*آبلي (دكتر آبلي - سازنده روغن فراموشي كه براي بهبود زخم افكار به كار ميرود)



نام شخصيت انتخابي:آبلی
گروه :(یکی از گروه های چهارگانه گریفندور، اسلایترین، راونکلاو و هافلپاف که کلاه گروهبندی تعیین کرده است.)در کتاب نوشته نشده.
اما ریون کلاو
ویژگی های ظاهری و اخلاقی:در کتاب نوشته نشده
چوبدستی:در کتاب نوشته نشده
جارو:در کتاب نوشته نشده
معرفی کوتاه:(معرفی کوتاه یا داستانی از زندگی شخصیت مورد نظر)
در کتابنوشته نشده

معرفی شخصیتتون کمه.بعدا با ارسال پست تو همین تاپیک تکمیلش کنید.
تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.

نام: آريانا دامبلدور هستم.

گروه: اسليترين

چوبدستى: ماهيتابه تفلون جادويى

اخلاق: مهربونم فکر کنم. سعى مى کنم با همه دوست باشم اما اگه سعيم بى فایده باشه با ماهيتابه م طرف هستن. كمي مغرور و گاهى گستاخ.

جارو: کوئيديچ دوست دارم خيلى، ولى دوتا برادر خيلى غيرتى دارم که همیشه اذیت مى کردن و من با زور بازی مى کردم. جارو هم" نيبوس ماهيتابه اى 4000" استفاده مى کنم.


زندگى: خواهر کوچک تر آلبوس و آبرفورث. موهاي خيلي بلندي دارم كه اگه جمع نشن روى زمين کشيده ميشن. اکثر مواقع آروم و ساکتم. فشفشه بودم و عملا قدرت جادويى نداشتم به همین علت همیشه يک ماهيتابه با خودم حمل کردم به عنوان سلاح سرد. موهام هم به خاطر همین موضوع بلند کردم که از خودم دفاع کنم. بعد تر به اصرار خان برارم، آلبوس، وارد هاگوارتز شده و به گروه اسليترين رفتم و عضو محفل شدم. قدرت جادويى نداشتم اما معتقد بودم جادو تو وجود آدم ها هستش و در کمال تعجب بعد تر تونستم جادو هم انجام بدم.


علاقه مندى ها: همیشه دوست داشتم مدیر باشم.

در آخر، با اينکه قدرت جادويى هيچ وخت نداشتم اما باور دارم که جادو تو وجود آدم هاست و من جادويى ام. :)

فلورانسو

تایید شد.
ولکام بک!

نام: آلتیدا

گروه:راونکلاو

نژاد: اصیل زاده

سن: 28

ویژگی‌های ظاهری: موهای بلند تیره و صاف،چشمان قهوه‌ای و پوستی سفید،قد بلند و باریک اندام،همیشه لباسهایی تیره رنگ و شنلی به رنگ سیاه می‌پوشد و آرام قدم برمی‌دارد.

ویژگی‌های اخلاقی: بانویی باهوش و مهربان، بسیار خونسرد به طوری که هیچ چیزی نمیتواند خونسردی و آرامش او را بر هم زند،علاقه‌ای به جنگیدن ندارد ولی اگر مجبور باشد کسی در جنگ حریف او نخواهد بود.

با درایت و منطقی است و اشتباهی از او سر نمی‌زند.هیچگاه با عجله تصمیم نمی‌گیرد.قوی و استوار است و در مقابل سختی‌ها به زانو درنمی‌آید. شجاع و جسور است و هیچگاه تسلیم نمی‌شود.عقیده‌اش این است که:کشته شدن در راه هدف‌های نیک، بهتر از تسلیم شدن و زنده ماندن با ذلت و خواری است.

چوبدستی:چوب درخت بلوط و ریسه‌ی قلب اژدهای دندانه‌دارِ نروژی

پاترونوس:شیردال

جاروی پرنده:نیمبوس دو هزار

معرفی کوتاه: آلتیدا در خانواده‌ای اصیل زاده با گرایش‌های نژادپرستانه و ضد مشنگی به دنیا آمد.از همان کودکی به مخالفت با نگرش‌ها و اعتقادات خانواده‌اش برخواست.

پس از ورود به هاگوارتز کلاه گروهبندی، او را به گروه راونکلاو فرستاد.آلتیدا با هوش و درایت خود نشان داد که کلاه گروهبندی اشتباه نکرده و او را به گروهی که شایسته‌ی آن است فرستاده بود.ولی بیشتر دوست داشت که به گریفیندور که گروه افراد شجاع و جسور است بپیوندد.

پس از اتمام تحصیلاتش به داروسازی و معجون سازی روی می‌آورد.به دلیل اعتماد نا به جایش به شاگردی که در مغازه‌اش کار می‌کند، تمام طلاها و چوبدستی‌اش توسط شاگردش سرقت می‌شود و آلتیدا که حال فقیر و بی چیز شده است تصمیم به رفتن به چشمه‌ی خوشبختی را میگیرد.

گفته می‌شود که هرکه در این چشمه شنا کند تمام بدبختی‌هایش از بین می‌رود.در این چشمه هر روز فقط یک نفر می‌تواند شنا کند. سرانجام با دو ساحره‌ دیگر و یک شوالیه‌ی مشنگ،به چشمه می‌رسد.در آنجا گیاهانی جادویی پیدا می‌کند که با آنها می‌توان بیماری‌های لاعلاج را درمان کرد.آلتیدا که حالا دیگر شانس به او روی آورده،و می‌تواند با معالجه مردم باری دیگر ثروتمند شود،دیگر احتیاجی به شنا در چشمه را نمی‌بیند و با خوشحالی به سوی خانه اش به را می‌افتد.

تصاویری از شیردال

تایید شد.
به ایفا نقش خوش اومدین.

نام : هوریس

نام خانوادگی : اسلاگهورن

رنگ مو : جو گندمی

رنگ چشم : قهوه ای

گروه : اسلایترین

نژاد : اصیل زاده

مشخصات ضاهری : بسیار چاق با شکمی برآمده و سری تقریبا تاس.او بسیار خوش اخلاق است و همیشه خندان دیده میشود.

زندگینامه : هوریس اسلاگهورن در خانواده ای اصیل در لندن به دنیا آمد و در سن 11 سالگی به هاگوارتز رفت.کلاه گروهبندی او را به اسلیترین انداخت.او بر خلاف دیگر اعضای اسلیترین با اعضای دیگر گروه ها مشکلی نداشت.او همچنین در درس معجون سازی استعداد خوبی داشت و بعد از فارغ التحصیلی استاد این درس و سرگروه اسلیترین شد.
او همچنین یکی از استادان مورد علاقه ی لرد ولدمورت بود و کسی بود که روش ساختن هورکراکس را به ولدمورت نشان داد.

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.

نام : کتی بل
گروه : گریفیندور
نژاد : اصیل زاده
سن : 36 سال
چوبدستی : چوب درخت یاس کبود، پرققنوس، بیست و نه سانتیمتر، انعطاف پذیر و مناسب برای دفاع در برابر جادوی سیاه
جارو : نیمبوس 2000
پاترونوس : سنجاب
ویژگی های ظاهری و اخلاقی:
پوست سفید
مو قهوه ای
چشمان قهوه ای
ماهر در پرواز، مهربان، شجاع
زندگی خلاصه :
او در بریتانیا به دنیا آمد طبیعتا در سن یازده سالگی به هاگوارتز رفت. در سال دوم تحصیلش در هاگوارتز، به عنوان مهاجم وارد تیم کوییدیچ گریفندور شد. همان سال هری هم وارد تیم شده بود. او تا سال هفتم به عنوان یک مهاحم در تیم کوییدیچ گریفندور حضور داشت.همین طور او بسیار در پرواز ماهر بود چرا که چندین بار از چنگ بلاجر ها فرار کرده بود و از روی جارو پایین نیفتاده بود.
او در سال سوم وارد کلوپ دوئل شد.
در سال ششم عضو ارتش دامبلدور شد.
در سال هفتم بی توجه به توصیه های دوستش لین به گردنبند طلسم شده ای دست زد و به طرز با وقاری بالا رفت، دستانش را باز کرد و جیغ کشید البته خیلی شانس آورد که تماسش با گردنبد خیلی کم بود و گرنه میرد. کتی را به بیمارستان سنت مانگو منتقل کردند. او بعد از شش ماه از بیمارستان سنت مانگو برگشت و باعث خشنودی هری شد چون در این مدت در تیم دین توماس جایگزین کتی بود و حال کتی برای بازی مقابل ریونکلاو رسیده بود.
در جنگ هاگوارتز کتی با این که فارغ التحصیل شده بود ولی به هاگوارتز بازگشت.
بعد از جنگ، او در کنار دوستانش لین ، چوچانگ و پادما بود.

هفت سال بعد کتی، به عنوان مهاجم وارد تیم کوییدیچ کلاغ زاغی مونتروز(Montrose Magpies)شد، همراه آن ها به اردو ها رفت و با آن ها زندگی کرد.

متن بالا را جایگزین متن معرفی شخصیت قبلی من کنید(بدون این جمله)

انجام شد.

نام : کتی بل (katie bell)
تولد : سال 1988 (36 سال) بریتانیا
گروه : گریفندور
نژاد : اصیل زاده یا دورگه
چوبدستی : مشخص نیست
جارو : مشخص نیست
پاترونوس : مشخص نیست
بوگارت: لرد ولدرمورت
ویژگی های ظاهری:
پوست سفید
مو قهوه ای
چشمان قهوه ای
ویژگی های اخلاقی:
ماهر در پرواز، یک دنده
زندگی خلاصه :
او در بریتانیا به دنیا آمد طبیعتا در سن یازده سالگی(سال 1990) به هاگوارتز رفت. در سال دوم تحصیلش در هاگوارتز به عنوان مهاجم وارد تیم کوییدیچ گریفندور شد. همان سال هری هم وارد تیم شده بود. در همان سال وارد کلوپ دوئل شد.
او تا سال هفتم به عنوان یک مهاحم در تیم کوییدیچ گریفندور حضور داشت.
در سال ششم عضو ارتش دامبلدور بود.
در سال هفتم با مخالفت با دوستش لین به گردنبند طلسم شده ای دست زد و به طرز با وقاری بالا رفت و دستانش را باز کرد و جیغ کشید البته خیلی شانس آورد که تماسش با گردنبد خیلی کم بود و گرنه میرد. کتی را به بیمارستان سنت مانگو منتقل شد.
او بعد از شش ماه از بیمارستان سنت مانگو برگشت و باعث خشنودی هری شد چون در این مدت در تیم دین توماس جایگزین کتی بوده و الان کتی برای بازی مقابل ریونکلاو رسیده بود.
در جنگ هاگوارتز کتی با این که فارغ التحصیل شده بود ولی به هاگوارتز بازگشت.
بعد از جنگ او در کنار دوستانش لین ، چوچانگ و پادما بود.

-----------------------------------------
پ.ن: اگه تایید شد میشه من درمورد مشخصات نامشخص کتی خودم بنویسم؟ مثلا: نژاد، چوبدستی، جارو، پاترونوس و زندگی آینده و ....

بله وقتی وارد ایفا شدین میتونین برای شخصیت منتخبتون یکسری ویژگی های فردی و اجتماعی تعریف کنید که در کتاب بهش پرداخته نشده باشه ولی در نظر داشته باشین نباید خارج از محدوده مشخص شده کتاب باشه.

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.

نام شخصیت: ابوالهول
گروه :اسلایترین
ویژگی های ظاهری و اخلاقی:غول افسانه‌های مصر باستان و اسطوره ایدیپ که درزبان يوناني به آن اسفينكس (sphinx) گفته مي شود، مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر، مزیّن به بال‌های عقاب و دارای سری شبیه سر زنان است . این موجود افسانه‌ای کسانی را که موفق به حل معمّای او نمی‌شدند می‌کشت و در نظر مصریان باستان مظهر آفتاب محسوب می‌شد.

چوب جادو: نمیدونم چون ابوالهول جادوگر نیست که چوب داشته باشه.

چوب جارو: مثل بالا

داستان کوتاه: این موجود بیشتر به یونان و مصر تعلق دارد. این موجود می تواند معماهای سخت طرح کند و اگر طرف مقابل اشتباه جواب دهد او محکوم به مرگ است.
از ابوالهول مجسمه هایی در مصر ساخته شده. مشهورترين مجسمه ابوالهول در نزديكي هرم جيزه در مصر قرار دارد . اين مجسمه در زمان پادشاهي خفرع فرعون مصر در 2550 قبل از ميلاد بنا شده و 21 متر ارتفاع و بيش از 73 متر طول دارد و قسمتي از آن شامل سنگهاي طبيعي و بخش ديگر از سنگهاي تراشيده شده ساخته شده است .

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.

نام:فیلیدا اسپور

گروه:هافلپاف

ویژگی های ظاهری:
رنگ مو: مشکی
رنگ پوست:سفید

ویژگی های اخلاقی:
سختکوش و باهوش

چوبدستی: 
چوب درخت بلوط، مغز موی تک شاخ، طول بیست و دو سانتی متر، نسبتا انعطاف پذیر

جارو:
اولین جاروش شهاب 140وبود که در اثر یه تصادف خمیر شد(مدیونید اگه برید تحقیق کنید که شهابو کی ساختن اون کی مرد)
بعدش رفت یه پاک جاروی3 تهیه کرد خرید که اونم در یه سانحه ی دیگه دار فانی را وداع گفت،
بعد از اون هم یه شهاب 180 خرید که الحمدلله در زمان زندگیش سالم بود

شغل:مدرس درس گیاه شناسی و مدیره اسبق هاگوارتز 

معرفی کوتاه:
دوشیزه اسپور در زمان مدرسه شاگرد اول مدرسشون بودن به خصوص تو درس گیاه شناسی، تنها مشکلشون هم تو درس کوییدیچ و پرواز بود که فکر کنم قبلا متوجه شدید . بعد از مدرسه هم مدتی به تدریس در سمت استاد گیاه شناسی هاگوارتز شدن.
بعد از انتشار کتاب هزار قارچ و گیاه جادویی به مقام مدیره ی هاگوارتز رسید .
دو پرتره از این مدیره توی هاگوارتز آویزونه که یکیش کنار پرتره های بقیه مدیر ها و مدیره ها توی دفتر مدیر فعلیه

تایید شد.
به ایفا خوش اومدین.

نام:مینروا مک گونال

تاریخ تولد: 4 اکتبر (جی کی)

سن: متولد حدودا سال 1925

گروه: گریفندور

تخصص: تغییر شکل

دفتر: طبقه اول، بالای راه پله، انتهای راهرو

شغل:معاون هاگوارتز و مدیر گروه گریفندور

نژاد :دورگه

رنگ چشم:سبز

رنگ مو :سیاه ه به صورت گل پشت سرش جمع شده است.

ویژگی اخلاقی:به طور کلی مینروا علاقه زیادی به لبخند زدن نداره و کمتر پیش می اید که چهره او را خندان ببینید...او فردی بسیار جدی می باشد بسیاری از افراد گروه گریفندور معتقدند که او باید مانند سیوروس اسنیپ توجه بیشتری به افراد کروه خود کند!ولی او کاملا تضاد این فکر می کند.

علاقمندی ها: وی به کوییدیچ علاقه شدیدی دارد. او لباس هایی با طرحپیچازی(شطرنجی) می پوشد. حتی لباس های خواب و شنلش هم پیچازی است.

ویژگی ظاهری : مینروا مک گونگال شنل سبز زمردی رنگ می پوشد.

مشهوریت: پروفسور مک گونگال به دادن تکالیف زیاد مشهور است.

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.

نام شخصيت انتخابي:مالكوم

گروه :اسليترين

ویژگی های ظاهری و اخلاقی: دو دست داره،دوتا پا،دوتا چشم،دوتا گوش،یه دهن،سر و گردن داره و...آره دیگه...ظاهرش شبیه آدمیزاده!
اخلاق نداره!

چوبدستی:چوب درخت سیب زمینی،مغزش پر کفتار،طولش منفی دو!

جارو: برقی!

معرفی کوتاه:يه بنده ی خدا که از صدقه سری نبود بعضیها،هست...کاری به کار کسی نداره...کاری به کارش نداشته باشین!
توی زندگیش شخص مهمی نبود...فقط اکسیژن مصرف میکرد...نمیدونست بچه سر راهیه یا پرورشگاهی...نمیدونست خانواده داره یا نه...نمیدونست جادوگره یا مشنگ...فقط بهش گفتن تو مالکوم هستی...دوست دادلی!
یه گذشته ای داری که مهم نیست...مهم آینده ایه که مبهمه...و مالکوم پا به "ابهام" گذاشت!


شناسه قبلی!


تایید شد به ایفای نقش خوش برگشتی حتی وقتی که برنگشتی!