در زیر زمین محفل اتفاقات عجیبی رخ میدهد (پیدا شدن صندوقچه ای از دوران جیمز پاتر . این صندوقچه ساعت زمان است که باعث میشود چند تن از افراد محفل که درب صندوق را باز کردند به زمان گذشته بروند )این اتفاقات باعث میشود که قدرت ابر چوب دستی که در دستان هری پاتر است از بین برود.
رون
هرمیون: رون! خیلی بی ناموس و بیشعوری! تو و اون مامان خیکیت از سادگی و مظلومیت من مثل یک کرم فلوبر کوچولو سوء استفاده کردین ... من نمیخوام زنت باشم ... من نمیخوام با تو تنهایی بیام زیر زمین محفل .. من ویکی رو میخوام اییییییییییییییییی! (بوق سانسور)
هوگو ویزلی: بابا بابا ... مامانو ول کن ... ناسلامتی بچه اینجا وایساده ها هووووووو با توئم!
در همون لحظه ناگهان اتفاقات عجیبی در زیر زمین محفل رخ میدهد.
هرمیون: هی رون یک لحظه صبر کن ... به گمونم همین الان اتفاقات عجیبی در اینجا رخ داد.
هوگو: چه خوب ... حالا شام چی داریم؟
رون: چیزی نیست خانم!ما رفتیم به گذشته! این معمای بسیار مشکل تاریخ محفل است و ما باید این معما رو حل کنیم! از الان چشم امید محفل و تمام جهانیان به ما دوخته شده است! (تریپ حماسی)
با گفتن این حرف هرمیون و هوگو خشکشون میزنه و دهنشون از تعجب باز میشه بعد رون هم از حرف خودش تعجب میکنه و خشکش میزنه و دهنش از تعجب باز میشه. بالاخره هرمیون اولین کسی هست که به خودش میاد و دهنشو میبنده.
هرمیون: اوه چه هیجان انگیر ... من الان خیلی هول کردم یه وقت نزنیم اشتباهی جهانو نابود کنیم! اوه مای گاد! اما رون تو اینا رو از کجا میدونی؟
رون: باز شروع نکن خانم! صد بار گفتم حرف تو دهن من نذار! من هیچی نمیدونم. ها؟! پیشاپیش روابط بی ناموسی با لاوندر و فلور و دابی و هاگرید هم تکذیب میگردد.
هرمیون: آخیش خیالم راحت شد! پس حالا که همه چیز معلوم شد بریم معما رو حل کنیم تا جهانو نجات بدیم.
هوگو: مامان میتونم اسکیتامم با خودم بیارم!؟
رون لبخندی به پسرش میزنه و در حالی که رودرروی پسرش قرار گرفته زانو میزنه و دستشو میذاره روی شونه هوگو.
رون: پسرم تو هنوز خیلی کوچیکی! این ماموریت برای آدم بزرگاست و من هرگز حاضر نیستم تو رو به خطر بندازم ...
هوگو: نه خب اگر خطرناکه که نمیام. خودتون تنهایی برین... اگرم برنگشتین هیچ نگران نباشین چون من مراقب خونه هستم ... فقط بی زحمت قبلش سهم ارث و میراث منو مشخص کنین تا اگر برنگشتین آیندم تامین باشه و اینا!
رون: بفرما خانم! بیا و پدری کن! پسره پررو لازم نکرده برگردی خونه ... همین الان برو معما رو حل کن ببینم! اصلا خانم این بچه ما چرا چشماش سبزه؟
هرمیون : اوه
مکان: محفل!محفل به محاصره مرگخوارا درومده اما محفلی ها اصلا نگران نیستن چون سلاح بسیار مخوفی رو در اختیار دارند که مرگخوارا در خواب هم نمیبیننش ...
ابر چوبدستی!!!ناگهان هری میپره وسط و چند حرکت آکروباتیک میزنه و چوبدستیشو نشونه میگیره سمت لرد تاریکی.
هری: هووووهاهاهاها! بازی هنوز تموم نشوه ... ابر چوبدستی مال منه!اوه اوه اوه من چقدر مهیبم! من هری خفنم! وینگاردیو له ویوسا!
هیچ اتفاقی رخ نمیده!
هری: اه لعنتی! چوبدستی جاپونی! دوباره خراب شد ... خوبه تازه باطریهاشو عوض کردما ... وینگاردیو له ویوسا ! اه ... الوهومورا! بی ناموسیوس ...
ناگهان چوبدستی هری تبدیل به ماهی میشه ....
هری!!!!!!
لرد: لوووووهاهاهاها! این بود تمام قدرتت پاتر بوگندو؟
هری: هنوز هیچی مشخص نیست!
هری جیغ میزنه و به سمت لرد میدوئه و ماهیه رو تا دسته فرو میبره تو دماغ لردتاریکی و سه دور میپیچونه تا اینکه دم ماهیه از گوش چپ لرد میزنه بیرون. به دنبالش لرد و مرگخوارا خشمگین میشن و به سمت هری هجوم میارن و از دست هریم کاری بر نمیاد چون هوگو و رون هرمیون موفق به حل معمای پیچیده محفل نشدن و از همون ابتدا در ماموریتشون شکست خوردن به همین دلیل ابتدا لرد تاریکی و مرگخوارا حسابی ترتیب هری رو میدن تا دیگه از غلطا نکنه بعدم به اتفاق میرن و به سادگی محفلو با خاک یکسان میکنن و در آخر هم جهانو به تسخیر خودشون در میارن و دامبلم از ریش وسط میدون شهر آویزون میکنن تا عبرتی بشه برای قانون شکنان. و اما رون بعد از ناکامی در حل معما ،هرمیون و هوگو رو رها کرده و در همان زمان گذشته دست به ازدواج مجدد میزند و همراه با همسر و فرزندان جدید و پر تعداد خود تا سالیان سال به خوبی و خوشی زندگی میکند.
نکات بهداشتی:
نکته 1: هیچ وقت به چوبدستی خود اطمینان نکنید و قبل از استفاده همواره به برچسب استاندارد آن توجه کرده و از اورژینال بودن آن اطمینان حاصل فرمایید.
نکته 2: تنهایی وارد زیر زمین محفل نشوید چون خطرناکه!