جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 3 کاربر مهمان
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 11 خرداد 1390 23:55
تاریخ عضویت: 1390/03/02
آخرین ورود: جمعه 27 تیر 1393 22:10
از: بیکران دور در روزگار نور در شهر بی عبور زیر درخت مهر
پست‌ها: 157
آفلاین
دوباره سلام آقای الیواندور منو در بخش بازی با کلمات تایید کردین پس چرا اینجا تایید نمیکنید

تایید شد!
به ایفای نقش خوش آمدید.
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در 1390/3/12 1:59:53
چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 11 خرداد 1390 17:52
تاریخ عضویت: 1390/03/11
آخرین ورود: شنبه 25 آبان 1392 22:17
از: اینور رفت!
پست‌ها: 367
آفلاین
در مورد اینکه نامم چیست بین علما اختلافی شدید وجود داره! ممکنه هر کدوم از نخست وزیران بریتانیای کبیر باشم! عده در این موضوع پای قرائن تاریخی رو وسط می کشن اما مرلین خود بهتر می داند!

ممکنه سر وینستون چرچیل باشم! ممکنه مارگارت تاچر! ممکنه تونی بلر و یا گوردون براون!

در هر صورت حقیقتی که وجود داره اینه که من وجود دارم و وزرای خودتون منو وارد این بازی کردن! می خواستن نکنن! من با این سن فسیل با این قلم شکسته با کلاه گیس آذر خانوم(!) بدون چوب جادو و با یه عدد کراوات با به عرصه این این جادو بازار گذاشتم صرفا جهت تغییر!

هرگز تو عمرم هاگوارتزی ندیدم که عضو گروههاش باشم و آبا و اجدادن ماگل بودیم و نه چوب جادو دیدیم نه دسته جارو! فقط جادوگرهای بی عرضه ی قرن رو دیدم که گند زدن به قالی ایرانی جلوی شومینه ی دفترم!

شما هم هرجور که می تونی بیا تابلوی اون وزغ زشت رو از تو دفترم بردار شبا کابوسشو می بینم!

----------------
و عرض کنم که تو ای شامپو ایوان روزانه (روزیه!) و یا مثلا شما مستر آنتونی من از دیشب تاحالا تو دیاگون پرسه می زنم چهارده بارم مورد حمله ی گابلین ها و اوباش قرار گرفتم اصلنم نمی دونم راه بازی با کلمات و کارگاه و اینا کدوم وره می دونستمم نمی تونستم برم اصن تواناییشو ندارم با این حالم!

در کل این وزیر دیگر بود که خدمتتون معرفی شد و فعلا تصمیم ندارم براش گروه هاگوارتز بذارم فقط یه دسترسی ایفا بندازید تنگش!

کله ی کچل تامـ... اسمشونگو رو هم از طرف ما ببوسید بگید خدمتش می رسیم!

تایید شد!
بنظر میاد شما از اعضای قدیمی باشید. مجددا به ایفای نقش خوش آمدید.
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در 1390/3/11 21:47:24
یک روز جادوگر به سراغ جادوی واقعی می رود!

به یاد اغتشاشگران خوف:

تصویر تغییر اندازه داده شده
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: سه‌شنبه 10 خرداد 1390 12:34
تاریخ عضویت: 1390/03/02
آخرین ورود: جمعه 27 تیر 1393 22:10
از: بیکران دور در روزگار نور در شهر بی عبور زیر درخت مهر
پست‌ها: 157
آفلاین
نام: دابی جن آزاده
نام صاحب قبلی:خانوادهی مالفوی
نام صاحب جدید: من آزادم هیچ اربابی ندارم"جز دوسته عزیزم هری پاتر
مکانه ملاقات اول با دوستت: اتاقهکوچکی در طبقه ی دوم خانه ی دورلسی ها
تا حالا چندین بار جونه هری رو نجات دادم اونم به من چندین جفت جوراب داده
اگه میخواین با من ملاقات داشته باشینمن توی فروشگاه دوک های عسلی منتظرتون هستم
این فروشگاهتوی دهکده ی هاگزمیداست دیگه باید بلد باشین چطور میشه به هاگزمید رفت
البته وقتی اومدین هاگزمید یه سریبه کافهی3 دسته جارو بزنین بیشتره بچه ها اون جا جمع میشن
از یه راه دیگههم میشه رفت فروشگاه دوک عسلی البته باید نقشه غارتگر رو داشته باشی داخله قلعه هاگوارتز پهلوی مجسمه جادوگر یه چشم یه راه خروجی هست که تو رو به فروشگاه میرسونه
به امید دیدار :unseen

شما ابتدا باید در بازی با کلمات تایید بشید.
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در 1390/3/10 21:03:42
چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: دوشنبه 9 خرداد 1390 23:17
تاریخ عضویت: 1390/03/09
آخرین ورود: دوشنبه 29 اسفند 1390 18:05
از: خواب سحرگهان بپرهيز
پست‌ها: 22
آفلاین
نام: ویکتوریا
نام خانوادگی: ویزلی
نام کامل: ویکتوریا داینا ویزلی
گروه : هافلپاف
نام پدر: بیل ویزلی
نام مادر: فلور دلاکور
چوبدستی: چوب کاج و پر ققنوس

عزم پدرم و زیبایی مادرم رو به ارث بردم.
ناگفته نماند که دوست دختر تدی لوپین هم هستم!


تایید شد!

به ایفای نقش خوش آمدید.
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در 1390/3/10 10:33:58
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: دوشنبه 9 خرداد 1390 01:53
تاریخ عضویت: 1390/03/09
آخرین ورود: شنبه 12 فروردین 1391 19:56
از: بردن نام ولدمورت لذت میبرم!
پست‌ها: 113
آفلاین
سلام!

اینجانب هری پاتر فرزند جیمز و لیلی پاتر میباشم که بسیار شخص گولاخی هستم و همه مرا میشناسند و یک زخم صاعقه ای هم دارم که در دنیا تک است. اگر چه من خیلی معروفم ولی زندگینامم این زیره و میتونید بخونید:

بنده از عنفوان کودکی جادوگری قدرتمند بودم به طوری که در 1 سالگی با ولدی کچل کل انداختم و او را با یک پرتاب پستونک حرفه ای و دوتا ضربه ی محکم شیشه شیر بر فرق سر کچلش از پای درآوردم.
آلبوس دامبلدور وقتی که این قدرت های خفن را در من دید مرا به یک خانواده ی مشنگ فرستاد تا شکوفا نشوم و جای او را نگیرم اما او کور خوانده بود! من در خانه آن مشنگ ها هم با مبارزات سنگینی که با پسرخاله ی ابلهم داشتم تمرین میکردم و روز به روز قوی تر میشدم (شرح این مبارزات را میتوانید در کتاب "روزی که کله ی دادلی در توالت گیر کرد" بخوانید)
بالاخره این دوران کسالت بار گذشت و من وارد هاگوارتز شدم اما آنجا برای من حقیر بود و تمام چیزهایی که یاد میدادند را من خودم سال ها قبلش تدریس کرده بودم بنابراین قید درس را زدم و به کوییدیچ مشغول شدم. در آن مسابقات من کاپیتانی تیم گریفیندور را بر عهده داشتم و در مسابقه اول که با اسلیترین داشتیم توانستم با یک حرکت استثنائی اسنیچ را از آن خود کنم که محققان در باره آن حرکت من کتاب های بسیاری نوشته اند (اگر چه برخی افراد حسود مانند دراکو مالفوی شایعاتی راه انداخته اند نظیر این که من توپ را قورت دادم!)
پس از مدتی کوییدیچ هم دیگر نتوانست مرا ارضاء کند و به همین دلیل مبارزه ی دیگری با آن کچل حقیر ترتیب دادم و او را دوباره شکست دادم.
درباره بقیه ی سال های عمرم نیز کتاب های زیادی نوشته شده که میتوانید به آن ها مراجعه کنید چون بیش از این وقت نوشتن درباره گذشته را ندارم!

اطلاعات اضافی:

گروه: گریفیندور
قد: 187
چوبدستی: جفت چوبدستی ولدمورت!


تایید شد!

اصلا هم خوش نیومدی کله زخمی.خودم میفرستمت اون دنیا!
ویرایش شده توسط هرّی جیمز پاتر در 1390/3/9 2:02:26
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در 1390/3/9 10:13:12
ولدمورت یک قاتل سریالی کله پوک بیش نیست!
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 4 خرداد 1390 11:47
تاریخ عضویت: 1390/03/04
تولد نقش: 1396/09/23
آخرین ورود: دوشنبه 29 بهمن 1397 09:51
از: این همه ریش خسته شدم!
پست‌ها: 317
آفلاین
سلام علیکم

اینجانب پرسیوال دامبلدور کبیر متولد1832در اسکاتلند

مرا به جرم این که از دختر عزیزم آریانا دفاع کردم تا آخر عمر به زندان انداختند

من ترسی از وضعیت آینده ی خانواده ام ندارم زیرا میدانم همسر و پسران من کانون گرم و با محبت خانواده ام را حفظ خواهند کرد

و اما در مورد آن مشنگ ها که دختر مرا به این حال و روز انداختند فقط این را بدانید که چشمانشان نتوانست ببیند{جزییات بیشتر بدلیل دلخراش بودن صحنه ،سانسور شد}

از مشخصات ظاهری ام بدانید که زیبایی من زبانزد خاص و عام است-قد 197.من تندخو نیستم اما اگر چیزی یا کسی مرا ناراحت کند ،بی نهایت ترسناک می شوم.

آلبوس قدرت و تواناییش را از من به ارث برده است

و اما وصیت من به مدیران سایت این است که بنده را تأیید نماید و مشکلی سر راه من قرار ندهند و گر نه.....


تایید شد!

به ایفای نقش خوش آمدید.
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در 1390/3/4 11:56:17
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در 1390/3/4 11:59:48
ویرایش شده توسط پرسیوال دامبلدور در 1390/3/4 12:11:02
ویرایش شده توسط پرسیوال دامبلدور در 1390/3/4 12:15:37
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در 1390/3/4 12:15:43
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 4 خرداد 1390 11:11
تاریخ عضویت: 1390/01/24
آخرین ورود: شنبه 31 اردیبهشت 1390 21:00
از: محله ی سارکوزی اینا
پست‌ها: 46
آفلاین
سلام علیکم

اینجانب پرسیوال دامبلدور کبیر متولد1832در اسکاتلند

مرا به جرم این که از دختر عزیزم آریانا دفاع کردم تا آخر عمر به زندان انداختند

من ترسی از وضعیت آینده ی خانواده ام ندارم زیرا میدانم همسر و پسران من کانون گرم و با محبت خانواده ام را حفظ خواهند کرد

و اما در مورد آن مشنگ ها که دختر مرا به این حال و روز انداختند فقط این را بدانید که چشمانشان نتوانست ببیند{جزییات بیشتر بدلیل دلخراش بودن صحنه ،سانسور شد}

و اما وصیت من به مدیران سایت این است که بنده را تأیید نماید و مشکلی سر راه من قرار ندهند و گر نه.....


شخصیت دامبلدور به این صورت به کسی داده نمیشه.در ضمن برای معرفی شخصیت جدید باید شناسه جدید بسازید.به بلیت مراجعه کنید.
تایید نشد.
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در 1390/3/4 11:26:53
مرگ برای یک انسان فرهیخته شروعی دوباره است
آدولف هیتلر
به نقل از آلبوس دامبلدور
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: سه‌شنبه 3 خرداد 1390 00:19
تاریخ عضویت: 1387/10/30
آخرین ورود: شنبه 8 خرداد 1395 03:22
از: زیر شنل لردسیاه
پست‌ها: 141
آفلاین
نام: عمه مارج

گروه: گریفیندور !! کلا هر جا عزیز ِ عمه هستش عمه هم اونجاست، صرفا محض ِ اختشاش

چوب جادو: چوب جادو ندارم، ولی یه تركه آلبالویی هستش که هری رو باهاش کتک میزدم، فکر کنم همون از سرش هم زیاد باشه D:

توضيحات: خواهر ورنون است و هري را از اول عمرش مجبور كرده بودند كه او را "عمه" صدا كند.
خانه اش در همسايگي كلنل فابستر و در يك باغ بزرگ در دهكده است و در آنجا سگهايي از نژاد بولداگ پرورش ميدهد.
دادلي را خيلي دوست دارد و به راحتي برايش پول خرج ميكند درعوض چشم ديدن هري را ندارد و هميشه او و والدينش را تحقير كرده و به آنها توهين ميكند.
در يكي از شبهاي كريسمس براي دادلي يك آدم آهني كامپيوتر آورد و براي هري يك جعبه بسكويت مخصوص سگها!
قبل از ورود هري به هاگوارتز هري غفلتا پايش را روي پنجه ي ريپر سگ محبوب عمه مارج گذاشت. او نيز به داخل باغ دويد و از يكي از درختها بالا رفت و سگ به دنبالش. عمه مارج تا نيمه شب از آوردن سگ به داخل خانه خودداري كرد.
در تابستان قبل از شروع سال سوم هاگوارتز توسط هري مثل بادكنك باد شد اما توسط مامورين سحر و جادو به حالت اوليه برگشت و حافظه اش اصلاح شد.

پی‌نوشت: با تشکر از اینکه تریبون در اختیار ِ من و ریپر گذاشتین؛ ریپر هم به عنوان ِ تشکر واق میکنه و از تهه دل آرزو داره منوی مدیریت رو لیس بزنه ( ریپر: )


تایید شد!

مجددا به ایفای نقش خوش آمدید.
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در 1390/3/3 0:41:28
موندنی شو!
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: دوشنبه 2 خرداد 1390 23:12
تاریخ عضویت: 1390/03/02
آخرین ورود: جمعه 27 تیر 1393 22:10
از: بیکران دور در روزگار نور در شهر بی عبور زیر درخت مهر
پست‌ها: 157
آفلاین
سلام به همه برو بج های هری پاتری من از وقتی باهری آشناشدم عاشقو دیونه این دنیای تخیلی شدم من صبح تا شب جسبیدم به هری و دنیای قشنگش به پیژامه ی مرلین قسم از این که تونستم عضو بشم خیلی خوشحالم و ازاینجا به همه ی شماها سلام میکنم
Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: شنبه 31 اردیبهشت 1390 12:40
تاریخ عضویت: 1386/10/17
آخرین ورود: چهارشنبه 6 مهر 1390 20:52
پست‌ها: 29
آفلاین
سام علیکم خدمت ابجی گلم
عرضم به حضورت که من قبلا تو ایفای نقش تایید شده بودم اما از اونجایی که زندگی کی گذاشت ما فعالیت کنیم یه مدت که نبودم دسترسیم گرفته شده حالا دوباره شخصیتمو معرفی می کنم تو بازی با کلماتم تایید شدم.
ببینم تریپ همون نایی که دستاشون رو تو هم قلاب می کنن و می گن:- به ناااااام خدا من...... از تهران هستم!!
.....................................................................................

نام : هانیبال
نام خوانوادگی: لکتر
گروه:- گریفیندور.من در مدرسه هاگواتز تحصیل کردم.
سن: حالا ما می گیم 26 سال
خصوصیات ظاهری:- قد بلند .هیکل نه چاق نه لاغر. صورت کشیده.پوست گندمی. چشمان البالویی. موهای تیره.
علاقمندی ها:خواهرم میشکا. گوشت انسان مخصوصا" مغز.تغییر چهره و سرکار گذاشتن اون همه پلیس ماگلی که دنبالمن.
چارو:- بلدم اما چوب جاروی خاصی ندارم.
چوب جادو:- من دو عدد چوب جادو دارم یکی مال پدرم از جنش درخت راش بیست سانتی متر انعطاف پذیر با موی پریزاد. مال خودم: چوب درخت بید. بیست سانتی متر.انعطاف پذیر نیست.و هسته ی ان یک رشته خونی از یک خون اشام است. چون من مامور مخفی وزارت هستم مجوز جادو وحمل هردوی انهارا در یک زمان دارم.
توانمدی های خاص: من قدرت هیبنوتیزم از طریق چشمانم را دارم بدون استفاده از چوب جادو .
..........................................................................................
معرفی نه چندان کوتاه: از پدرم شروع می کنم. پدر من الفرد بلک دایی کوچک سیریوس بلک بود که در زمان نوجوانی از خانواده بزرگ بلک جدا شد و ثروت هنگفتی بهم زد. سپس بامادرم اپریل میناری ازدواج کرد . البته رولینگ در کتا ب به دین پدرم الفرد اشاره ای نکرد او یهودی بود و بعد ها از ترس کوره های ادم سوزی هیتلر نام خانوادگی اش را به لکتر تغییر داد.هیتلر در ان زمان نه تنها یهودیان بلکه به قصد کشتن جادوگران کوره های ادم سوزی اش را برپا کرد.(این واقعیت تاریخی را فقط تعداد محدودی از سیاست مدارن بزرگ ماگلی و وزیر سحرو جادومیداند) پدرم و مادرم هردو در اتش کینه ی دو جادوگر که هیتلر را با طلسم فرمان کنترل می کردندسوختند و تباه شدند و من وخواهر کوچکم از چنگ مرگخواران گریندل والد در امان ماندیم......اما زمستان بود و سرما سخت گروهی متشکل از چهار نفر از دست نشانده های گریندل والد در محاصره برف و یخ ماندند و با ما در خانه حبس شدند. سه هفته بدون اب و غذا هرکس را وادار به کارهایی می کند.انها خواهر کوچولو و تپلم را کشتند و یه سوپ خوشمزه ازش درست کردند. ومن حالا بعد از گذشت سالها و تحصیل در مدرسه ی علوم و فنون هاگواتز (جادوگری از پدرم به من ارث رسیده بود) همزمان بعد از به پایان رساندن دوره های مدرسه ،در دانشگاه ماگلی روانشناسی مشغول به تحصیل و در وزارت خانه در بخش ختلفات ماگلی مشغول به کار شدم. در حال حاضر دارای چندین مدرک دکترا از دانشگاههای ماگلی در رشته های مختلف و مامور مخفی تخلفات ماگلی و قاتل چهار جادوگری هستم که خواهرم را در زمستان ان سال کشتند(البته انها متخلفین ماگل ازاری بودند که من در حین ماموریت به فجیع ترین وخوشمزه ترین وضع کشتم،کاری کردم تک تک شون از گوشت بدن خودشون خوردن برای همین وزارت خونه منو قاتل نمی دونه اما پلیس های ماگلی بدجوری خودشون رو گذاشتن سر کار و دنبالمن). دارای توانایی ویژه در هیبنوتیزم بدون استفاده از چوبدستی می باشم. لازم به ذکر است که پدرم ازدواجش را بامادرم از خانواده اش مخفی نگه داشته بود تا از خطر های احتمالی به ما صدمه ای وارد نشود. بنابر این بعد از فوت پدرم تمام ارثیه ی او به سیریوس بلک رسید .من و او در مدرسه تقریبا" هم دوره بودیم اما من زودتر فارغ التحصیل شدم. من با زن دایی دایی مرحومم در نیویورک زندگی می کردم. و اکنون به علت شغل و پلیس های ماگلی مکان معینی ندارم.
............................................................................
معرفی حقیقی: دکتر هانیبال لکتر.شخصی کاملا" حقیقی می باشد اوادمخواری معروف در سال های اخیرامریکا بود که کتاب و فیلم معروف «سکوت بره ها» را از روی زندگی حقیقی این مرد ساختند .کتاب حاضر را توماس هریس گرد اوری و تدوین کرد. چند سال بعد از ان باتوجه به فروش قابل توجه کتاب اول توماس هریس کتاب تخیلی را به نام «هانیبال» منتشر کرد که دنباله ی تخیلی کتا ب اول بود. تیراژ زیاد و قرار گرفتن نام این کتاب در لیست پرفروش ترین کتا بها، دوباره کمپانی های فیلمسازی را بران داشت که فیلی از روی کتاب با همان نام بسازند چنان که مستحضرید.
باتوجه به واقعی بودن شخصیت دکترهانیبال لکتر وجادویی بودن دنیای هری پاتر و همینطور واقف بودن من به تمام زوایای شخصیت دکتر هانیبال لکتر و مسلط بودن به دنیای جادویی هری پاتر به من این اجازه رو خواهد داد که شخصیتی با ثباط و قابل اجرا را از تلفیق این دو دنیا خلق کنم و به مرحله ی اجرا بگذارم. خوب فکر کنم همه چیزو کامل گفته باشم.امیددارم که با همین شناسه بتونم فعالیت خودمو در ایفای نقش شروع کنم.
.....................................................................

http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?topic_id=6&forum=7&post_id=182890#forumpost182890

اینم اینک تایید شخصیت قبلیم
اخ دمت گرم عزت زیاد


بله؟آبجی گلم؟؟اینورا آبجی ای دیدی شما؟
شناسه شما هری پاتری نیست ولی چون این مدت چند نفر دیگه هم به این صورت تایید شدن شما رو هم تایید میکنم.
تایید شد!
به ایفای نقش خوش آمدید.
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در 1390/2/31 17:17:57
دستمالی کثیف....چ�