كه دوباره در باز شد و هلگا اومد تو!
مايك:هي...ببينم تو كجا يهو غيبت زد؟
هلگا كه خيلي خسته بود گفت:يادم اومد كه با اون جنه هوكي قرار دارم!
مايك:هموني كه اون مغازه لعنتيه رو داره؟
هلگا باسر جواب مثبت ميده و ميگه:خودشه!
شون:صداتون نمياد...اگه ميشه يه نمه بلندتر حرف بزنين منم بشنوم!
هلگا:ببينم از كي تاحالا نگهبانا فال گوش وا ميستن؟
شون:هه...به همين خيال باش!من ديگه جز گروه اجراييم!
مايك:راست ميگه...من بهش ترفيع مقام دادم!
هلگا:خيلي خب بابا...داشتم ميگفتم باهاش قرار داشتم...ميخواستم از كارشون سردرآرم!...و ميره و براي خودش يك قهوه ميريزه و لم ميده روي صندلي ميز كارش!
مايك:چيزي هم دستگيرت شد؟
هلگا:اون مغازه يك "رازدار"داره!
مايك:
شوخي ميكني...چون اگه اينجوري بود كه ما پيداش نميكرديم!
هلگا:يك نوع افسون پيشرفتست كه فقط اگه كسي قسط حمله داشته باشه عمل ميكنه!
مايك:بابا اين سالازار ديگه كيه!
هلگا:راستي برگشتني يه سر هم رفتم پيش مايكل!گفت همين فردا صبح برميگرده سر كارش!
مايك:چه خوب...!
هلگا:ببينم شما دوتا چتون شده؟چرا اينجوريين؟اون از مايكل كه اصلا حوصله نداشت حرف بزنه...اينم از تو!چه اتفاقي افتاده؟...ببينم اصلا بليز كجاست؟جواب بازرسي شون چي شد؟...
مايك:از جواب بازرسي كه بايد بگم پن گفتش همه چيز عادي و خوب بوده!
ولي خب راستش هلگا...مايك يه چيزهاي عجيب و غريبي ميگفت!
هلگا:خب اون چيزاهاي عجيب و غريب چي بود؟؟!
مايك:خب...خب.. راستش اون ميگفت كه تو...كه تو...
هلگا:من چي؟بگو ديگه!
مايك:كه تو....و كل ماجرا رو براي هلگا تعريف ميكنه!
هلگا:خب اون حالش بده يه چيزي گفته!تو كه سالمي چرا باور كردي؟
مايك:خب چرا نبايد باور كنم؟
هلگا:براي اينكه من اصلا سالازار اسلايترين كه هيچي..با تو هم نميتونم بجنگم!
مايك:خب بايد ياد بگيري!
هلگا:برو بابا...شماها هم دلتون خوشه ها!حالا اصلا مگه آدم قطعي بود كه اون از من بترسه؟خود تو مايكل از من ترسناكترين!
مايك:ببي....
-فكر نميكنم!
هلگا:چي رو فكر نميكني مايك؟
-من گفتم...نه مايك!
هلگا كه پشتش به در بود و در را نمي ديد با ترس و لرز به مايك نگاه كرد كه از ترس خشكش زده بود و به در خيره شده بود!
-گفتم من بودم نه مايك!
هلگا:ريش مرلين به دادمون برسه....
سالازار اسلايترين!=================================
آيا سالازار اسلايترين همه را ميكشه؟
آيا هلگا و مايك بر اسلايترين پيروز ميشن؟
آيا اين يك شوخي مسخرست؟
آيا شون و مايكل و بليز به كمكشان ميايند؟
ادامه دارد........