نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر
نسخه موبایل
بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!سرخط خبرها
دعا کنند.
حس کنجکاوی هوگو گل کرده بود. همه ی مو های دماغ هوگو اصرار داشتند که در اشپزخانه را باز کند و ببیند درون ان چیست.از قیافه ی سدریک هم معلوم بود همچین حسی دارد.
خوشبختانه پرسیوال در را باز کرد و به حس کنجکاوی ان ها پایان داد.
ان ها چیزی را دیدند هم کوییرل بود هم کریچر و هم انتونین!!
یعنی ان ها انتونینی دیدند که گوش کریچر و کله ی کوییرل داشت!
پرسیوال-یعنی شما ها فرق ادم با لولو خورخوره را نمی دونید؟
هیولا آن چنان عظیم الجثه بود که زمین سنگی آن خوابگاه مرموز با هر قدمش به لرزه در می آمدونفس های آتشین آنتونین تمام فضای آنجا را مانند یک فر بزرگ کرده بود.
آنتونین با صدایی دخترانه گفت:
- اِ وا لینی....برای چی اینجا افتادی؟بلند شو...زشته......
)پرسیوال با اندک خشمی که در صدایش محسوس بود این جملات را به آن دو اوباش دست و پا چلفتی خطاب کرد.
،ها ای آخری برا اینه که تو تاریخ جادوگری از منو دادشم اوباش تر نبوده! اصلا اوباش گری تو خونمونه! 
در هاگوارتز
لی لی:من میگم رمزش هرچی هست باید به خانواده دامبلدور مربوط باشه
بعد از ده دقیقه رز و لی لی زیر شنل نامرئی کننده بودن مبادا کسی ببینشون البته چون شنل براشون یکم کوچیک بود مجبور شدن خم بشن وپرسیوال هم که به هر طریقی که میشد خودش رو نامرئی کرده بود هر سه کنار هم ایستاده بودن
لی لی :خوب پرسیوال تو یک دامبلدوری پس تو شروع کن!!!!!!!
اما همین که اومدن برن توی خوابگاه مدیران درقفل شده بودوبا هیچ وردی باز نمی شد
