوي قافله و يك ساحره مشكوكيوس را ديدم كه مي گفت:زاخي كجايي؟؟؟...
سريعآ فهميدم كه اين دختره همون كيس مورد نظر شما است كه تحت تعقيب است.پس فورآ جلوشو گرفتم و طلسم دامبليوس را اجرا كردم.اما اي كاش مي گفتين كه اين طلسم مخصوص خانواده ي دامبل است. چون به شدت به عقب پرت شدم و خوردم به ديوار بعد منعكس شدم و برگشتم رفتم توصورت ساحره ي مشكوكيوس.اونقدر كمونه كردن من با قدرت بود كه ساحره مورد نظر راهي سنت مانگو شد و خود من هم تو درمونگاه مدرسه هستم. در ضمن،براي قافله پشت سرش هم اتفاق بدي افتاد. شبيه همون اتفاقي كه قبل از يكي از كلاسا وقتي ما داشتيم از پشت در به حرفاي شما و آقا دراكو گوش مي كرديم بعد شما طلسم شپلخيوس(درست مي گم؟؟؟)را اجرا كردي و ما به ديوار چسبيديم.بچه هاي بيچاره الان همشون كنار من رو تخت خوابيدن چون به در يكي از كلاسا تخته شدند بعد در كلاس هم كنده شد و دوباره همه با در به ديوار كلاس تخته شدند. اميدوارم لااقل به خاطر اين كارم بهم يگ نمره اضافي بديد.
با تشكر.*دنيس بيچاره*

3-بگید که امسال از این درس خوشتون اومده یا نه! با دلیل بگید و کلا بگید که کلاسم خوب بوده یا نه!

بي رو درواسي ميگم كلاساي شما بهترين كلاس بوده.من هم بيشترين وقتمو صرف كلاساي شما كردم و راضي هم بودم.نحوه تدريس شما خيلي خوبه و آدم خوشش مياد.سوالاتون هم به سختي بعضي درسا نيست كه آدم ميمونه چطوري جواب بده.به طور خلاصه كلاساتون مثل چسب ميمونه و آدمو مي چسبونه و ول نمي كنه.من كه خيلي راضي بودم،بقيه رو نميدونم.راست ميگن كه:"همشهري چو همشهري بيند خوشش آيد"
از اين كه اين ترم تموم شده ناراحتم واميدوارم تا اين كلاس هست شما معلمش باشيد.(پاچه خواري نبود ها...همش راست بود.)
با آرزوي موفقيت براي شما *دنيس*


قدرت رولو ببين توي سبك من، تعظيم كرد توي دست من
پس تو هم بيا رول بزن با سبكم، ميخوام شاخ جوجه رولرا رو بشكنم




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵

دنیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۲ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۴۷ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
از هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 809
آفلاین
%تكليف جلسه ي نهم%

با سلام.
*************************************************************
1-یه خاطره دیگه از زمان ساخت هاگوارتز تعریف کنید! لازم نیست که حتما توش طلسم اختراع بشه! 15 امتیاز
هلگا وارد ساختمون ميشه و با عجله خودش رو به سالازار ميرسونه:ببين چه كلاه خوشگلي است.
سالازار ميگه:اوق...چقدر زشته.
كلاه يك چين و چروكي به خودش ميده و ميگه:چيزي گفتي پياز رنده شده؟؟؟؟؟؟؟؟
سالازار يهو اينجوري ميشه:
هلگا هم شروع ميكنه به ريسه رفتن:
كلاه ادامه ميده :خيلي دوست دارم سرم كني تا يه چيزايي برام روشن شه.
سالازار سريع ميگه: آها تازه فهميدم تو از اون كلاهايي هستي كه ميزارن سرشون بعد فكر آدمو ميخونه؟؟؟
-:عجيبه.من اولين مدل از اين كلاهم بعد تو از كجا فهميدي؟چفت شدگي ات قويه...
-:
هلگا سريع گفت:طي دعوايي كه داشتيم من اين كلاه را آوردم تا بچه ها را گروه بندي كند.
سالازار اينجوري ميگه:چي؟؟؟؟!!!!؟؟؟؟عمرآ بزارم اين فوضول چه اين كار را بكنه.
هلگا بي توجه به سالي ميگه:ميرم بقيه بچه ها را باخبر كنم.
سالي زير لب فحشي ميده و ميگه: به درك من رو باش خودمو نگران اين چيزا ميكنم.برم تالار اسرارمو درست كنم.(چكش)

2-یک طلسم دیگر تقلب را توضیح دهید! کامل باشه! 15 امتیاز

نام طلسم(يا همون ورد)=تقلوبيوس.
نحوه اجرا=چشم ميدوزي به اون چيزي كه ميخواي تقلب كني و بعد خاطره آخرين تقلبت را به ياد مياري و وردو ميگي.
چند نكته هنگام اجراي طلسم:اين طلسم فقط براي تقلب هايي است كه ميشه از دور بهش نگاه كرد(مثلا ورقه امتحان)اگر هم تا حالا تقلب نكردي و خاطره اي نداري ميتوني آخرين خاطره از تقلب موگلي تو به ياد بياري.اگر تقلب موگلي هم نكردي برو بمير (منظورم اينه كه تو رو چه به تقلب.)
رنگ ورد=رنگ نداره كه مگر نه لو ميرفت.
دما=36درجه جادوگر گراد
توضيحات اضافه=وقتي طلسمو اجرا كرديد بلافاصله اون چيزي كه از دور نگاه كردي مياد جلو چشمت.البته فقط خودت مي بيني ها.
نكته:اين طلسم در امتحانات هاگوارتز جواب نميده(چكش)چون خودت خوب ميدوني چرا.اما ميتوني با اين ورد مشقاي دوستاتو بدزدي.
***************************
با تشكر از درس خيلي خوبتون
*دنيس*


ویرایش شده توسط دنیس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۴ ۱۹:۵۱:۰۰

قدرت رولو ببين توي سبك من، تعظيم كرد توي دست من
پس تو هم بيا رول بزن با سبكم، ميخوام شاخ جوجه رولرا رو بشكنم




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۳۳ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
جلسات نهم و دهم:
وینکی و کریچر و هوکی، در حالی که 6 تا ساک رو با سختی تمام حمل می کنن و الانه که شپلخ بشن، می یان تو کلاس و دور از چشم آنیتا، کیفا رو می ندازن زمین و ولو میشن!
اما این عمل ناشایسته ی اونا(!) از چشمان تیز بین آنیتا مخفی نمیمونه! خلاصه انیتا وارد میشه و با خوشحالی میگه:
_ سلـــــــــــــــــــــام!
بچه های گل کلاس اولی مهد کودک عنچه!: سلـــــــــام!

آنیتا میره پشت میزش میشینه و میگه:
_ خب! این جلسه ی آخری هست که با هم داریم! من درسهای جلسات 9 و 10 رو امروز میدم، اما برای امتحان هستم! و خب نمراتتون رو هم بعد از اینکه از مسافرت برگشتم بهتون میدم!
همه دارن با دمشون گردو می شکنن که دو هفته از شر آنیتا خلاصن!
آنیتا ادامه میده:
_ و این یه فرصت عالی میشه براتون تا تکالیفتون رو با دقت تمام انجام بدین!... خیله خب! میریم سر درس... میخوام داستانش رو براتون تعریف کنم...
" وقتی که گودی( گودریک)، سالی( سالازار)، روونا و هلگا می خواستن هاگوارتز رو تاسیس کنن، در مکان فعلی هاگوارتز، اژدهایی خبیث زندگی میکرده! و باید از بین میرفته تا بتونن هاگوارتز رو بنا کنن! در نتیجه هر روونا طرح چگونگی ساخت طلسم، سالی اضافه کردن چیزهایی برای نابودی کامل اژدها، هالگا ساختن و گودی اجرای اون رو بر عهده میگیرن! و بی عیب و نقص ترین طلسم در طول این دوره، ساخته میشه.
اسم این طلسم " هروساگ" هست که ابتدای اسم هر کودوم از اون چهارتاست. این طلسم به رنگ مشکی هست، 1500 درجه دما داره و نیاز بسیار زیادی به قدرت داره. این طلسم باید دقیقا به سر اژدها بخوره تا اون رو مثل یه برگ کاغذ، خاکستر بکنه! در ضمن، این رو به خاطر داشته باشید که این طلسم روی همه ی چهارپایان اثر میکنه و اگه مثلا بگین" مینیمم هروساگ" حیوون بیچاره فقط کباب میشه! و می تونین نوش جان کنین! این طلسم روی انسانها تاثیر نداره.
بعد از اینکه هاگوارتز ساخته میشه، اون چهارتا با خستگی روی زمین ولو میشن! اما باید هاگوارتز رو مخفی میکردن و این کار نیازمند انرژی زیادی بود. بنابراین اونها شروع میکنن به سنگ کاغذ قیچی کردن!!! و این دیالوگها بینشون رد و بدل میشه:
_ هلگا جر نزن! ... دختره ی کله پوک!
_ خودتی گودی از خود راضی بی ادب! متقلب!
_ ساکت باشین! هر دو تاتون سر و ته یک کرباسین!!!
_ ساکت شو روونا!... تو از همه بی ادب تری!
_ سوهاهاها!... واستا یه طلسم اختراع کنم که خودم برنده بشم... هممم...
و تا میگه" هممم" اخگری سبز پسته ای رنگ(!) از چوبدستش در می یاد و میره تو مخ اون سه تای دیگه! و این دور رو که بازی کردن، سالی برنده میشه!
این طلسم فقط برای همین بازی جواب میده، الکی زور نزنین! با شما دو تام! بلیز و آنی اسی!
اون دو تا هم اینجوری: به آنیتا خیره میشن!
آنیتا دستاش رو میزنه به هم و میگه:
_ برای آموزش 3 طلسم بعدی، به چند نفر احتیاج دارم!... کریچر، هوکی و زاخارت!... زود بیاین اینجا!
وینکی برای کریچر آرزوی موفقت میکنه و یه کاسه آب میریزه پشت سرش!!!
اون سه تا مثل بوق جلوی آنیتا وای می ستن! آنیتا لبخندی شیطانی میزنه و میگه:
_ این طلسمها برای جلسه آخره! امیدوارم باهاشون حال کنین!
رو میکنه به کریچر و میگه:
_ چون ساکی رو که دراکو برام خریده بود رو پرت کردی یه گوشه،" سقفیوس" !
یه نور قهوه ای رنگ محکم میخوره به کریچر و کریچر می چسبه به سقف!!
_ و تو هوکی! چون روی ساکم لم دادی و کثیفش کردی،" میخیوس!" !
یهو روی دیوار یه میخ بزرگ سبز میشه و مثل اهنربا، هوکی رو به خودش جذب میکنه هوکی از میخ اویزون میشه!
_ و حالا شما زاخارت!..." دامبلیوس" !
یهو دستای زاخارت میره بالا و شروع میکنه به بندری زدن!
آنیتا میره سراغ کیفش و میگه:
_ من به ترتیب تاریخ، از قدیم تا حالا، بهتون طلسم یاد دادم. امیدوارم از این درس ها خوشتون اومده باشه و من رو فراموش نکنید! خداحافظ شاگردان خوب، کوشا و عزیز من!
و در یک حرکت کاملا آنتحاری غیب میشه!

تکالیف جلسه نهم:
1- یه خاطره دیگه از زمان ساخت هاگوارتز تعریف کنید! لازم نیست که حتما توش طلسم اختراع بشه! 15 امتیاز
2- یک طلسم دیگر تقلب را توضیح دهید! کامل باشه! 15 امتیاز

تکالیف جلسه دهم:
1- چرا روی زاخارت طلسم دامبلیوس اجرا شد؟! 10 امتیاز
2- یکی از این طلسم ها رو حالا به هر دلیلی روی یک کسی اجرا کنید و گزارش کار بدید. 10 امتیاز
3- بگید که امسال از این درس خوشتون اومده یا نه! دلیل بگید و کلا بگید که کلاسم خوب بوده یا نه! کسی نمره میگیره که بر مصداق ضرب المثل زیر گفته باشه:
" سخن کز دل براید لاجرم بر دل نشیند."
که 10 امتیاز داره! چاخان پاخان هم نکنید!!!

تا روز امتحان، خداحافظ!
نکته: نمره های جلسه ی 8 رو هم وقتی برگشتم میدم، اما دیگه نمیتونید تکالیف جلسه 8 رو بدید.


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۶:۴۹ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
- چرا بچه ها اونروز اونجوری بودن و خیلی جو گیزر بودن؟ 10 امتیاز!!!

1.اذيت كردن آنيتا براي اينكه مشكوك بشه ... 2.بي كار بودن گفتن تيپ بزنيم 3. از آنجا بعد از كلاس همه ميخواستن دست جمعي برن جايي...4.جشني در راه بود

2- فکر کنید که نیاز مبرمی به مرلینگاه دارید و مرلینگاهی وجود نداره! با استفاده از طلسم" کریتدشن" توضیح بدید که روی چه چیزی مرلینگاه رو درست کردید و اینکه نحوه ی اجرا رو هم شرح بدید! 10 امتیاز!

من روي يك عدد لگن امتحان ميكردم چون تغييرش راحتتره ... اگرم ميشد روي يك سطل يا بشكه انجامش ميدادم...براي اجراي اين طلسم بايد به چيزي كه ميخوايم اون شي رو بهش تبديل كنيم فكر كنيم يعني اينكه روش تمركز كنيم اگر تمركز شما موفقيت آميز باشه وقتي ورد رو بر زبان بياريد اون شي تغيير ميكنه به شي مورد نظرتون...و حالا نحوه ي اجرام اينه كه به مرلين گاه فكر ميكنم در حين فكر كردن مستقيم به سطل يا لگن و يا بشكه نگاه ميكنم...بعد از به خودم هم فكر ميكنم كه راحت شم
بعد ورد رو بر زبان ميارم...
اگر واقعا فكرتون جاي ديگري نباشه شي تغيير ميكنه...!!!

3- یه دلیلی جور کنید و روی مک بون پشمالو طلسم" خفئیوس" رو اجرا کنید! ( نمایشنامه باشه لطفا!) 10 امتیاز!

مك بون نشسته بود كنار چو... و داشت به تخته نگاه ميكرد ... يك دفعه شروع كرد با چو صحبت كردن....چو هم انگار نه انگار وسط كلاسه ...شروع كرد به درد و دل كردن ...
مكي هي ميگفت:
باشه باشه خودم درستش ميكنم...
آنيتا كه متوجه اين موضوع شده بود چون در اول كلاس به دوتاشون اخطار داده بود چيزي نگفت و گذاشت قشنگ حرفاشونو بزنن...در طول كلاس آنيتا در حال صحبت بود ولي همش به مك بون نگاه ميكرد ... چو هم انگار نه انگار معلم داره درس ميده
يك دفعه چو يك چيزي گفت و مكي از جاش پريد و فرياد زد:
به روز سياه ميشونمش...
ملت:
آنيتا كه ديگه خسته شده بود...ورد خفيوس رو بر روي مكي اجرا نمود و مكي هي فرياد ميزد و ميخواست بگه:
ميكشمش !!!
ولي نميتونست...چو : مكي جان بيا بريم....آنيتا وقتي مكي داشت از كلاس ميرفت بيرون فرياد زد :
حالا برو روزشو سياه كن...برو بتركونش

اميدوارم كامل باشه


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۵

پاتريشيا استيمپسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۲ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۵:۵۴ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۸۷
از there isn't any answer
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
جواب سوال1(10 امتياز)
من چند دليل بيشتر به ذهنم نمي رسه 1. اونروز جشن نامزدي يك نفر بوده و همه ي بچه ها رفته بودن به ملكوت هاي روياييشون
2.پروفسور مك گوناگل اعلام كرده بوده كه قرار در شب آن روز يه مهموني مثل يول بال برگزار بشه.3 . قرار بوده بچه ها برن اردو اونم در گروپ هاي 2تايي (زوجتين) مكان اردو هم هند بوده مدتشم 3 ماهه
جواب سوال2(10امتياز)
سوار يه هواپيما شدم براي سفر به فرانسه هواپيما سقوط كرد البته در حين سقوطش من قش كردم وقتي بهوش اومدم ديدمهواپيما منفجر شده ديگه اينش چه جوري نجات پيدا كردم براي خودم هم جاي سوال دارد.متوجه شدم وسط يه كويرم بعد راه افتادم بدون هيچ ابي ‌‍،غذايي،هيچي ،هيچي نداشتم تنها راه افتاده بودم به اميد چي ؟ نخودچي.گفتم من كه چوب دستيم دنبالم اينجام محله ماگلنشين نيست اصلا اينجا محله هيچي نشين بود چوبمو در اوردم نه مي دونستم چي مي خواهم نه مي دونستم چه ورديو بايد بخونم يهو چشمم به يه تيكه از بال هواپيما افتاد كه بعد از انفجار هواپيما به ابن طرف پرت شده بود بله چي از اين بهتر انگاري كه جواب سوال از خدا خواسته برام مهيا شده بود با ديدن بال هواپيما ياد طلسم كريتدشن افتادم فقط موندم از اين بال چي بسازم غذا ،آب،مرلينگاه،چي،چي بسازم ديدم مرلينگاه از همه جهت به صرفه تره خوب كم كم داشت تيكه هاي اين پازل جور مي شد و در آخر من روي اون تيكه ثابت تمركز كردم و وردو خوندم بعدم يه مرلينگاه جلوم ظاهر شد.
جواب سوال3(10امتياز) نمايشنامه
نشسته بودم داشتم يك كتاب هيجان انگيز مي خوندم كه چو و مك بون از راه رسيدن يكم اونطرف تر از من نشستن بعد مك بون به چو گفت: امروز چي كار كردي هاني من؟ چو گفت: امروز داشتم تو كلاس معجون سازي چيزي درست مي كردم يهو يه اشتباه كردمو.. پروفسور سرم داد زد اصلا خيلي بي ادبه من فقط كلاس منفجر كردم همين . بعد مك بون گفت: دركت مي كنم عزيز دلم اصلا اين آدم هاي اين زمونه نمي تونن خودشونو كنترل كنن بعد يه گل رز به چو داد من كه حالم داشت بهم مي خورد گفتم:اوق ق ق بعدم گفت عوضش من برات يه شعر سرودم شروع كرد به خوندن نه يه ساعت، نه دو ساعت من كه ديگه نمي تونستم بفهم چي دارم مي خونمو حالم داشت بهم مي خورد نا خود آگاه چوبو توي دستم گرفتم و ورد خفئيوسو خوندم مك بون ديگه نمي تونست حرف بزند بعد يه نفس عميق كشيدم و به چو گفتم زياد نا راحت نباش نمرده دو روز ديگه اون زبون وراجش راه ميفته.
توضيحات: منظور از استاد كلاس معجون سازي پروفسور اسنيپ است.
مسئلتون:
پروفسور منظور شما از مرلينگاه چيست پناهگاه يا چيزي ديگر .


بودن يا نبودن مسئله اينست. آيا شرافتمندانه تر است كه ضمير انسان تير طالع شوم ر


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۵

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
1- چرا بچه ها اونروز اونجوری بودن و خیلی جو گیر بودن؟ 10 امتیاز!!!
یه سری حدس می شه زد .1- سالگرد آشنایی اکثر دانش آموزان 2- روز والنتین 3- حوصله ی درس نداشتن !! 4- بی کاری 4-
2- فکر کنید که نیاز مبرمی به مرلینگاه دارید و مرلینگاهی وجود نداره! با استفاده از طلسم" کریتدشن" توضیح بدید که روی چه چیزی مرلینگاه رو درست کردید و اینکه نحوه ی اجرا رو هم شرح بدید! 10 امتیاز!
اطرافم رو نگاه کردم. دور تا دورم مرلینگاه بود اما به طرف هر کدوم می رفتم غیب می شد!! یهو اون ور صحرا یه مرلینگاه دیدم به طرفش رفتم اما غیب شد . اون ور هم یکی دیگه دیدم اما تا به طرفش رفتم غیب شد. 7 بار این مسیر رو طی کردم!! تا به یاد حرف پروفسور آنیتا افتادم غیر از شن اطرافم هیچ چیز نبود. اما چرا یه آفتاب پرست اونجاست!! نه ... یه مارمولکه!! به سمتش رفتم با تمام قدرت تمرکز کردم . چوبدستیم رو در اوردم. به سمت مارمولک گرفتم ایییییییی مگه اون دم لزجش می زاشت تمرکز کنم؟!! بلاخره : کریتدشن. نور زرشکی به مارمولک برخورد کرد. یوهوووووووو!! یه مرلینگاه جلومه! (پروفسور یه سوال مرلینگاه چیه؟!!)
3- یه دلیلی جور کنید و روی مک بون پشمالو طلسم" خفئیوس" رو اجرا کنید! ( نمایشنامه باشه لطفا!) 10 امتیاز!
- مک بون؟
- بله چارلی ؟
- یه کار بگم می کنی؟
- بوگو
- می خوام برام آواز بخونی!!!
-چارلی ؟ جدی می گی ؟ با شه !! به روی چشم !!
مک بون دستهاش رو پشتش می بره چشماش رو می بنده و : بی وفایی !! بی وفایی !!! دل من ...
- خفئیوس!!
- مک بون یهو گلوش رو گرفت و لب هاش رو تکون داد!!
- مک بون ببخشید تحمل صدات رو نداششتم!! تازه تکلیف درس طلسمات و ورد های جادوییم بود!!


دلم تنگ شده برات
چون نیستی اینجا برام
من فرشته ی قصه گو تو بودی تو شبام

تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۴۸ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵

پاتریشیا وینتربورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۷ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۲۵ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 122
آفلاین
1-چرا بچه ها اونروز اونجوری بودن وخیلی جوزگیربودن؟10 امتیاز
خوب من حقیقتو میگم خواهشها چند لحظه وقت بدین
حقیقت اینه که یکی از بروبچ هاگوارتز یه مهمونی واسه شب اون روز ترتیب میده و مجرد راه نمیده بنابراین همه ونروز به هم پینهاد میدن که با هم برن مهمونی از اونجایی که مهمونی خوبی بوده همه میخواستن برن البته من شنیدم من شخصا خودم تو این خطا نیستم پروقسور
داشتم میگفتم همه برای اینکه طرفو مجاب کنن تو مهمونی همراه اونا باشه از دیشب به جای انجام تکالیف شما پروفسور مشغول طرح حرفای عشغولانه بودن و بعد سر میز صبحونه تو تالار اینا رو بهم گفته بودن بنابرابن خیلی اوضاع احساسی بالا بوده با یه جرقه اونم زنگ موبایل شما منفجر شده و بچه ها که روشون به شما باز شده بود دیگه خودشونو کنترل نکردن( میگن به بچه رو ندین)
توضیحات:1-منکرات عزیز من اون جلسه تو کلاس نبودم تکالیفو از یکی از بچه ها ی گریف گرفتم به جون مامانتون
2-اگه در مورد مکان و امکانات و دعونت نامه واسه مهمونی بعد اطلاعات خواستین از من نگیرینا من خبر ندارم دفعه بعد کیه؟ اصلا من چرا باید خبر داشته باشم(با توجه به حضور دائمی منکرات)
3-پلیز ترن آف یور سلفون
Please turn off your cellphone
کاری که ما هیچوقت سر کلاس طلسما نمیکنیم
4-دیگه بیشتر از این توضیحات نمیخواد
2- فکر کنید نیاز مبرمی به مرلینگاه دارید و مرلینگاهی وجود نداره با استفاده طلسم کربتدشن توضیح دهید که روی چه چیزی مرلینگاه رو درست کردید و اینکه نحوه ی اجرا رو هم شرح بدین!
خداییش من اول نفهمیدم مرلینگاه یعنی چی میخواستم فردا وصل شم از یکی بپرسم دو سه بار که خوندم دوزاری افاد اوکی با اینکه سوال سختی ولی خوبیش اینه که هیچ کس نمیتونه گیر بده نه منکرات نه کوییرل چون حرف سیاسی نیست پس دستمون بازه
البته بازم بر میگرده به سیاست چون ما در طول سال تحصیلی تو هاگوارتزیم جای دیگه نمیریم میریم؟(نههههههههههههههه اصلا)
بنابراین میشه گفت مشکل نظام آموزشی که تو مدرسه به اندازه ی کافی مرلینگاه نزاشتن ولی خوب بریم سراغ کار خودمون دقیقا گوش کنین هیس به دردتون میخوره
شما موندین با احتیاج شدید اوضاع خرابه و مختون کاملا فلج کار میکنه(ساری پروفسور میخواستم دقیقا موضوع جا بیوفته)
بچه ی امروزی (خودمون دیگه)چون نمیشه روی زمین یا اموالی که دورو وره استفاده کنین چون یکی پیدا میشه خرتونو میگیره بنابراین محتویات جیباتونو میریزین بیرون به سرو ریختتون نگاه میکنین میبینیم چیزی نیست یه ناتم تو جیبتون نیست که طلسمو اجرا کنین بنابراین ...
نههههههههههه
چرا اتفاقا خیلی هم خوب جواب میده موبایلتونو در میارین میرین تو گالری عکس آفتابه ای که سیو کردینو میارین نگاه میکنین تا به تمرکزتون کمک کنه بعد خیلی آهسته چوبو بلند میکنین میگیرین به طرف موبایلتون یه تمرکز قوی البته بگم باید با تمام وجود احساس نیاز کنین نمیشه وقتی تشنتون نیست آب ظاهر کنین محدودیت طلسم همینه باید احتیاج داشته باشین چوبو دورانی حرکت میدین اگه هنوز انقدر آی کیوتون پیشرفت نکرده که مثل من از ورد غیر کلامی استفاده کنین مثله خودتون دادو هوار را بندازین وردو بگین
بعد همونی که میخواین از نوع مدرنش ظاهر میشه
خوب دیگه همین سخت نبود منتها توصیه میکنم این مراحلو سریع انجام بدین
3-یه دلیلی جور کینین و روی مکی طلسم خفئوس رو اجرا کنید نمایشامه10 امتیاز
پاتی خودم میزمیز آخر نشسته بود (میشینم اونجا تا همه ی کلاس تحت نظرم باشه)
رفته بود تو درس طلسمات(درس مورد علاقمه)(فکر نکنین دارم خودشیرینی میکنم عمرا من حالم از این کار بهم میخوره)
که چو و مکبون تو میز جلو شورع کردن به شرو ور گفتن
پاتی:خانوما آقایون محترم صداتونو ببرین(سر کلاس درس اونم درس مورد علاقه مزاحم من نشین سگ میشم مثله صبح)
چو :عزیزم چیزی گفتی؟
پاتی:آره گفتم بی صدا دارم درس گوش میدیم
چو که انتظار این جوابو نداشت به مکی نگاه کرد:خوب یه چیزی بگو
مکی:چشم الان خفه میشم


چو هاجو واج:آخ امشب تو میای خونه مکی
مکی:ای بابا چو عزیزه من این دختره پاتی خطرناکه مگه تو نمیدونی قیافشو نگاه کن منتظر یکیرو لتو پار کنه
پاتی:اینو درست گفتی حالا هیش
چو:ببین مکبون اگه ساکت شی باهات بهم میزنم
مکی:نهههههههههههههههههههههه نهههههههههههههههههههههههههههههه نهههههههههههههههههههههههههههههه
کلاس: مااااااااااااااااااااااااااااااااااا
پاتی:پروفسور من یه چیزی بگم
آنیتا:بگو پاتی
پاتی:با عذر خوای از حضورتون پروفسور
پاتی محکم کوبید رو میز: ساکت
کلاس:( هیچی صداشونم در نیومد)
آنیتا:اوکی عزیزان ادامه میدیم 10 امتیاز واسه گریف
گریفیا:ای ول
مکبون باز شروع کرد :چو تو عمر من بیدی تو زندگیه من بیدی............
پاتی خم شد جلو زد به پشت این دوتا اونام خوب برگشتن دیگه پاتی دستشو برد بالا زد تو سر مکبون
چو داد زد:هوی چی کار میکنی فکر کردی این بی صاحابه ها؟
پاتی که یه لحظه رفته بود تو شوک سریع اومد بیرون داد:بیشین بینیم حوصله ندارم
چو که صداش در نمیومد خودشو جمع کرد کشید پشت مکبون خیلی آروم گفت:مکی
مکی:الان یه کاری میکنم پاتی تو کفش بمونی
صداشو برد بالا:که ا پس تو مهمونی امبشبو گرفتی ها؟
پاتی:صداتو بیار پایین الان منکرات میاد
مکبون که از خودش خوشش اومده بود: ا خوب حالا چرا اونجا جاای بهتر از..
پاتی قبل از این که بگه گفت:مکی یه کاری نکن زنگ تفریح ببرمت حیاط پشت خاگوارتز گرهت بزنم پاتو از تو حلقت دربیارم
مکبون آب دهنشو قورت داد مطمئن بود پاتی اگه بگه این کارو میکنه
مکبون به چو نگاه کرد از چشماش فهمید چی انتظار داره برگشت به پاتی نگاه کردکه از تو کیفش پنجه بوکسشو در آورده بود که کرده بود تو دستش
چو یه سقلمه بهش زد
مکی:جای بهتر از
پاتی که دید به حیاط پشتی نیمرسه قبل از لو رفتن مکان مهمونی از همون طلسمی که آنیتا گفت استفاده کرد
پاتی:خفئیوس
مکبون دهنشو باز کرد بست خیلی مظلوم نگاه کرد به چو بعد به پاتی
پاتی که زده بود زیر خنده با صدای آنیتا پرید
آنیتا:10 امتیاز دیگه واسه گریف بخاطر دقت پاتی به درس و درست اجرا کردن طلسم
زنگ خورد:زینگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
پاتی اولین نفر پرید بیرون که بره تکالیفو بنویسه


پ.و


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۵

ورونیکا ادونکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۸ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۴:۲۲ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 404
آفلاین
سوال اول:
دلایل مختلفی می تونه داشته باشه. اما مهم ترین اون ها این بوده که چند روزی هاگوارتز تعطیل بوده و بچه ها همدیگر رو ندیدن برای همین از دیدن دوباره ی یکدیگر به وجد اومده بودن... یکی دیگه هم می تونه این باشه که حسش اومده بود همه ی بچه ها یاد همدیگه بیفتن و این صحنه ی... رو پدید بیارن... دلایل دیگه یی هم داره اما به دلیل این که زیاد مهم نیستند از بازگویی اون ها خودداری می کنم.

سوال دوم:
خب می دونیم که برای این که اون چیزی که می خوایم رو به وسیله ی این طلسم به وجود بیاریم باید اون رو روی یه جسم دیگه اعمال کنیم تا اون تغییر شکل بده و اون چیزی که در نظر داشتیم رو به دست بیاریم... از اون جایی که وقتی آدم نیاز شدید به مرلینگاه داره نمی تونه خودش رو کنترل کنه و به هر طریقی هم شده در صدد به وجود آوردن اونه... برای انجام این کار می تونیم یک وسیله ای که با مرلینگاه در تماس باشه و یا یه چیز دیگه رو طلسم کنیم و اون رو تغییر شکل بدیم... برای این کار هم باید با تمام وجود روی چیزی که می خوایم به وجود بیاریم تمرکز کنیم، سپس چوبدستی رو روی اون جسم قرار بدیم و بعد با اقتدار می گیم: کریتدشن!

سوال سوم:
در یکی از روزهایی که بی نهایت خسته به نظر می رسیدم، در محوطه ی هاگوارتز زیر درختی بزرگ نشسته بودم و در افکارم غوطه ور بودم.
ناگهان فردی با صدایی گوشخراش رشته ی افکار من را از هم گسیخت... با عصبانیت سرم را بلند کردم و در پشت درختی دیگر که در نزدیکی من به چشم می خورد، مک بون را دیدم که لحظه ای پشت درخت آواز می خواند و لحظه ای دیگر از جلوی آن کنار می آمد... چو نیز لبخند زنان روبروی او ایستاده بود... خلاصه شده بود فیلم هندی خالص!
سعی کردم به صدای آواز آن که بیش تر به نعره شباهت داشت، بی اعتنا باشم، اما دیگر نتوانستم تحمل کنم و با خشم از جایم برخاستم... با قدم هایی بلند به طرف او خیز برداشتم و سرانجام روبروی او ایستادم.
در همان لحظه ساکت شد و با دستپاچگی گفت: برو کنار ورونیکا... داری صحنه رو خراب می کنی..!
چو نخودی خندید و بعد سرش را پایین انداخت... چشمان من دوبرابر حالت اولیه شد. با صدایی اعجاب آور حرفش را تکرار کردم: صحنه؟!
مک بون سرش را به علامت تاٌیید تکان داد و باری دیگر آواز بی معنی خود را آغاز کرد. چند ثانیه ای صبر کردم، اما باز هم صدا خاموش نشد... دیگر مجبور بودم همان کار را انجام دهم!
چوبدستی ام را به آرامی بیرون کشیدم، طوری که جلب توجه نکند، سپس آن را بالا آوردم و در حالی که روبروی مک بون گرفته بودم، گفتم: خفئیوس..!
در همان لحظه صدای او فرو نشست و باری دیگر سکوت در فضا حکمران شد... مک بون تقلا کنان به انتظار شنیدن صدای خود نشسته بود... اما چو با چهره ای بشاش رو به من کرد و گفت: وای مرسی... دیگه داشتم خسته می شدم!
چشمکی به او زدم و بعد سعی کردم از آن یک روز نهایت استفاده را ببرم!


اگر یک فرد انسان، واحد یک بود ، آیا یاز یک با یک برابر بود؟!
[b][s







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.