هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۶ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۸

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۱:۴۲:۱۰ دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۸

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۸ سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۲:۲۸ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸
از شیرموز فروشی اصغر آقا!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 242
آفلاین
مونتی من توی تکلیفم طوری ننوشتم که کسی برای یک عده پیشگویی کنه و من نظاره گر باشم. بلکه جوری نوشتم که پیشگو برای من پیشگویی بکنه.

پیشگویی که شنیدم!


[b][color=FF0000][url=http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?topic_id=883&post_id=219649#


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۲:۰۹ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۸

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
سلام. استاد، پست ِ من یکم بیشتر از سی خط شده اما اگه صفحه رو باز کنید و هر چهار تا دیالوگ رو یک خط حساب کنید دقیقا بیست و نه یا هشت خط میشه.

با این حساب، امتیاز از زیاد بودنش کم نکنید. ممنون!

تکلیف


[b]دیگه ب


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۸۸

برتا جورکینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۷ سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ جمعه ۵ تیر ۱۳۹۴
از قبرستون!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 145
آفلاین


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۸۸

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۳:۵۷ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۸۸

مونتگومریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۴۵ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 588
آفلاین
جلسه دوم پیشگویی

کلاس برخلاف همیشه ساکت و بی صدا منتظر استاد ماند. چندی بعد، صدای قدمهای سنگین مونتگومری از راهرو شنیده شد و بعد، پیکر پیرمرد در چهاچوب در نمایان شد. صورت پیر و چروکیده وی عصبانی تر از قبل بنظر میرسید. مونتگومری سرفه کوتاهی کرد و بعد، همان طور که بر روی تخته سیاه چیزی مینوشت، گفت: خب! امروز در مورد پیشگوئی با گوی بحث میکنیم!
ردای بلندش بر کف زمین کشیده میشد. هیچ صدائی بجز صدای کشیده شدن گچ بر روی تخته شنیده نمیشد. مونتگومری بعد از اتمام نوشتن، نگاهی به بچها کرد و بعد بر روی صندلی قدیمی و چرمین کلاس نشست: پیشگوئی با گوی! برای این کار باید دقت زیادی بخرج داد. چون این کار خیلی سخت هست، من شما رو مجبور به پیشگوئی مرگ یا سرنوشتتون نمیکنم.
مونتگومری از روی صندلی بلند شد و به سوی نزدیک ترین گوی رفت. وی گوی سفید را، که پر شده از دود و بخار بود، از روی میز برداشت و همان طور که آن را بالا گرفته بود، خطاب به دانش آموزان گفت: درست ببینیدش!مثل یک توپ که پر دود باشه هست. ولی همین دودها میتونن خیلی چیزهارو بازگو کنن. مثلا به این رشته بخار دقت کنید.
مونتگومری با انگشت نحیف و لاغر خود به یکی از رشته بخار هائی که در گوی شناور بودند اشاره کرد.
- این رشته بخار به من میگه که پس فردا هوا چطوری هست.پس فردا هوا بارونی خواهد بود.
مونتگومری گوی را سر جای خود گذاشت و شروع به راه رفتن در طول کلاس کرد.
-نیت خیلی مهم هست. اگر شما با نیت این که" فردا هوا چطوری هست" به گوی نگاه کنید، گوی اون چیز رو بهتون میگه. من ازتون میخوام که با دقت، و به نیت این که فردا هوا چطور خواهد بود به گوی ها نگاه کنید و هوای فردا رو برام پیش بینی کنید.
(این رول نمونه ای از یک رول کوتاه 15 خطی بود)
__________________________________________________
توصیفات در پست:
توصیفات در یک پست به زیباکردن پست کمک بزرگی میکنه. این طوری ما متوجه میشیم که شخصیت داستان خوب، بد، عصبانی و یا خندان هست. همچنین، ما از فضا و مکانی که شخصیت درش هست اطلاعات بیشتری پیدا میکنیم. ممکنه شخصیت داستان در یک مکان تاریک و بزرگ، پر از کثیفی و یا در یک تالار بزرگ و باشکوه باشه. گذشته از مکان و شخصیت، با توصیفات ما میتونیم چیزی از وقت و زمان متوجه بشیم. آیا داستان در یک روز بارانی اتفاق افتاده یا یک شب ابری؟

شب بود. سکوت در فضا حکمرانی میکرد. مه غلیظی تمامی رودخانه را فرا گرفته بود. تنها نشانه امید، صدای زمزمه آرام آب بود. اما ناگهان، صدای ترق مهیبی سکوت را درهم شکست. فرد قدبلند و نحیفی، با ردای سیاه از سیاهی رودخانه به بیرون آمد...

تکلیف:این روزها پیشگوهای زیادی در کافها و رستورانها برای پول، آب و هوا را برای مردم پیشگوئی میکنند شما چطور؟ رول کوتاهی(حد اکثر 30 خط) در تاپیک کافه تریای هاگزمید بزنید(تکی باشه، نه ادامه دار) که در آن، یک پیشگو( یا خودتون یا کس دیگری) در حال پیشگوئی هوا برای دیگران هست. توصیفات و فضا سازی خیلی اهمیت داره. (30)


ویرایش شده توسط مونتگومری در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۲ ۱۳:۵۸:۵۴

تا زمانی که عشق دوستان هست، مونتی هرگز فراموش نخواهد شد!!


[i][b][color=669933]"از این به بعد قبل از


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۸۸

مونتگومریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۴۵ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 588
آفلاین
امتیازات جلسه اول پیشگوئی

[spoiler=روونا ریونکلاو]
روونای عزیز،
همون طور که از قبل هم گفته شده بود، چهره پست از اهمیت خاصی برخوردار هست.متاسفانه چهره پست شما خیلی بهم ریختست. شما میتونی مثلا با کم کردنن"انتر" شکل پستتون رو بهتر کنید(-1)

اشکالات کوچک دیگری هم در پست دیده میشه:
نقل قول:
با يك حركت ليوان هاي دوتا از خيكي هاي ي اسليتريني را بروي زمين انداخت .

این جمله فاعل نداره: وی/جیمز/او با يك حركت ليوان هاي دوتا از خيكي هاي ي اسليتريني را بروي زمين انداخت .(-2)

همچنین اشتباهاتی در مورد استفاده از علائم نگارشی در پستتون دیده میشه.(-1)
20-4=16
16+10=26
26
[/spoiler]


[spoiler=بیدل]
بیدل عزیز،

یکی از نکاتی که شما باید بهش دقت کنید، استفاده درست از علائم نگارشی هست:
نقل قول:
بیدل ساکت نشسته بود و به حرف های منتگومری گوش می داد ، گاهی اوقات هم به کتابچه جلویش سیخی میزد ،داشت به شکلی که برای خودش می امد فکر می کرد که به خودش اومد و دید منتگومری درسش را به پایان رسانده و تکلیف را هم گفته بیدل هم بعد از گذشت چند دقیقه فهمید باید چی کار کند و او هم مثل بقیه بچه ها شروع کرد به ریختن تفاله حا در پیشدستی شد وقتی همه تفاله ها در پیشدستی قرار گرفتند، بیدل نگاهی اندرون پیشدستی کرد ولی از تفاله ها هیچ شکلی نتوانست پیداکند ولی نا امید نشود و باز هم تلاش کرد ولی نتیجه تغییری نکرد.

این جمله خیل دراز هستش!. همچنین، ان جمله پر از ویرگولهایی هست که نیازی به استفاده از اون نیست. بهتره این جمله بسیار دراز رو به چند جمله کوچک تر بخش کنید.(-3)
همچنین اشتباهات املائی هم در پستتون دیده میشه:
اجب=عجب
حمان= همان (-3)
جمله بندیتون هم در بعضی جاها اشکال داشت(-1)
13+10:23
23
[/spoiler]


زنوفیلیوس لاوگود
اشتباهات کوچکی مثل استفاده بیرویه از"و" و جمله بندی نادرست در پستتون دیده میشه(-2)
18+10=28

برتا جورکینز:

30.خیلی خوب بود. همون جوری که میخواستم.

زاخاریاس اسمیت:
جمله بندیت یکم اشکال داشت(-2)

28

پروفسور سپتیما ويكتور:
یکم به علائم نگارشیت دقت کن.(-1)
29

[spoiler=رومیلدا]
رومیلدا وین عزیز،

یکی از نکاتی که در پستتون توجه منو بخودش جلب کرد، جمله نویسی و استفاده نادرست مشا از علائم نگارشیتون هست:
نقل قول:
رومیلدا پس از مدتی که به کار دیگر دوستانش نگاه میکرد با جذابیت خاصی تفاله ها را درون پیشدستی ریخت. و به آن خیره شد.

در این جا دواشتباه دیده میشه:
تیکه اول جمله بدلیل این که یک جمله مرکب هست باید بوسیله ویرگول از هم جدا بشه:
رومیلدا پس از مدتی که به کار دیگر دوستانش نگاه میکرد ، با جذابیت خاصی تفاله ها را درون پیشدستی ریخت.
دومین جمله هم اشتباه هست. یک جمله کامل هیچ وقت نمیتونه با و شروع بشه.

نقل قول:
به همین دلیل کمی ترسید، منتگومری به رومیل چشم غره ای رفت که نتیجه اش پشت چشم نازک کردن رومیلدا بود!


نیازی به استفاده به ویرگول نبود. بجاش میتونید از نقطه(.)استفاده کنید.
همچنین اشکالات دیکری از همین نطیر دیده میشه.(-5)
25

[/spoiler]

کینگزلی:
چند اشکال نگارشی و جمله سازی کوچک(-2): 28

جیمز: عالی بود.30
ریتا: 30

مالفوی:30
گودریک:[
/b]اشکالا کوچک جمله سازی و علائم نگارشی:28

[b]آبرفورث:
کمی گنگ بود و زیادی دیالگ داشت. اشکالات جمله سازی هم داشتی(-3):27
کاساندرا ترلیانی:
پست خوبی بود،ولی باید حداکثر 15 خط میبود(-5)
25.


گابریل دلاکور:30

تره ور:
آخه بچه چرا اینجوری مینویسی :یکم اشکالات ترکیب جملات داشتی(-2) 28


گریف:30+25+30+28+27=140/5=28
اسلیتیرین:30/3=10
راون:26+23+30+25+28+28=160/6: 27
هافل: 30+29+28+28=115/4=29


مشکلی هست بگین که تا قبل از پایان زمان ویرایش، ویرایش کنم.


ویرایش شده توسط مونتگومری در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۲ ۱۳:۲۳:۲۷

تا زمانی که عشق دوستان هست، مونتی هرگز فراموش نخواهد شد!!


[i][b][color=669933]"از این به بعد قبل از


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸

تره ور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۲۲ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
از حموم مختلط وزارت !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 178
آفلاین
1- رول کوتاهی در مورد یکی از دانش اموزان بنویسید. در این رول، شکلی که وی در لیوان تفاله خود دیده و عکس العمل وی را شرح دهید.رول شما باید حداقل 10 خط و حداکثر 15-16 خط باشه. در همین تاپیک.

تره ور با یه دستش کتابشو گرفته و با دست دیگه لیوانشو گرفته دستش و داره تهشو نگاه میکنه ، نگاهش بین کتاب و لیوان در حرکته .

بعد از این که کلی کتابو میگرده و شکل ته لیوانشو پیدا نمیکنه دستشو میبره بالا تا از شخص استاد سوال کنه .

مونتگومری میاد پیش تره ور و میگه : بله ؟
تره ور : پروفسور ! یه شکل خیلی عجیب می بینم که تو کتاب نیست ! یه شکاف چين و چروك دار و ليز و خيس و اینا می بینم !! و کنارش هم یه چیز درازیه ! یه جوری کنار هم قرار گرفتن که انگار اون چیز درازه میخواد بره تو شکافه !!!
مونتگومری : لیوانتو بده ببینم .

همه کلاس دور تره ور و مونتگومری جمع میشن تا هم شکل لیوان تره ور رو ببینن و هم نظر استاد رو راجع به این شکل مرموز بشنون !

مونتوگمری نگاه عمیقی به تفاله های ته لیوان میندازه و بعد خنده ای میکنه ومیگه : من همیشه گفتم که این عینک بدبینی رو وردارین . ...ببین ، این جا زمینه ، یه حفره هم تو زمینه ، یه بیل هم داره به سمت حفره میره ، یعنی این تویی که داری با بیل زمینو میکنی ! تو داری دنبال گنج میگردی ! در کل معناش اینه که اگه تلاش کنی به اون چیزی که میخوای میرسی و اگه تلاش نکنی هم نمیرسی !
تره ور :




2- در چند خط،اهمیت تُفی بودن تفاله ها را شرح دهید.
با کمال احترامات و اینا من به شما اعتراض دارم ! به خاطر آوردن این کلمه های تحریک کننده و بی ناموسی از قبیل "تف" توی تکلیف درخواستیتون که واقعا جای تاسف داره که استاد هاگوارتز از این کلمات غیر اخلاقی استفاده کنه .

بعد این که واقعا من موندم ، آخه تفاله ها مگه تفی هستن ؟! مگه باید تف بندازیم کف لیوان و بعد نگاه کنیم بهش ؟ خود قهوه خیسه باعث میشه تفاله ها هم خیس بشه دیگه !!

فرض رو بر این می ذاریم که منظور شما این بوده که چرا تفاله ها خیس هستن ؟ در جواب باید گفت که خیس بودن یا حالا به قول شما تفی بودن تفاله ها باعث میشه که تفاله ها بچسبن ته لیوان و خب اگه خشک بودن که نمی شد و تفاله ها شکل ثابت نداشتن !
درکل این که همین دیگه ، اهمیت تفی بودن تفاله ها همین خیس بودنشونه که باعث میشه شکل ثابتی رو ایجاد کنن .


تصویر کوچک شده


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
1-رول کوتاهی در مورد یکی از دانش اموزان بنویسید. در این رول، شکلی که وی در لیوان تفاله خود دیده و عکس العمل وی را شرح دهید.رول شما باید حداقل 10 خط و حداکثر 15-16 خط باشه. در همین تاپیک.(20 امتیاز)

هرمیون ظرف فنجانش را روی میز کوبید. تفاله های درون آن هنوز هیچ تغییری نکرده بودند، او نفس عمیقی کشید. به رون نگاه کرد که چشم غره روان ! مونتگومری را دنبال میکرد.

-هرمیون، یه نگاه توش بنداز! شاید یه چیزی پیدا کردی.. اصلا" بده خودم ببینم، شاید واقعا" داشتم میمردم !
هری: نه نترس، ما از این شانس ها نداریم .

رون فنجان را بلند کرد. چیزی شبیه یک دسته ی دراز، که یک جسم تیز به آن وصل بود می دید.

-اِه.. فکر میکنم این یه داس باشه.. شاید هم یک تبره! هری.. داس چیه، معنی اش اینه که من پول درو میکنم؟
-داس به معنای اینه که تو در آینده صاحب فرزند میشی و با عشقت ازدواج میکنی.

هرمیون پوزخندی زد. رون گفت:
-مال تبر رو بخون.. ببین چیزی از پولدار شدن نگفته؟
-نه! :no: فقط نوشته شغل خیلی خوبی گیرت میاد.

رون نفس عمیقی کشید و با نا امیدی به صندلی اش تکیه داد. مونتی نزدیک میز آنها شد:
-چی شده پسرم؟
-ببینم دایی مونتی، چه علامتی معنای پولدار شدن رو میده؟
-دختر!

هری :من فکر میکنم دختر پول رو میسوزونه!
مونتگومری و هرمیون به هری چشم غره میروند. رون دوباره نفس عمیقی میکشه و به امید پیدا کردن یک دختر در فنجانش، به کند و کاو میپردازد. هرمیون تمام مدت مشغول فحش دادن است و هری چرت میزند. رون در آخر نا امید میشه و به سراغ فنجان هری میره. و دوباره نگاهش به آن سگ می افتد.. آن سگ در فال هری!

و بدون گفتن هیچ چیز، روشو به سمت هرمیون برمیگردونه.


2- در چند خط،اهمیت تُفی بودن تفاله ها را شرح دهید.(غیر رول!10 امتیاز)

وقتی تفاله ها خیس و تفی هستند چسبنده میشوند و شکل های آنها واضح تر است و دیرتر بهم میخورد. اما اگر خشک باشند، بهم میخورند و خراب میشوند و شکل یکسان و ثابت ندارند. بعد هم، قهوه خیسه! چطوری میشه تفاله اش خشک باشه مثلا"؟

در ضمن، من فکر میکنم خیس بودن باعث پررنگ و کم رنگ شدنشون میشه و باعث میشه تصاویر دقیق تر و بهتر جلوه کنند.


[b]دیگه ب


كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۵ سه شنبه ۲ تیر ۱۳۸۸

کاساندرا تریلانی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۵ یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۵۶ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 229
آفلاین
رول کوتاهی در مورد یکی از دانش آموزان بنویسید. در این رول، شکلی که وی در لیوان تفاله خود دیده و عکس العمل وی را شرح دهید.

احساسی آمیخته از پشیمانی و خرسندی در وجودش موج می زد و همین آزده خاطرش می ساخت. با ذهنی آشفته و درهم، بی آنکه به جلو نگاه کند، راه می رفت و اندیشه اش را در جایی دیگر می پروراند. وارد کلاس پیشگویی شد. به استاد نیم نگاهی انداخت و روی صندلی اش نشست. موضوع تمرین آن روز روی تخته ی چوبین کلاس نوشته شده بود. " تفاله های چای "

کراب می خواست هر طور که شده، مالفوی را از اندیشه هایش بیرون آورد. بنابراین با صدای مسخره اش که تلاش می کرد آنرا دلسوزانه آزاد کند؛ گفت: " نگران نباش دراکو. من به مک گونگال گفتم کسی که این کار رو با فلیچ کرده، هری پاتر بوده. حالا دیگه اون توی تالار گریفیندور دنبالش می گرده."

مالفوی از حماقت کراب پوزخندی زد و با بی حوصلگی، تفاله های چای را وارسی کرد. شکلی بود از خمیدگی های بزرگ چون یک ابر سیاه. کتابچه اش را باز کرد. در فهرست چشمانش ابر سیاه را یافت و به صفحه ی آن رجوع کرد.

" ابر سیاه نمادی است از آینده ای نچندان نیکو. در آسمان است و با بادی می گذرد. پس می توان تعبیرش را چون آینده ای نزدیک و شوم تعبیر کرد. هر چند تعبیری چون باران و امید را نیز در بر دارد. "

- ببخشید استاد، می شه در تشخیص این شکل به من کمک کنید.

استاد پیشگویی گامی به جلو نهاد به تفاله ی مالفوی نظری انداخت.

- ابر سیاه، ابر سیاه سنگین است پس سایه اش از بین نخواهد رفت. البته باید به باران امیدوار بود.

مالفوی رویش را از استادش برگرداند و رو به کراب دهانش را مانند استادش کج کرد. اما این چیزی نبود که مالفوی به دنبال آن می گشت. کمی ظرف را چرخاند و تکانی به تفاله ها داد. تفاله ها همه ی سطح را پوشاند. مالفوی به ابتدای کتاب رجوع کرد.

" اگر هیچ شکلی پدید نیامد تنها سایه ها تصمیم می گیرند. سایه ها... "

مالفوی قلم پرش را تند و سریع برداشت و گزارشش را بر کاغذ روان ساخت. دو دفعه ی دیگر به کتابچه نگاه انداخت اما ظرفش همچنان خالی از هر شکلی بود. گزارش را با خرسندی به اتمام رساند و به استادش تحویل داد. با قدم هایی که از نگرانی رها شده بود، به جایش بازگشت.

- هی دراکو چی نوشتی؟
- خورشید، خورشید نماد پادشاهان است و آینده ای سراسر نیکو. راستی احمق، هری پاتر تمام روز رو توی درمانگاه بوده و هیچوقت نمی تونسته این کار رو با فلیچ...

ناگهان در باز شد پیرمرد هاگوارتز با ظاهری برافروخته به داخل اتاق قدم نهاد. مالفوی وحشت زده به دامبلدور نگاه می کرد که به سمت او می آمد. بی هیچ حرفی او را بلند کرد و به سمت در به راه افتاد.
استاد پیشگویی به سخن در آمد و گفت: یک لحظه پرفسور دامبلدور. دراکو مالفوی، سرنوشت را به راحتی نمی توان تغییر داد. تنها راه تغییر، تغییر خودمان است.

دامبلدور سری تکان داد با گفتن تشکر از کلاس خارج شد. مالفوی در حالی که دست دامبلدور چون زنجیری به مچش حلقه زده شده بود، گفت: به کجا می رویم؟
- شورای هاگوارتز


در دست ساخت ...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.