هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۸۷

سیبل  تریلانیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۷ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
از برج شمالی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین
دودي بسيار خفن اتاق تاريكي را دربر گرفته بود و در پس اين دود زني با موهاي پرپشت و فرفري و عينكي ته استكاني و چشماني قورباغه اي به طرز اسرار آميزي روي گوي بلوريني خم شده بود و هر چه بيشتر به گوي نگاه ميكرد چشمانش قورباغه اي تر ميشد.گاهي نيز از خود صداهايي چون "آآآآآآآآآآآآآووووووو" و يا "يووووووووو" در مي آورد! هنگامي كه يكي از فيلم بردارها به سيبل تريلاني اشاره ميكند او سرش را از روي گوي بلند كرده،سعي ميكند وضعيت را عادي نشان دهد.

-اوووو...سلام بينندگان عزيز جادوگر تي وي. بار ديگر با يكي ديگر از برنامه هاي پيشگوييم اومدم تا استعداد وافرم رو در پيشگويي در خدمت شما قرار بدم.امروز هم مثل هميشه مهمون هاي جديدي داريم كه آيندشونو تاريك ميبينم. با اجازه لرد سياه اولين مهمون برنامه ام رو به استوديو دعوت ميكنم...سارا اوانز...

دو نفر از مرگخوار هاي لرد سياه سارا اوانز راكشان كشان به استوديو آورده و به طرز تهديد آميزي روي صندلي روبروي سيبل تريلاني مينشانند!

سيبل: اووووووووم...سارا اوانز...عضو محفل ققنوس...رييس الف لام...هوووم...چيز....يعني الف دال....
اووووووو...چشم درونم به من ميگه كه از ديدن من خوشحال شدي!...البته طبيعيه... هر كسي افتخار ملاقات پيشگوي بزرگي مثل من، نصيبش نميشه. خب سارا، بگو ببينم فرزندم...چي رو ميخواي بدوني؟

سارا: ميخوام بدونم چرا در حين انجام ماموريت من رو به زور گرفتين آوردين اينجا و ميخوام بدونم كي از اين اتاق بدبوي مخوف ميرم بيرون...

سيبل: هوووم...سوال خوبيه...سرنوشت فرزندم...حالا بذار وقايع آينده رو برات پيشبيني كنم...

سيبل تريلاني به آرامي روي گوي بلورين خود خم ميشود و كلماتي را زير لب تكرار ميكند...بعد از دقايقي سرش را بلند كرده و صورتش را به يك ميليمتري صورت سارا نزديك ميكند...

سيبل: سياهي فرزندم...سياهي...خونت رو پاك و سفيد نميبينم...يك سياهي در خونت هست...اين ميتونه ارثي باشه...ببينم...كسي از آشناهاي نزديكت احيانا يك سياه نيست؟

سارا: خب اين سياهي چي ميشه؟

صداي آرام سيبل به فرياد تبديل ميشه

سيبل:بزرگ ميشه...بله...دارم ميبينم...اووو....بزرگ ميشه اين سياهي...و به زودي تمام خون تو رو فرا ميگيره و....

سارا: و چي؟

سيبل:تو بزودي يه سياه ميشي عزيزم...تو بزودي به جمع مرگخوار هاي لرد سياه ميپيوندي...و الف دال هم بزودي به الف لام تغيير پيدا ميكنه....ارتش لرد ولدمورت...متاسفم

سارا:خب چيكار كنم؟

سيبل:كار زيادي از دستت بر نمياد...به نظ من بهتره قبل از اينكه سرنوشت تو رو به جنگ خودش دعوت كنه خودت با پاي خودت بري و درخواست مرگخواري بدي! حالا پاشو برو و بيشتر از اين وقت منو نگير...مهمون بعدي لطفا!

آلبوس سوروس توسط دو مرگخوار به استوديو آورده ميشود.ناگهان موهاي سيبل تريلاني تمام استوديو رو فرا ميگيرد و فيلم برداري قطع شده و پيام بازرگاني پخش ميشود.

پيام بازرگاني:

آيا موهاي شما زيادي پرپشت است؟ آيا موهاي شما فضاي زيادي را اشغال ميكند؟ از اسپري هاي مخصوص موهاي زيادي پرپشت استفاده كنيد. اين اسپري جادويي براي مدت كمي هم كه شده موهاي شما را يك جا جمع ميكند و ديگر موهاي شما باعث قطع فيلمبرداري نميشود. اسپري جادويي مو جمع كن محصول جديد شركت سيبلاني...دين دين

دوباره فيلم برداري شروع ميشود.

سيبل: هوووم...يك الف دالي ديگه...بذار ببينم....چي تو آيندت ميبينم...هووومم....اوووو...آآآآآآآآآآآ....يووووو.....ووووووو....

آلبوس سوروس:چي شد؟ چي ديدين؟

سيبل:دروغ فرزندم...در طالع تو يك دروغ بزرگ ميبينم كه امروز توسط من فاش ميشه!

آلبوس سوروس: چه دروغي؟

سيبل: نميدونم چطوري بگم...آه...گفتنش خيلي سخته ولي...راستش تو...تو...بچه آلبوس دامبلدور و سوروس اسنيپي!

آلبوس سوروس: ها؟

سيبل: بله بله...و الا چه دليل ديگه اي داره كه اسم تو آلبوس سوروس باشه؟ هان؟ چه دليلي فرزندم؟ آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه...فرزند بيچاره من...پاشو از استوديو برو بيرون و بيشتر از اين من رو ناراحت نكن...

سيبل توسط روميزي اشكهايش را پاك كرده و دماغش را نيز پاك ميكند و تا برنامه بعدي براي تمام بينندگان جادوگر آرزوي آينده سياهي ميكند.


آینده شما را سیاه میبینم...و سیاهی اوج زیباییست!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ شنبه ۳ فروردین ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
پیام بازرگانی ....
دیرین درین دینگ دینگ .... دیرینگ دین دریرین !!!

جادوگران ! ساحره ها ! فشفشه ها ! دانشمندان ! معجون سازان ! دانش آموزان هاگوارتس ! برای شما برنامه ویژه ای داریم !

اوباش عضو می پذیرد. اوراق عضویت اوباش با نام و غیرقابل انتقال به غیر بود و هیچگونه سودی برای شما ندارد

برای اطلاعات بیشتر به روزنامه های کثیرالانتشار مراجعه فرمایید !

اوباش عضو می پذیرد !!!


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۶

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
میز گرد برسی سلامت تغذیه مرگخوار هان !!!

دوربین از بالای سقف استدیو به آرامی به سمت میز مربع شکلی که عده ای متخصص در ۵ گوشه آن جلوس نموده و در انتظار شروع برنامه و بحث پیرامون برسی سلامت تغذیه مرگخوار ها و همچنین معرفی الگو های تغذیه مناسب به افراد جادوگر برای ایجاد حد اکثر شرایط بهداشتی در دهان و دندان میباشند میرود .
در این بین انعکاس نور کله کچل یکی از متخصصین که ردای سیاهی پوشیده و یک روپوش سفید رنگ پزشکی بر روی آن به تن کرده باعث جلب توجه ببیندگان شده و توجه افراد را از فرد کنار دستی او که به شدت مشغول تخلیه تنقلات موجود بر روی میز که به عنوان دکر استفاده میشوند میباشد منحرف میکند.

شروع برنامه ::::::
مجری: با سلام خدمت شما بینندگان عزیز و شنودگان گرامی و خوانندگان محترم امروز قصد صحبت در مورد روش های مدرن تغذیه و تاثیر آنها بر روی سلامتی دهان و دندان افراد را داریم به همین دلیل از سرور گران قدر ارباب لرد ولدمورت به همراه آشپز خصوصی ایشان دعوت به عمل آمده تا در این برنامه حضور به هم رسانند

لرد: من هم خوشحالم که توانسته ام در این برنامه حاضر شوم و به سوالات تخصصی شما پاسخ داده سطح علم و معلومات عمومی و خصوصی شما افزایش دهم

آشپز مخصوص لرد سیاه: آقا عرض کردم خدمتتون که من مصاحبه نمیکنم .

مجری: خوب میریم سر صحبت اصلی خودمون . جناب لرد ممکنه عملا به ما نشون بدید روش های تغذیه ای جدیدی که شما به کار گرفتید چه تاثیراتی داره ؟ مهمترین تاثیر مثبتش چیه؟

لرد در حالی که از جاش بلند میشه و به سمت موجود نخراشیده ی ۳ متری که در آن سمت میز نشسته حرکت میکنه به آرامی زمزمه میکنه . : مانتی اون دهن گاشدت رو باز کن عمو مجری ببینه.

مانتی: مانتی مجری دوست داشت . گوشت مجری خوشمزه بود

دوربین روی دهان مانتی زوم کرده و لرد ولدمورت با چوب دستی خودش مشغول نشان دادن دندان های کاملا سفید و درخشان مانتی به ببیندگانه
لرد : مهمترین مزیت این رشه تغذیه علاوه بر تامین کامل ویتامین های بدن باعث سالم ماندن دندان های افراد میگردد . همان گونه که مشاهده مینمایید این پسر جوان که مدتی است از سرنوشت مادرش اطلعای در دست نیست و پدرش هم به بهانه مشغله های کاری این فرزند را به رفاموشی سپرده و این بچه رسما داره زیر بته پرورش پیدا میکنه باید الان تبدیل به موجودی با بیماری های دهان و دندان فراوانی میگردید ولی به لطف روش های تغذیه ای جدید ما از سلامت کامل دهان و دندان برخوردار است

::::::::::::::::آغاز پیام های بازگانی:::::::::::::::

این بخش به دلیل نمایش صحنه های بیناموسی شستشوی سر و بدن در حمام با استفاده از شام\وی سر و بدن بانوان سانسور گردید

::::::::::::::: پایان پیام های بازرگانی::::::::::::::::::::::

دوربین روی چهره لرد که در حال لبخند زدن میباشد و دندان های سفید و تمیزش را در معرض نمایش قرار داده است زوم کرده است

لرد: متاسفانه برای مجری مشکلاتی پیش اومده که مجبور شده بره سفر !!!!

تا برنامه بعدی خدا نگهدار

( مانتی به سمت فیلم بردار در حال حرکت اسشت)



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶

پیتر پتی گروold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۸
از کابان...مخوف ترین زندان!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
برنامه كودك جادوگر تي وي
مجري:سلام بچه هاي گل...حالتون خوبه؟
بچه ها:بلـــــــــــــــــــه
مجري:خوب بچه هاي گل...كي مي دونه امروز روز چيه...تو مي دوني؟
بچه:نه خـــــــــير!
مجري: تو چي؟
-نه خـــــــــير!
-نه خـــــــــير!
-نه خـــــــــير!
-نه خـــــــــير!
مجري:خوب بچه ها مي دونم كه شما روتون نمي شه جواب بدين...ولي كمرويي بده...شما بايد يه خورده پر رو باشين...
يه هو يه بچه مياد جلو مجري جيش مي كنه
مجري:خوب ببينين.مثل فرزند عزيزم هم پر رو نباشين
يكي از بچه ها:آقا پس چي باشيم؟
مجري:يه پسر خوب... خوب بچه ها شما وقتي پدرتونو مي بينين چه كارها مي كنين.
يكي از بچه ها: آقا ما مي زنيم تو گوشش
يكي ديگه:آقا ما چاقو مي كنيم تو كليه بابام
يكي ديگه:آقا ما هم پول از كيف بابامون دزدي مي كنيم
مجري: خوب بچه ها حرف نزنيد ديگه... حالا بريم كه با هم يه گوشه اي بشينيم برنامه بعدي رو با هم ديگه ببينيم...


[b]تن�


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۷ شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶

هرميون  گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۹ شنبه ۳ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۷ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷
از کلاس ریاضیات جادوویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 215
آفلاین
لیلی و مجنون

بازیگران :سینیسترا{خواهر لیلی } ! سارا اونز{مادر مجنون } ، لیلی پاتر {لیلی } ، جیمز پاتر {مجنون } ویکتور کرام{پدر لیلی } ماندگانس فلچر {پدر مجنون } و بازی افتخاری هرمیون گرنجر {در نقش مادر لیلی }

با اسپانسری گروه پیروز گیریفندور

کارگردانی : هرمیون گرنجر

نویسندگان : هرمیون گرنجر و سایر اعضای باحال این سایت

در هزاران سال پیش دارطلابی بود مکتب نام! و دخترکی نارسیسا نام و پسرکی قیس نام و استادی علامه بر سر !و طلبه هایی طالب علم ! جلسه ی اولی بود و پسری بر روی زمین و روبروی دختری! و استادی علامه بر سر و کلامی تلخ برای بر خی شاگردانش!

روزگاران گزشت و گزشت و استادی بر سر انان حاضر گشت فرزندان دارطلاب هماکنون عالمی گشتند و بار توشه ای بستند و به سر کار و دیاری برفتند و قیص و لیلی همچو دو پرنده ی عاشق چشم در چشم هم به پیش استادی برفتند و گفتند : که ای استاد علامه بر سر مارا درد عاشقی برگرفت و لحظه های سخت دوری را بر ما دشوار گشت ! همانا هیچ در سر نداریم از علم روزگار از سخنان شیرین حضرت استاد ! استاد همی خشمگین گشت روی در روی ان دو پرنده بگفت : فرزندان چه دانید از عشق شما دو تا ..و لحظه های شیرین طلبگی در گزشت و هیچ بر سر ندارید از علم روزگار هرکدام از یاران شما با باری از علم بر دیاری بر کشیدند و شما پرندگان کوچک بر اوج آسمان عشق و جنون پرواز کردید و به دیار تنهایی ها پای گزاشتید ! آرزوی ما برایت اینست که در مکان دیگری دست از عشق حرام خویشتن برگیری و از دنیای جهل بر شهر روشنایی اوج بگیری
و بعد
قیص همی خندید و لیلی همانا شاد از در دارطلاب بیرون رفت ! قیص همی گفت : چه کسی گوید که خوشخبتی در اوج علم و دانش نهفته ؟ حال می بیند ان استاد علامه بر سر ما که خوشبختی در ذره ذره های عشق که در وجود ماست نهفته اتم های عشق ذرات و موکلول های را تشکیل می دهند و بعد مولکول ها می توانند با هم دیگرعناصر یا ترکیب...
و همانا لیلی بدو این چنین باز گفت : ای قیص مجنون من ..فکر خود را مغوشش ننمای باو بیخیال دنیا ;;)
کارگردان : هی قرار نبود این قسمت این رو بگه نمایش نامه طنز که نیست چرا یهو باو بی خیال دنیا اومد ؟ کات دوباره این قسمت رو بیاید :morad:
نارسیسا : باشه حواسم نبود ببخشید !

3.2 .1 فلش بک

و همانا لیلی بدو باز گفت : که ای قیص مجنون من...دنیا را چه ارزش علم است و چه ارزش کار ...زندگی را بر خود سخت مداریم ..مگر ان که در فراق عشق هم همچو شمعی خاکستر شویم ! و تو ای قیص من فکر خود را مغشوش ننمای که باید بر پدر و مادر خویش توضیحات بسیار دهیم که چرا حرفه ای نیاموختیم و چرا علم بر ما بسا اسان نگشت و در حدود سالیان چه فرا گرفته ایم از سخنان و بیان تلخ استاد علامه بر سر ! :sad:
و قیس با غصه ی بسیار این چنین بدو پاسخ داد : که ای لیلی ای عاشق ترینم ..یافتم که بر مادر چگویم و با چه کلامی سخن پدر دهم انان را گویم که عاشق و مست دختری گشتم که رویش همچو مهتاب سفید سفید است و همچو افتاب گرم و مهربان ! صدایش همچو نغمه ی بهاری مهر بر دل من افکند! اری که این بهترین سخن است !

لیلی بدو گفت : گر چنین سخن بر پدر گویی به قصد من به قبلیه می اید و پدرم مخالفت می کند و می دانی چه می شود ؟ ان زمان ابرو ی من در قبلیه می رود !
در همین لحظه بودند و همچین سخنانی که قیس مجنون همی بر کنار لیلی رفت و زمزمه ای در گوش وی کرد { گوینده : :hitted: قرار نبود این قسمت باشه }

لیلی بدو این چنین گفت : می ای بریم عروسی کنیم ؟ بی انکه به ننه بابامون بگیم
؟
و مجنون بدو این چنین پاسخ داد : اره بریم ! خیلی حال می ده لیلی جونم فقط یک مشکلی هست در مورد مهریه من باید به مامانم بگگم!
لیلی این چنین پاسخ داد : من مهریه نمی خوام
ناگهان گوینده فریاد کشید : چرا این جوری می کنید ؟ مثله ادم بازی کنید من می گم بدو گفت بد شما عامیانه حرف می زنید ؟ نمایش تاریخی است ها ! اقای کارگردان ! اقای کارگردان ! اه نمی دونم این کارگردان کجا رفته است ! مهم نیست ادامه می دیم من هم مثله شما حرف می زنم فکر کنم اصلا برای کارگردان مهم نیست که گزاشته رفته!

1.2.3.فلش بک :

لیلی گفت : من مهریه نمی خوام قیس جونم! بریم عروسی کنیم :lover:
قیس گفت : لیلی جان مادرم گفته شیرم رو حلالت نمی کنم اگر بدون ایجازه من عروسی کنی ! راستش اون موقع که اسم منو گزاشت فرزاد ... :mustache:
لیلی گفت : هی فرزاد اینجا فیلمه خرابش نکن!
لیلی ادامه داد : عزیزم اگر بیای خونمون خاستگاری حتما بابام منو می ده به تو ، امشب به مامانتینا بگو ببین راضی می شن یا نه! خبرشو برای اس ام اس کن! :sad:
مجنون گفت : باشه عزیزم برو خونه الان هوا سرده سرما می خوری ها لیلی جونم!
و لیلی را همانا بر خانه فرستاد { اه اشتباه شد }
و لیلی را به خانه فرستاد

در قبیله ی لیلی :
بابا یک کاری باهات داشتم !
پدر لیلی : بگو دخترم خجالت نکش !
لیلی :....

ادامه دارد


ویرایش شده توسط هرميون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۸ ۱۶:۲۸:۵۲

[b][color=FF6600]!و هرمیون گرنجر رفت و همه چیز را به هپزیبا اسمیت سپرد .

و فقط چند نفر را با


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۶

دلورس جین آمبریجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۴ سه شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۴۲ شنبه ۷ دی ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 44
آفلاین
خبر‌های فوری...

جنگ بین سفید ( رنگین تاژ ) و سیاه ( مشکین تاژ )

چندی پیش شاهد جنگ بین تنی چند از مرگخواران دریایی و محفلی های رمانتیک بودیم،‌ ولی این جنگ از کجا شروع شد...

به نقل از آناکین مونتاگ یکی از برجسته ترین ارزشی های سایت جادوگران : راستش و بخواید من اینجا نشسته بودم داشتم قاقالی میخوردم که ییهو یک محفلی اومد اینجا و زد زیر گوشم...منم چون خیلی بچه خوبی بودم نزدمش،‌ رفتم مامور آوردم ازش دیه گرفتم

در پی شایعات بسیار زیاد و مختلف به رخت شویی جادوگران به مدیریت راجر دیویس آمدیم، تا از وی اصل ماجرا را جویا شویم :

- راستش و بخواید همه چیز از اونجایی شروع شد که...راستش و بگم...من حوصله خوندن پست کسی رو نداشتم برای همین نمیدونم چی شده! سراغ بارون هم نرید...چون اونم با کسی پدر کشتگی نداره و چون دیر به دیر میاد اینطرف ها اصلا خبر نداره چی به چیه !

ما که در این رابطه بسیار مشتاق شده بودیم به پیش یکی از افراد جسور و باادب دنیای جادوگری آمدیم تا اینکه از وقایع و مسائل رخ داده به صورت کامل با خبر شدیم!

صبح روز چهارشنبه، هری منطق: ولدمورت یک کچل بی خاصیته، اگر دقت کنید من با این مدل موی فشن ( Fashion ) به همه ثابت کردم که خیلی منطقی هستم و از اونجایی که آب هندونه زیاد میخورم قادر به پاسخگویی بیشتر به شما نیستم! و اگر از این به بعد چیزی بپرسید همین پاراگراف رو براتون کپی میکنم!

ولدمورت پس از شنیدن این اظهارات، خوابگاه مدیران را مورد هدف چندین شناسه قرار داد که در این بین چند تیکه از النگوهای کوییرل شکست!

حرکت آنتی عله باقلیاریسم...آغاز حرکت سفید طلبانه!

در این بین هری که به شدت ناراحت شده بود، کابل سرور خود را برداشت تا به سمت ولدمورت برود،‌ اما در بین راه احساس ندامت کرده و کابل را به نوچه‌های محفلی تقدیم کرد تا خود برای نوشیدن مابقیه آب هندونه اش اقدام کند.

یکی از شاهدان عینی از سازمان حقوق خاله زنک ها زیر نظر پرفسور (کوییرل)... یا شخصی که مجهول الجنس باقی ماند اعلام کرد: من خودم وقتی عله داشت کابل سرور رو دست ملت میداد اونجا بودم،‌ خودم با همین چشم هام دیدم. تازه وقتی داشت کابل و میداد به صراحت به این موضوع اشاره داشت که من از هر گونه بحث منطقی استقبال میکنم!

هری پاتر بعد از پیروزی در این جنگ اعلام کرد: آی مردم...بالام جان...من این پیروزی رو به ملت شهید پرور محفل تبریک میگم...انشاالله که بقای عمر شما بقیه ارزشی بازی های من باشد...باید برای آخرین بار بگم که در این سایت کودکان و خردسالان رفت و آمد دارند و من به عنوان یک قزوینی اصلا تمایلی به رفتن اون ها بخاطر ایجاد این جنگ ها و خدشه هایی که به ارواح لطیفشون وارد میشه ندارم. ( وی زمانی که این جمله را بیان میکرد، به شدت به ریموس چشم دوخته بود و چشمانش برق مخصوصی میزد که از نوع کم مصرف بود! )

این بود پایان این مقاله...


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۵ ۱۸:۵۶:۵۸
ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۵ ۱۹:۵۲:۳۲


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶

سیریوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۷ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
از تو چه پنهون آواره ام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 422
آفلاین
خششششش ... خشششششششش.

- سلامی به گرمی گدازه‌های عله و به وسعت شهدای خط آرشام! پرفسور جکوییرل ملقب به جک دارای رنک‌های جادوگر ماه و ناظر ماه و مدیر ماه و *** ماه، پای راست عله، چهاردوره مدیر هاگوارتز و از این چیزا هستم ... ما اینجا دور هم جمع شدیم تا بتونیم بهترین محصول 2007 رو انتخاب کنیم. بذارید از همین آقا شروع کنیم... آقا .... آقا ... یه لحظه وقتتونو به ما می‌دین؟
- ببخشید من عجله دارم.

جک دست در ردا کرد و ... پاق ... و رهگذر غیب شد!
- متاسفانه این روزا سر ملت جادوگر خیلی شلوغه! میریم سراغ نفر بعدی. اوه ببینید یه آقای خودش داره به سمت ما میاد. اول بریم سراغ ایشون.

- سلام ... جک هستم از جی تی‌وی. به نظر شما بهترین محصول امسال چی بود؟
- نمی‌دونم من یه بازی اختراع کردم که از شمام می خوام برید ببینید این بازی رو. اسمش جشن پاتره.

- ... نه خیر امروز شانس نداریم ما! بریم نفر بعدی.

(رین دیری دیش دین دین!
- بله بفرمایید؟ شما با موبایل جکوییرل تماس گرفتید.
- سلام جک منم شهردار جزایر بالاک. بازم که یکی رو فرستادی اینجا. بابا چرا انقد مسافر می فرستی اینجا؟ بعد از قضیه آرشام اینجا با انفجار جمعیت روبرو شده!
- خیلی خب درستش می‌کنم تو کاریت نباشه! بای.)

...
- سلام خانم. جکوییرل از جی تی‌وی هستم. ما یه نظر سنجی داریم برای بهترین محصول سال 2007. شما چیز خاصی مد نظر دارین؟
- ا این الان زنده است؟ جییییییغ! ... من گابی دلاکور هستم خواهر فلور خیلی هم خوشگلم نگاه کنید! ... من بین اسکاور و فنگ، اهم ببخشید یعنی بین محصولای اسکاور و فنگ شک دارم ولی خب چون فنگ هفت از پنج بود توی تولد سایت، من کودهای حیوانی فنگیلوکس رو انتخاب می کنم!
- جو رای خانم رو یادداشت کن. خیلی ممنون از اینکه تو نظرسنجی ما شرکت کردید.

...

- آخی ... چه سگ نازی! ... توله سگ کوچولو توئم می خوای تو نظر سنجی ما شرکت کنی؟!
- وق ویق ووق واااااااق!(من یه سوپرسگم چند دفعه باید بگم؟! تازه توله سوپرسگ هم نیستم دو تا هم بچه دارم!)
- خیلی خب ببخشید آخه به قیافت نمی‌خورد! خب سوپرسگ متاهل به نظر تو بهترین محصول سال 2007 چیه؟
- پهنای باند جادوگران، و صدالبته چتر باکس! من به شخصه خیلی به برنامه های خاله بازی چت باکس علاقه دارم. لطفا زمانشو بیشتر کنید!
- صحیح ... جو یادداشت کن!

...

- سلام.
- سلام. من سرم خیلی شلوغه اصلا هم مهم نیست که شما پرفسور جکوییرل هستید من الان خیلی خیلی جدی مشغول کارمم.
- چی کار می کنید؟
- دارم روی جدیدترین متدهای پاچه... اصلا به شما چه من دارم چی کار می کنم؟ فکر کنید دارم نظارت می کنم!
- چه جدی! خیلی خب. به نظر شما بهترین محصول سال 2007 چی بود؟!
- آخه عزیز من اینم پرسیدن داره؟ وقت دالاهوف کبیر رو می‌گیری تا بپرسی بهترین محصول 2007 چی بود؟ خانم، ببخشید یادم رفته بود شما آقایی، آقا اصلا شما تا حالا مغازه دستمال فروشی اسکاور رفتی؟
- نه والا!
- خب پس نصف عمرت بر فناست. از نظر تئوریک باید جواب بدن! برو امتحان کن!
- چشم ممنون.
- در ضمن ... اینم یادت باشه که من همیشه تشکر و قدردانی می‌کنم. پشت سرم حرف بزنی خیلی خاله‌زنکی!
- باشه ممنون. مرلین به همراهتون.

چند متر اونطرفتر:
(جک و جو در حال خنده غلطان و بندری تلفیقی!)

===

- خب بینندگان عزیز گشت و گذار ما در شهر همینجا تموم می‌شه. نتایج کامل این نظر سنجی هم از طریق روزنامه پیام امروز به زودی اعلام می شه. شبا زود بخوابید نزدیک عله هم نشید! مرلین نگهدارتون.

خشششششش ... خشششششششششششش!


ویرایش شده توسط سیریوس‌ بلک در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۳۰ ۱۵:۱۸:۰۹

باز جویم روزگار وصل خویش...


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۱۲ چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۶

آلیس لانگ باتومold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۰ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷
از بیمارستان سنت مانگو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
دوربين از کنار لوکيشن وارد ميشود و مجري را نشان ميدهد که تا خرخره لباس پوشيده وقنديل هايي که از کلاه و بيني و ديگر نقاط لباس هايش آويزان است نشانگر اين است که تازه به استوديو رسيده.وي که از شدت سرما دماغش به رنگ گوجه فرنگي درآمده است رو به دوربين ميگويد:
با سلام به بينندگان عزيزوعذرخواهي به علت تاخير در اجراي برنامه آن!!!!البته تاخير ما موجه است!چون به علت سرماويخبندان وبارش برف وحشيانه اصلا فکر سفر با جارو را هم نميشه کرد و شبکه ي پرواز هم به علت بارش برف دچار اشکال شده و ظاهرا شعله ها درست کار نکرده اند که گزارشات زيادي مبني بر اينکه
مسافران به جاي مقاصده خود به مکانهاي ناشناخته وارد شده وبستگان آنها در پي آنها ميگردند!!اسامي اين عزيزان در آخر برنامه ذکر خواهد شد.وزارت نيز به دنبال اين وضع فجيح درخواست کرده جادوگران عزيز به روش هاي ماگلي اکتفا کنند و از روش هاي خودمان استفاده نکنند!!
هم اکنون گزارشاتي از بخش معجون سازي سنت مانگو به دست ما رسيده که نشانگر بروز اختلالاتي بر اثر سرما در معجون ها است براي مثال معجون روياننده ي استخوان بجاي ترميم استخوان هاي شکسته سبب رويش استخوان هاي اضافي از نواحي جمجمه و دنبالچه و ....گرديده است و ديگري معجون مهرگياه است که به جاي درآوردن بيماران از حالت خشکي سبب بادکردن و بالارفتن افراد مي شود به طوري که اکثربيماران بخش آسيب هاي جادويي با تناب به تخت هايشان بسته شده و در هوا شناور هستند.
اين گوشه ي کوچکي از مصائب ناشي از سرماي وحشتناک اين چند روزه است و اگر بخواهيم موارد ديگر را بگوييم بي شک در اين شبکه توسط وزارت تخته خواهد شد.
به ادامه ي خبرها ميرسيم وتوجه شما را به خبر فوري که اول برنامه به دست ما رسيده بود و پس از آن نيز گم شد جلب وميکنم:
عابري که معلوم نيست در اين موقع شب چرا در کوچه ي ناکترون قدم ميزده به علت يخبندان ليز خورده و با فرق سر با يکي از مغازه های مخوف اين کوچه(که همه آن را مي شناسيم)برخورد کرده و اجسام نفرين شده به بيرون مغازه ريخته است و از آنجا که برف رساناي قوي نفرين مي باشد طلسم هاي شوم در حال پخش شدن است و از اهالي اطراف ناکترون و دياگون درخواست شده به هيچ وجه من الوجوه به هيچ چيز يخ زده دست نزنند و اقدامات امنيتي را رعايت کنند...(اميدوارم اون عابر کور بوده باشه چون در غير اين صورت 10/15 سال ازکابان رو شاخشه).
در همين لحظه چکه اي بر سر مجري ميريزد و مجري که اين ريختي ميشودو ميگويد:بينندگان عزيز همين جور که ميبينيد برف سبب شکستن سقف ما نيز شده و..و..و..و..
هي تام ما هم در منطقه ي دياگون هستيم !!هي اينجا چه خبره؟؟؟بينندگان عزيز تمام همکارانم گم شدندو اوه نه لطفا نگيد که.که.که...
همانطور که مجري گفت ناگهان تمامي تمامي عوامل پشت صحنه ناپديد ميشوند و سپس چکه ي ديگري از سقف ميچکد و مجري تبديل به آخوندک مي شود وناگهان صفحه ي تلويزيون برفکي ميگردد!!


بعضی ها زندگی میکنند چون مجبورند.
بعضی ها �


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ جمعه ۲۳ آذر ۱۳۸۶

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
جي ... جي ... جي ... جينگ ...

دوربين روشن مي شه و دو نفر ديده مي شن كه دارن يه سري ورق رو مي خونن !

- با سلام و درود فراروان خدمت تمامي بينندگان اين برنامه ي جادوگري ! امروز ميهماني داريم افتخاري كه خودتون باهاشون آشنا مي شين . بفرمايي جناب وزير !
- با سلام خدمت بينندگان عزيز . من كالين كريوي وزير مردمي هستم كه مدتي در سايت نبودم ولي بالاخره پس از گذراندن مدتي طولاني بازگشتم و دوباره در مسند قدرت نشسته ام .
- خب . با ايشون آشنا شديم . حالا اگر احازه بدين مي خوايم شروع كنيم به پرسيدن سؤالاتمون .
- بفرماييد .
- جناب وزير شما اين مدت كجا بوديد ؟ و براي چه نبوديد ؟
- خب من مدتي برايم كسالتي پيش آمده بود كه رفع شد و به اميد مرلين زين پس در خدمت شما هستيم ! خب اين غيبت براي كسالتم بود و يكسري كارهاي امنيتي ديگر كه نمتوانمي ذكر كنم !
- آيا يان شايعه درسته كه شما مي خواستيد مسند قدرت را واگذار كنيد ؟
- خير . تكذيب مي كنمي .
- آيا اين درسته كه شما رو ترور كردن ؟
- پسرم اگر ترور شده بودم كه اينجا نبود . مرلين تو را شفا دهد .
- آيا شما به دشمنانتان كه در نبود شما قيام هايي كردند مبارزه مي كنيد ؟
- خير . ما با ا‹ها صحبت مي كنيم و آنها را آرشاد نموده و به خود مي كشيم . ولي ...
- ولي چي ؟
- ولي از گناه گستاخان نمي گذريم .
- پس شما همشونو بوق مي كنين ؟
- خير . ما آنها را به پيش مرلين مي فرستيم تا آرشاد شوند . در صورتي كه آرشاد نشدند ما آنها را پيش آلبوس مي فرستيم ()

دوربين عوض مي شه و حالا از زاويه اي ديگر وزير رو نشون مي ده كه خيلي زيبا تر در تصوير جاي مي گيره و مجري دوباره شروع مي كنه به حرف زدن :

- جناب وزير بفرماييد آب كدو حلوايي ميل كنيد .
- ممنون همي !

وزير ليوان آب كدو حلوايي رو از روي ميز بر مي داره به آرامي شروع مي كنه به نوشيدن ... يك جرعه ... دو جرعه ... سه جرعه ... و بالاخره پس ازنوشيدن فقط سه جرعه ليوان رو روي ميز قرار ميده و با دستمالي كه دردست داره لبهايش را پاك مي كنه و از مجري تشكر مي كنه , سپس به ساعتش نگاهي مي كنه و به آرامي مي گه :

- خب مثل اينكه من وقت زيادي ندارم . ولي چون من متعلق به مردم هستم مي نشينم و به سؤالات شما پاسخ مي دهم .
- جناب وزير ما هم وقت زيادي نداريم ولي چندين سؤال ديگر نيز دارم كه از شما پرسه مي كنم .
- بفرماييد . فقط زودتر .
- ايا شما برنامه ي خاصي داريد ؟
- مي توانم بگويم بله . برنامه هايي داريم كه پس از درميان گذاشتن با معاونين و وزيرانم آنها را علني خواهم كرد .
- آيا اين درسته كه شما براي شبكه هاي تلوزيوني و خبرنگاري نيز تسهيلاني قرار مي دهيد ؟
- بله . اگر آنه ابه نفع ما كار كنند ما هواي آنها را خواهيم داشت .

لحظاتي گذشت و دوربين عوض شد و روي صورت مجري زوم كرد تا او به حرفهايش ادامه دهد :

- خب بينندگان عزيز , به اپاين برنامه نزديك مي شيم و بايد براي باري دگر با شما خداحافظي كنيم . از اينكه با ما تا آخر اين برنامه همراه بوديد تشكر مي كنيم و براي همه ي شما آرزوي كاميابي و پيروزي در تمامي مراحل زندگي را مي كنيم . خدانگهدار !
- مرلين حافظ شما باشد .

هر دو نفر از جايشان بلند مي شوند و با هم دست مي دهند , سپس دوربين خاموش مي شه ...



بدون نام
دام داريم دوريم(تيتراژ)
كلماتي به اين بزرگي روي صفحه‌ي جادويي به اين صورت شكل مي‌گيره:
ميزگردي با وزير مردمي
سيريوس بلك

دوربين از بالا ميزگردي كه به صورت مثلثي(!) را نشون ميده و 2 تا آدم كله تاس رو در صحنه مي‌شه ديد...
تصوير به دوربيني در روبه‌روي مجري منتقل ميشه و مجري با آرامشي به دوربين نگاه مي‌كنه و شروع مي‌كنه...

م(مجري): سلام به شما بينندگان عزيزٍ، به شما ياران هميشگي برنامه‌ي ميزگرد!! امروز طبق درخواست‌هاي مكرر و بسيار زياد شما در خدمت وزير مردمي جامعه‌ي بزرگ جادوگري، جناب سيريوس بلك هستيم و مي‌خوايم با ايشون گفتگويي داشته باشيم. جناب وزير...

س(سيريوس بلك-وزير مرمي): خب منم سلام مي‌كنم به شما، همكاراتون و همه‌ي بينندگان گرامي شما، من در خدمت شما هستم!

م: خب من اولين سوالم رو در مورد شايعاتي مبني بر بركناري آبدارچيتون، كالين كريوي كه چند وقتي هست در جامعه پخش شده مي‌كنم، آيا اين حقيقت داره؟! اگه جوابتون مثبته لطف كنيد يه كم واضح سازي كنيد!
س: اين واقعيت داره! من كالين رو به خاطر ديدن خوابي كه در اون توطئه‌اي بر عليه من و رسيدن به وزارت كرده بود از آبدارخانه اخراج كردم، چون همچين آدمهايي ممكنه بخوان براي رسيدن به روياهاشون دست به كارهاي پليدي بزنن!! ما در وزارت به كسايي نياز داريم كه بشه بهشون اعتماد كرد حتي در آبدارخانه!!
م: جوابي شفاف و كامل!! ممنون! خوب سوال بعديم در مورد محبوبيتتون در بين مردم هست، به نظر خودتون با كدوم طرح و كار مفيدتون بيشترين تاثير رو روي اين موضوع گذاشته‌ايد؟!
س: واقعيتش من سعي كردم يك وزير كاملآ مردمي و خاكي باشم و به رفع مشكلات جادوگران عزيز بپردازم، البته اين محبوبيت حاصل كار، تلاش و طرح‌هاي بي‌نظير كابينه‌ي عزيزم هست و من اين محبوبيت رو فقط از كارهاي خودم نمي‌بينم بلكه حاصل تلاش‌هاي بي‌وقفه‌ي تك‌تك كاركنان وزرات مانند يك تيم بزرگ كوييديچ مي‌بينم...
م: بله، ببخشيد جناب وزير ما وقتمون به اتمام رسيده و كلي سوال و حرف داشتيم ولي متاسفانه بايد با بينندگان عزيز خداحافظي كنيم سعي مي‌كنيم تا برنامه‌ي ديگري رو با زمان بسيار بيشتر رو در آينده فراهم كنيم و شما رو دعوت كنيم و بي‌دغدغه با شما به گفتگو بپردازيم، حرف آخر جناب وزير...
س: خوب من خيلي ممنونم از دعوتتون و در آخر از مردم براي پشتيباني از من تشكر مي‌كنم چون من بدون پشتيباني از مردم كاري نمي‌تونستم بكنم!!
م: جناب وزير مرسي از حضورتون د ر برنامه‌ي ميزگرد و اميدواريم در برنامه‌اي مفصل‌تر شما رو باز ببينيم!! خوب بينندگان عزيز خيلي ممنون از ديدن اين برنامه، تا برنامه‌ي بعد يا مرلين!!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.