*************************************************************
و......
ایگور عین جنازه میفته کف زمین.....
کتی: یعنی مرده؟؟؟
آلبوس:قد نخود نمی فهمی....خب IQ با این قدرتی که این زد تو سرش
کارکاروف که سهله...، مایک لوری ه با اون قدرت و عظمتش می مرد....
یهویی در مغازه باز میشه....
مایک لوری عین پرنده با شتابی بالا فورا در رو می بینده و می دوه طرف آلبوس
و با جدیت تمام جلوش وای میسته و میگه:
هوم....من از دیاگن رد میشدم و از کنار مغازه شما هم رد شدم که اول مباحثی راجع به
مرده و مردن شنیدم....بعدش هم اسم خودم رو....
اندرومیدا:
ببینم تو چطوری شنیدی....درب و دیوار این مغازه افسون شده و صدایی
ازش بیرون نمیره....
لوری: به راحتی....چون من خودم خنثی گر افسونم....
آلبوس: اهوم...اهم...ببخشید...مایک ما اینجا یک قاتل داریم....
کتی آروم گفت: خفه شو...آلبوس...
آلبوس: چیزی گفتی عزیزم....
کتی: نه...نه..هیچی به جون..جون آل..آلبوس...
لوری: قاتل و مقتول رو معرفی نمائید...دامبلدور....
آلبوس: البته کارآگاه...اندرومیدا که اینجا وایستاده قاتل و این یارو که اینجا افتاده و میگه
کارکاروف ام هم مقتوله.....
لوری: کارکاروف؟؟؟ سپس به سمت جنازه میره...نگاهی به صورتش می کنه...سپس فوری
رویش را به سمت آلبوس بر می گردونه و میگه:
آهان خودشه....خود کارکاروف تحت تعقیبه...و الان هم بیهوش تشریف داره....گفتی که کتکش زده
و تو بهش میگی قاتل؟؟؟؟!!!!!
آلبوس که داشت با صدای آرام با کتی و اندرومیدا درباره ی قاتل بودن اندرومیدا
صحبت می کرد متوجه سوال لوری نشد....
لوری با صدای بلند تر گفت:
گفتم کی به اصطلاح قاتله....
آلبوس این بار رویش را به سمت لوری چرخاند و گفت:
اندورومیدا...همین که اینجا کنارم وایستاده....اما به "اصطلاح یعنی چه؟؟؟
و به اندرومیدا اشاره کرد....
لوری سرفه کرد و گفت:
چون که ایشون نمرده ..پس قاتل نیستند..به علاوه این کسی که اینجا افتاده خود کارکاروف
دیوانه و تحت تعقیب وزارت است....
لوری رویش را به طرف اندرومیدا کرد و به طرفش را افتاد که در میانه ی راه سر
جایش ایستاد چون درب مغازه باز شد و نگاهش را به سمت درب چرخاند........
ادامه دارد...................................................
****************************************************************
[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im