مصاحبه با آرامینتا ملی فلوا :برنامه سوم شب بخیر، سلام جادوگر! سه شنبه شبی دیگر رو در حالی پشت سر می گذاریم که تنها چیزی کمتر از دو هفته به کریسمس و آغاز سال جدید باقی نمانده است. بله... آغاز یک سال جدید...امروز همان فردایی است که دیروز نگران آن بودید . شاید دیروز یک تاریخ و فردا یک راز است اما بی تردید چیزی به جز یک هدیه را نمی توان از امروز انتظار داشت . پس...زمان را جستجو کن و به من بگو که فکر های خوب بیان نشده به اندازه یک پنی هم ارزش ندارد !
گرچه باید در این لحظات اضافه کنم که از مخالفت نترسید بادبادک وقتی می تواند بالا رود که با باد مخالف مواجه شود .
سلام جادوگر! ، این بار به سراغ یکی دیگر از منتخب های سایت رفته که بدون شک همه اونو می شناسید...آرامینتا ملی فلوا ... ایفاگر این نقش که پیش از این اونو با شناسه پیترپتی گرو می شناختید نزدیک دو ماهه که به سایت بازگشته تا یکی دیگر از آنهایی باشد که گرمای زندگی در سایت رو به دیگران هدیه می کند .
آنا : بریم سراغ اولین سوال...
آنا : اولین برخوردت با هری پاتر چجوری اتفاق افتاد؟
آرامینتا : اول راهنمايي كه بودم ،
آرامینتا : دوست صميميم كتاب حفره اسرار رو بهم كادو داد ،
آرامینتا : من هم بعد از خوندش خيلي خوشم اومد ،
آرامینتا : و بقيه جلداش رو هم گرفتم خوندم .
آنا : پس از حفره اسرار شروع کردی؟
آرامینتا : آره يادمه اولش كه مي خوندم هيچي نمي دونستم...
آرامینتا : خيلي هم تعجب كرده بودم ،
آرامینتا : كه چرا خيلي از موضوعات رو متوجه نمي شم .
آنا : از چی کتاب خوشت اومد؟
آنا : فکر می کنی چی توش نظر تو رو جلب کرد؟
آرامینتا : چيزي نبود مثل اينكه قلم زيبا يا نثر روان يا داستان خوب...
آرامینتا : خود به خود جذبم كرد...
آرامینتا : و فكر كنم به اين دليل بود كه ،
آرامینتا : با خود شخصيت هاي كتاب احساس نزديكي مي كردم .
آنا : سایت رو چطور شناختی؟
آرامینتا : فكر كنم اسفند ماه سال 82 بود...
آرامینتا : من خيلي توي اينترنت ،
آرامینتا : در مورد اخبار كتاب سرچ مي كردم ،
آرامینتا : تا اينكه با سايتي به اسم پرشين ويزاردز آشنا شدم ،
آرامینتا : و از اونجا هم لينك جادوگران رو پيدا كردم ،
آرامینتا : و خب به نظرم خيلي سايته بهتر ،
آرامینتا : و كامل تري نسبت به ساير سايت ها بود .
آنا : اومدی و عضو شدی؟
آرامینتا : آره...يه مدتي هم فعاليت داشتم...
آرامینتا : شايد يك ماه البته منظورم فعاليت ايفاي نقشه ،
آرامینتا : در نقش دراكو مالفوي هم بودم البته با يك شناسه ديگه ،
آرامینتا : آخه اون موقع اجبار نبود شناسه و نقش مطابق باشن!
آنا : خب....روز اول که اومدی سایت یادته؟
آنا : حسش چجوری بود؟
آرامینتا : كاملا! خيلي هيجان زده بودم!
آرامینتا : خيلي سرچ كرده بودم ،
آرامینتا : و از اينكه بالاخره يك سايت خوب پيدا كرده بودم ،
آرامینتا : خيلي خوشحال بودم .
آرامینتا : مخصوصا قسمت ايفاي نقش و اخبار سايت ،
آرامینتا : خيلي برام جذاب بودن!
آنا : اولین شناسه ایفای نقشت چی بود؟
آرامینتا : اولين شناسه بعد از اون زمان فعاليت يك ماه ،
آرامینتا : آبان 84 بود...بانوي خون آشام!
آنا : بعدش چه شناسه ایی برداشتی؟
آرامینتا : بعد با نظر يكي از مديران ،
آرامینتا : پيتر پتي گرو رو برداشتم .
آنا : کدوم مدیر؟
آرامینتا : ريموس لوپين!
آنا : اوکی...پیتر پتی گرو....با توجه به نقش این شخصیت توی کتاب چرا پیتر؟
آنا : فقط به خاطر نظر لوپین؟
آنا : یا خودتم دوسش داشتتی؟
آرامینتا : نظرشون اين بود كه يك شخصيت خوب بردارم ،
آرامینتا : يعني شخصيتي كه حضوري محسوس داشته باشه توي كتاب ها ،
آرامینتا : و از اونجايي هم كه مي خواستم ،
آرامینتا : يه شخصيت سياه رو داشته باشم ،
آرامینتا : بهترين گزينه پيتر پتي گرو بود!
آنا : رفتی اسلی؟
آرامینتا : نه اون زمان عضو گروه هافلپاف بودم .
آنا : چرا رفتی هافل؟
آرامینتا : زماني كه دوباره عضو ايفاي نقش شدم ،
آرامینتا : سرژ و دامبلدور( اون موقع زاخي) بهترين هاي سايت بودن ،
آرامینتا : و هر دوتا هم عضو هافلپاف .
آرامینتا : و خب من تحت تاثير فعاليت اين دو نفر ،
آرامینتا : فكر كردم هافلپاف بهترين انتخابه !
آنا : فکر خوبی بود؟
آرامینتا : آره ... واقعا گروه خيلي خوبي بود ،
آرامینتا : و من هم خيلي بهش علاقه مند شدم .
آنا : تحت تاثیر فعالیتشون قرار گرفتی؟
آرامینتا : آره حس مي كردم وقتي توي سايت انقدر فعال و برترن ،
آرامینتا : حتما گروهشونم كه ناظرش هم هستن همينطور خواهد بود.
آنا : اونا توی تالار هافل هم فعال بودن؟
آرامینتا : متاسفانه موقع ورودم سرژ شناسه ي لردولدمورت رو گرفت ،
آرامینتا : و رفت اسلايترين و زاخي هم دامبلدور شد!
آرامینتا : كمي فعاليت كم شد...
آرامینتا : اما دامبلدور به خوبي رسيدگي مي كرد ،
آرامینتا : و تالار رو فعال نگه مي داشت !
آنا : یک کم از روز اول وارد شدنت به تالار هافل برامون بگو؟
آرامینتا : يه تاپيك اونجا بود به اسم تبريك و تسليت...
آرامینتا : و هر كسي تازه وارد مي شد ،
آرامینتا : اونجا بهش تبريك مي گفتن.
آرامینتا : البته من داخل تالار فعاليت زيادي نداشتم اوايل ،
آرامینتا : اما همين كه توي اون تالار براي ورودم بهم تبريك گفته شد ،
آرامینتا : و افرادي هم بودن كه بهم كمك مي كردن ،
آرامینتا : خيلي روم تاثير مثبت گذاشت!
آنا : اولین تاپیکی که توش پست ایفای نقش زدی کجا بود؟
آنا : هم تو تالارتون هم توی سایت؟
آرامینتا : توي سايت تاپيك عضويت در گروه مرگخواران بود ،
آرامینتا : و توي تالار هم حمومي هافلپاف !
آنا : شخصیت پیتر پتی گرو رو واسمون توصیف کن!
آرامینتا : پيترتقریبا شخصيت سردي داشت ،
آرامینتا : و كمي هم خشن!
آرامینتا : اما در برابر ليلي اوانز خيلي پروانه اي و زز بود!
آنا : اوه... یه لحظه صبر کن!
آنا : من منظورم شخصیت خود کتاب پیتره...
آنا : بعد از اون توی سایت می پرسم .
آرامینتا : خب مشخص كن!
آنا : باشه...باشه.....
آرامینتا : خب پس دوباره ميگم!
آنا : آره...شخصیت خود پیتر رو بگو!
آرامینتا : از نظر من پيتر توي كتاب به خاطر شرايطي كه هیچ وقت ذكر نشده ،
آرامینتا : دلش مي خواست خوب و قوي باشه ،
آرامینتا : اما نبود!
آرامینتا : به همين دليل هميشه به دنبال افراد قوي تر از خودش مي گشت .
آنا : چه خصوصیاتی داشت؟
آنا : اخلاقیاتش، عادت هاش!
آرامینتا : به دنبال قدرت و برترين بودن بود ،
آرامینتا : كمي تنبل ،
آرامینتا : و البته هميشه پيرو.
آرامینتا : و داشت يادم مي رفت...
آرامینتا : موذي!
آنا : به نظر خودت چقدر مثل اونی؟
آنا : چقدر باهاش فرق داری؟
آنا : شخصیتی که تو از پیتر توی سایت ساختی چجوری بود؟
آرامینتا : تفاوت كه خيلي زياد بود...
آرامینتا : چون كلا خودم كم و بيش مي خوام پيرو باشم .
آرامینتا : در واقع شخصيت پيتري كه به وجود آوردم ،
آرامینتا : شخصيتي بود كه مي خواستم باشم !
آنا : خوب اون چجوری بود؟
آرامینتا : خشن...سرد...قاطع!
آرامینتا : و البته خودش اداره كننده .
آرامینتا : گرچه هميشه به حرف لرد ولدمورت بود!
آنا : لرد ولدمورت....معاون چند تا ولدی بودی؟
آرامینتا : با احتساب لرد فعلي دو تا !
آنا : دیگه از شخصیت پیتری که ساختی چیزی نداری بگی؟
آنا : می خوام بحث رو عوض کنم.
آرامینتا : نه فكر نمي كنم نكته اي باقي مونده باشه!
آنا : رول پلینگ…
آنا : رول پلینگ در یک کلمه آدم رو یاد نوشتن می اندازه…
آنا : به چی می گی نوشته خوب؟
آرامینتا : اگر از قسمت هاي نگارشي كه بايد خوب باشن بگذريم ،
آرامینتا : به نظرم نوشته اي كه ،
آرامینتا : سوژه اي خوب و قوي داشته باشه نوشته اي خوبه !
آنا : فقط سوژه خوب؟
آنا : شاید نویسنده عالی ترین سوژه رو داشته باشه ،
آنا : ولی نتونه خوب پرورشش بده!
آرامینتا : درسته اما به نظرم يك سوژه ي قوي نيمي يا شايدم بيشتر،
آرامینتا : از يك نوشته ي خوب رو تضمين مي كنه!
آرامینتا : البته صحبتت كاملا متين عوامل ديگه اي مثل پرورش هم وجو دارن ،
آرامینتا : اما از نظرم مهمترينش يك سوژه ي خلاقه!
آنا : تفاوت یک نوشته خوب با عالی هم ،
آنا : از نظر پایداری قویه سوژه هاست؟
آرامینتا : هوووم..به نظرم اينجا دقيقا همون بحث پرورش پيش مياد .
آرامینتا : سوژه مي تونه يك نوشته ي خوب رو ايجاد كنه ،
آرامینتا : اما براي رسيدن به عالي بودن ،
آرامینتا : پرورش اون ،
آرامینتا : و همچنين استفاده از شيوه هاي ادبي هم موثرن!
آنا : منظور از شیوه های ادبی همون توصیف تو پسته؟
آرامینتا : نه تنها توصيف بلكه تشبيهات استفاده ي به جا از كلمات،
آرامینتا : نماد هاي ادبي آرايه ها و موضوعات ديگه اي هم هست!
آنا : اون پست های اولت رو یادت بیار...
آنا : نوشته هات چه فرقی با الان کرده؟
آرامینتا : اوه...خيلي فرق كردن!
آرامینتا : البته كلا به نظرم اين تفاوت به خاطر پيشرفت رول ،
آرامینتا : و بالاتر رفتن سطح معيار ها هم بوده ،
آرامینتا : و هم اينكه بالاخره آدم هر چي بيشتر بنويسه ،
آرامینتا : به اصطلاح دستش راه ميفته!
آنا : فکر می کنی چی باعث بهتر شدن نوشته هات شده؟
آنا : فقط بیشتر نوشتن؟
آرامینتا : به نظرم مهمترينش همين بيشتر نوشتن يا تمرين بوده ،
آرامینتا : و بعد هم خوندن نوشته هاي ديگران!
آنا : بیشتر چه سبکی می نویسی؟
آرامینتا : خب طبق تقسيم بنديه نوشته ها توي سايت ،
آرامینتا : من غالب نوشته هام جدين!
آنا : چرا طنز کار نمی کنی؟
آرامینتا : چون شايد خوبه بگم استعدادش رو ندارم...
آرامینتا : البته اگر نيازي پيش بياد ،
آرامینتا : و يا گاهي سوژه اي به ذهنم برسه مي نويسم .
آنا : تو سایت بیشتر از نوشته های کی خوشت می یاد؟
آرامینتا : اگر باز بخوام به دو قسمت تقسيم كنم ،
آرامینتا : از نوشته هاي جدي امپراطور و لرد سابق(بووبو) ،
آرامینتا : و طنز هم كريچر!
آنا : چه ویژگی پستاشون داره که تو خوشت می یاد؟
آرامینتا : پستهاي امپراطور و بووبو رو به خاطر سوژه ي هاي خيلي خوب ،
آرامینتا : و كلا نثر فوق العاده ي نوشتهاشون ،
آرامینتا : و پست هاي كريچر رو،
آرامینتا : به خاطر نكات ظريف طنز آميز.*
آنا : شکلک مورد علاقت؟
آرامینتا : آنا : سیاه ، سفید یا شطرنجی؟
آرامینتا : سياه !
آنا : چرا رفتی سیاه ؟ به خاطر شخصیتت؟
آرامینتا : نه...كلا از اول سياها رو بيشتر دوست داشتم.
آنا : چرا؟
آنا : چی توش بود؟
آرامینتا : چون حس مي كردم سياها قدرتمند ترن !
آرامینتا و در عين حال خيلي متحد تر و هماهنگ تر!
آنا : پس قدرت رو دوست داری؟
آرامینتا : آره..البته مي شه گفت بيشتر از ضعف بدم مياد!
آنا : حس برتری؟
آرامینتا : هووووم...شايدم...
آرامینتا : ولي خب به نظرم وقتي با قدرت بر خورد مي كني ،
آرامینتا : مي توني هر چيزي رو كه مي خواي اجرا كني!
آنا : یه سیاه فقط قدرت داره؟
آرامینتا : نه به هيچ عنوان!
آنا : چه ویژگی های دیگه داره؟
آرامینتا : اتحاد و هماهنگي هم يكي از بارزترين خصوصياته.
آرامینتا : و بجز اينها چيزي كه به نظرم مهمترینه ،
آرامینتا : اینه كه علاقه در بين سياها براي مبارزه خيلي بيشتره!
آنا : فکر می کنی بچه هایی که توی سایت ،
آنا : عضو سیاه یا سفید می شن ،
آنا : چقدر به این دو نزدیک ترن؟
آرامینتا : هوووم...
آرامینتا : شايد...البته به نظرم بحث علاقه ي شخصي هم هست .
آرامینتا : به خصوص كه بيشتر افراد حس خوب بودن رو دارن ،
آرامینتا : در نتيجه به طور ناخود آگاه به سمت سفيد ها مي رن !
آنا : به نظرت اونا که می رن سیاه ،
آنا : بیشتر به اخلاق خودشون نزدیک تره؟
آرامینتا : نه...تصورم اين نيست كه كسي كه عضو سياها ميشه ،
آرامینتا : آدم كشته باشه يا شكنجه!!
آرامینتا : از نظرم فقط موضوع علاقه است .
آنا : چند تا کلمه می گم ،
آنا : اولین چیزی که به ذهنت می رسه بگو!
آنا : انجمن؟
آرامینتا : خانه ريدل ها!
آنا : هاگوارتز؟
آرامینتا : هافلپاف!
آنا : ارزشی؟
آرامینتا : ناظر!
آنا : هری پاتر؟
آرامینتا : غم!
آنا : خب یادمه ...
آنا : تو ماه خرداد...
آنا : از سایت رفتی… چرا؟
آرامینتا : آره..يه مسافرت بايد مي رفتم ،
آرامینتا : و حدود سه ماه به كامپيوتر دسترسي نداشتم .
آنا : من فکر می کردم ،
آنا : دلیل آوردی که چون همه چیز مثل قبل نیست ،
آنا : داری می ری؟
آرامینتا : نه..دليلم اون نبود...
آرامینتا : فقط مي خواستم قبل از رفتنم ،
آرامینتا : چيزي رو كه ناراحتم مي كرد بگم !
آرامینتا : گرچه يه مدتي هم بود ،
آرامینتا : به خاطر تغيير اوضوع سايت ناراحت بودم .
آنا : چرا آخر مهر دوباره برگشتی ؟
آرامینتا : وقتي برگشتم با چند تا از بچه هاي سايت صحبت مي كردم ،
آرامینتا : اوايل نمي خواستم برگردم ،
آرامینتا : و يا مي خواستم بيام خيلي ساده فعاليت كنم ،
آرامینتا : اما خب به قول فلور آدم به سايت دلبسته مي شه!
آنا : چرا دوباره شناسه پیتر رو نگرفتی؟
آرامینتا : اتفاقا گرفتم!
آنا : خب؟
آنا : پس چرا آرامینتا ملی فلوا؟
آرامینتا : اما مي خواستم توي اسليترين باشم ،
آرامینتا : كه بنا بر قانون جديد بايد توي گریفیندور مي رفتم .
آرامینتا : به همين علت هم مجبور به تغيير شناسه شدم !
آرامینتا : هووم..
آرامینتا :راستشو بگم وقتي نتونستم شناسه ي پيتر رو داشته باشم ،
آرامینتا : رفتم تاپيك شخصيت هاي گرفته نشده ،
آرامینتا : و اولين شخصيت رو برداشتم!
آنا : دلت برای پیتر تنگ نشده؟
آرامینتا : چرا خيلي!!
آرامینتا : اون شخصيت رو خيلي دوست داشتم !
آنا : چرا به یکی از مدیرا نگفتی؟
آنا : پارتی بازی نمی کردن؟
آرامینتا : پارتي بازي!؟
آرامینتا : نه به هيچ عنوان!
آنا : چرا؟
آنا : مگه قبول نمی کردن؟
آنا : گریفیندور یا اسلیترین برای مدیرا فرقی نداره!
آنا : گفتی؟
آرامینتا : نه گروهش فرقي نداره ،
آرامینتا : اما قانون و بند 13 ايفاي نقش اگه اشتباه نمي كنم ،
آرامینتا : مي گه هر شخصيت بايد توي گروهي كه ،
آرامینتا : توي كتاب ذكر شده باشه!
آنا : من جات بودم می گفتم...
آنا : می خوایم بریم سراغ نقد...بحثه مورد علاقت!
آنا : فکر می کنی تا حالا چند تا پست نقد کردی؟
آرامینتا : هوووم....اصلا نمي دونم...
آرامینتا : تعدادش زياده ...
آنا : یه تخمین بزن!
آرامینتا : سخته...ولي فكر كنم بايد بالای 50 تا باشه!
آنا : نقد رو تعریف کن!
آرامینتا : هووم.. نقد تعريف، توصيف و شرح و ارزيابي يك نوشتست .
آنا : نقاد کیه؟
آرامینتا : خب...نقاد كسي كه نوشته رو نقد مي كنه.
آرامینتا : ( بر وزن ويراستار كسي كه نوشته رو ويرايش مي كنه!)
آنا : یه نقد خوب باید چه ویژگی هایی داشته باشه؟
آرامینتا : متاسفانه چيزي كه هميشه در نقد وجود داره ،
آرامینتا : اينه كه احساسات و باور ها و تاثرات شخصي فرد ،
آرامینتا : توش دخالت داده مي شه .
آرامینتا : در نتيجه به نظرم در قدم اول شخص نقد كننده ،
آرامینتا : بايد بين اين ها تمايز بزاره .
آرامینتا : بعد به نظرم يك نقد خوب بايد ،
آرامینتا : به ريزه كاري هاي نوشته اشاره كنه .
آرامینتا : نه فقط كليات!
آنا : خب...
آنا : فکر می کنی یه نقد چقدر می تونه تاثیر بذاره؟
آرامینتا : بستگي به شخص داره ؛
آرامینتا : به نظر من خيلي مي تونه .
آرامینتا : شخصا اوايل كارم هميشه سعي مي كردم ،
آرامینتا : خوب بنويسم تا از نوشتم نقد مثبت بشه!
آرامینتا : اما خيلي از افراد هم نقد رو دوست ندارن!
آرامینتا :كما اينكه سر نقد نوشته ها ،
آرامینتا :با من خيلي بحث مي شه!
آنا : خب وقتی بات بحث می شه سرد نمی شی؟
آرامینتا : نه...اتفاقا خوشحالم مي كنه!
آرامینتا : چون اين نشون مي ده ،
آرامینتا : شخص به چيزي كه براش نوشتم توجه كرده ،
آرامینتا : و در موردش فكر كرده...
آرامینتا : البته..چون همينطور كه گفتم ،
آرامینتا : نقد خيلي جاها سليقه اي مي شه ،
آرامینتا : و در نتيجه احتمال خطا توش هست!
آنا : فکر می کنی چقدر توش خطا می کنی؟
آرامینتا : هووم..در هر حال من به طور حرفه اي نقد نمي كنم .
آرامینتا : چيزاي رو كه مي دونم مي گم ،
آرامینتا : در نتيجه به نظرم احتمال خطاش زياده .
آنا : تا حالا تو سایت دعوا کردی؟
آرامینتا : دعوا...منظور چه جوريه!؟
آنا : بحث...دعوا....جنجال.....
آرامینتا : هوووم...بحث كه آره پيش اومده...
آرامینتا : اما دعوا نه!
آنا : توی بحثا اونی رو که بیشتر از همه ،
آنا : گه گاهی بش فکر می کنی ،
آنا : و هنوز تو خاطرت مونده رو برامون بگو!
آرامینتا : هوووم...چيزي كه الان توي ذهنمه ،
آرامینتا : بحثي بود كه توي نحوه ي برخورد ،
آرامینتا : در مورد آجاس شده بود!
آنا : کی بود؟
آرامینتا : فكر مي كنم بايد ارديبهشت بوده باشه...
آرامینتا : حدودا 6 ماه پيش .
آنا : سر چی بود؟
آرامینتا : خب...من خودم توي آداس فعاليت مي كردم ،
آرامینتا : و از برخي نوشته هاي آجاسي ها ناراضي بوديم!
آرامینتا : بحث كلا سر تغيير شيوه ي نوشتاريشون بود .
آنا : با کی بود؟
آنا : با کله بچه های آجاس؟
آنا : مگه نوشتنشون چه جوری بود؟
آنا : یا حالت نوشتاریشون؟
آنا : از اینکه سر به سر ساحره ها می زاشتن بت بر می خورد؟
آرامینتا : يادمه بيشتر بلروويچ بود!
آرامینتا : نه چيزي كه خيلي ناراحتم مي كرد ،
آرامینتا : طرز نوشتنشون در مورد ساحره ها بود...
آرامینتا : بحث هميشگي كوچك نشون دادن اونها!
آرامینتا : و البته به كاربردن بعضي اصطلاحات نامناسب ،
آرامینتا : هم مزيد بر علت بود!
آنا : حالا که گذشته..
آنا : چی در موردش فکر می کنی؟
آنا : راضی هستی که در اون مورد بحث کردی؟
آرامینتا : آره...چون باعث شد اونها بپذيرن اين اشكالاتشون رو،
آرامینتا : و در نتيجه فايده داشته.
آنا : اونا نپذیرفتن.....
آنا : فقط آجاس منحل شد!
آرامینتا : قبل از اون توي نحوه برخورد ایراداتشون رو قبول كردن ،
آرامینتا : و البته بعدش هم آجاس منحل شد ،
آرامینتا : و هم آداس قفل شد!
آنا : فکر نمی کنی یه کم تند رفتی؟
آرامینتا : در چه موردي؟
آنا : آجاس!
آرامینتا : هوووم...نه!
آرامینتا : چون به نظرم بعضي چيزها بود كه بايد جلوش گرفته مي شد...
آرامینتا : گرچه فقط من نبودم كه مخالف بود.
آنا : توی کتابای هری پاتر ،
آنا : چه شخصیتی رو دوست داری؟
آرامینتا : لونا لاوگوود!
آنا : چرا؟
آرامینتا : شجاعه و هم اينكه خيلي خوشم مياد.
آرامینتا : با وجودي كه مي دونه باعث تمسخر ديگرانه ،
آرامینتا : اما باورهاش رو كنار نمي زاره!
آنا : حاضری به جاش تو فیلم بازی کنی؟
آرامینتا : اگه قبولم مي كردن آره!
آنا : کدوم شناست رو بیشتر دوست داری؟
آنا : کیف می کنی باش پست می زنی؟
آرامینتا : پيتر رو بيشتر دوست داشتم!
آنا : قشنگ ترین پستی که تا حالا زدی؟
آرامینتا : يك پست كه با شناسه ي پيتر،
آرامینتا : توي خانه هاي هاگزميد زدم رو ،
آرامینتا : از بقيه بيشتر دوست دارم!
آنا : مگه چطوری بود؟
آرامینتا : پست ساده اي بود...
آرامینتا : منتها موضوعش رو خيلي دوست داشتم!
آنا : در مورد چی بود؟
آنا : موضوعش رو می گم.
آرامینتا : خب...نوشته اينطور بود كه پيتر توي يك جاده حركت مي كرد ،
آرامینتا : و بعد از مدتي كه خودشم نمي دونست چقدره ،
آرامینتا : با يك فرشته رو به رو مي شه ،
آرامینتا : و اون موقع مي فهمه كه تمام راهی رو که اومده چقدر بيهوده بوده ،
آرامینتا : و اينكه هيچ هدفي نداشته....و خودشو مي كشه!
آنا : در هفته چند ساعت برای جادوگران وقت می زاری؟
آرامینتا : هوووم...حدودا روزي 1 ساعت ،
آرامینتا :
آرامینتا يا شايدم يكمي بيشتر!
آنا : فکر می کنی ارزشش رو داره؟
آرامینتا : هوووم..به نظرم چون كاري رو كه انجام مي دم ،
آرامینتا : دوست دارم..آره!
آنا : تاپیک مورد علافت؟
آرامینتا : خانه هاي هاگزميد!
آنا : جادوگران یعنی...
آرامینتا : محل گردهمايي جادوگران ،
آرامینتا : و طرفداران هري پاتر!
آنا : تو الان وب مستر سایتی ،
آنا : اولین کاری که می کنی چیه؟
آرامینتا : پست مي زنم!
آرامینتا : به نظرم خيلي جالب و خوبه كه ،
آرامینتا : وب مسترها توي رول فعاليت داشته باشن(!)
آنا : به نظرت این طوری رول فعال می شه؟
آرامینتا : نه بحث فعال شدن رول نيست...
آرامینتا : فقط همين طور كه قبلا گفته شده ،
آرامینتا : حضور مديران و وب مسترها ،
آرامینتا : افراد رو به نوشتن ترغيب مي كنه ،
آرامینتا : و جذابيت ايجاد مي كنه!
آنا : اگر قرار باشه جای یه نفر دیگه تو سایت باشی ،
آنا : اون کیه؟
آرامینتا : نارسيسا!
آنا : چرا؟
آرامینتا : چون هم خيلي نوشتهاش رو دوست دارم ،
آرامینتا : و هم يكي از افراديه كه برام توي سايت ،
آرامینتا : خيلي قابل احترامه!
آنا : نظرت در مورد تاپیک حذب چیه؟
آرامینتا : هوووم..به نظرم خود تاپيكش اهميت نداره ،
آرامینتا : افرادي كه درش فعاليت مي كنن مهمترن!
آنا : خوب نظرت در مورد پستاش و آدمای اونجا چیه؟
آرامینتا : آدمهاي واقعا زحمت كشين!...
آرامینتا : اين همه مدت با وجود اين همه مشكلات و دعواها ،
آرامینتا : هنوز به فعاليتشون ادامه مي دن!
آرامینتا : و خب چون از بهترين نويسنده هاي سايت هم تشكيل مي شه ،
آرامینتا : در نتيجه طبيعتا پستهاي خوبي داره كه البته ،
آرامینتا : كلي هم به خاطر جنجالهاشون جذب كنندن!
آنا : به نظرت فعالیتشون ،
آنا : چقدر موثره؟
آرامینتا : بستگي داره ...
آرامینتا : در هر حال فعاليت مثبت زياد دارن...
آرامینتا : مثل كارهايي كه براي رول انجام دادن ،
آرامینتا : و برگزاري ترين ها و غيره!
آرامینتا : اما در مورد مديران...به نظرم نه...
آرامینتا : موثر نيست!
آنا : چرا؟
آرامینتا : سوالاي جنجالي مي پرسي!!!
آرامینتا : فردا اگه من كشته شدم بدونين دليلش چيه!
آرامینتا : خب به نظرم اين راه انتقاد درست نيست .
آرامینتا : و در ضمن...به نظرم تمسخر هم ،
آرامینتا : اصلا شيوه ي خوبي براي برخورد نيست!
آنا : این واقعا اسمش انتقاده یا مسخره کردن ؟
آرامینتا : گفتم..
آرامینتا : به نظرم مسخره كردن اصلا درست نيست!
آنا : بهترین سوالی که ،
آنا : دوست داری الان ازت بپرسم چیه؟
آرامینتا : اينكه دوست داشتم ،
آرامینتا : به عنوان يك عضو عادي فعاليت كنم يا نه ؟
آنا : خب؟
آنا : بش چی جواب می دی؟
آرامینتا : اينكه خيلي!
آرامینتا : به نظرم وقتي آدم درگير كار نظارت و اينا مي شه...
آرامینتا : و يا حتي وقتي معاون لرده ،
آرامینتا : نمي تونه به راحتي قبل فعاليت كنه ،
آرامینتا : و لذت ببره !
آنا : جنبه و سطح فکر بچه های سایت رو ،
آنا : در چه حد می بینی؟
آرامینتا : هوووم...به نظرم خوبه..
آرامینتا : گرچه برخي عادات بد هست ،
آرامینتا : كه مانع فعاليت مفيده!
آنا : مثلا چه عادت هایی؟
آرامینتا : مثل همين كه هر موقع كسي بجز مديرا و وب مسترا ،
آرامینتا : به يك كاري دست مي زنه ،
آرامینتا : سريع بر ضدش فعاليت شكل مي گيره ،
آرامینتا : تا اصطلاحا زير آب طرف رو بزنن!!
آرامینتا : مثل وزيرايي كه تا حالا بودن و لرد قبلي(بووبو)
آنا : فکر می کنی چطور می شه ،
آنا : این عادت ها رو عوض کرد؟
آرامینتا : به نظرم بايد بپذيريم كه ،
آرامینتا : هم همه حق فعاليت دارن ،
آرامینتا : و هم اينكه ما بهترين نيستيم!
آنا : با اسلیترین ، پست ، چت باکس و لندن یه جمله بساز!
آرامینتا : در تاريكي لندن مرگخوار وفادار اسليتريني متاثر از نوشته هاي چت باكس پستي در وصف كشته شدن يك محفلي زد!
آنا : اگر از فردا دیگه سایت نباشه ،
آنا : عکس العمل ایفا گر نقش آرامینتا ملی فلوا چیه؟
آرامینتا : هوووم...خب مسلما خيلي ناراحت ميشم!
آرامینتا : و شايد با برخي ديگه از علاقه مندان ،
آرامینتا : جهت احياي سايت تلاش كرديم!
آنا : عجب روحیه بالایی!
آنا : مهمترین تاپبک سایت از نظر تو؟
آرامینتا : تاپيك!؟
آرامینتا : هووومك...به نظرم تاپيك عضو شدن در ايفاي نقش!
آنا : یه بیت شعر در وصف سایت بگو!
آرامینتا : خب من متاسفانه اصلا شاعر خوبي نيستم ،
آرامینتا : در نتيجه مي سپارم به شما!
آنا : اوه چه جلب!
آنا : من بالاخره یه نفر رو تو این سایت اهله شعر پیدا می کنم!
آرامینتا : اميدوارم موفق بشي!!
آنا : مرسی!
آنا : فکر می کنی الان سایت چی کم داره؟
آرامینتا : به نظر خيلي خوبه...
آرامینتا : فقط خب قسمت بحث هاي هري پاتري ضعيفه...
آرامینتا : كه البته اون هم به خاطر گذشتن مدت زيادي ،
آرامینتا : از انتشار كتاب ششمه .
آنا : یه توصیه به تازه واردایی مثه من؟
آرامینتا : شما كه تازه وارد نيستي ولي خب...
آرامینتا : يكي اينكه قبل از ورود به ايفاي نقش ،
آرامینتا : سعي كنن تا اول با سايت آشنا بشن ،
آرامینتا : نوشته ي ديگران رو بخونن ،
آرامینتا : و انتقاد پذير باشن !
آنا : نظرت در مورد مدیرا؟
آرامینتا : به نظرم خيلي زحمت مي كشن ،
آرامینتا : و كارشون رو هم خوب انجام مي دن!
آنا : از کسی که نترسیدی اینو گفتی؟
آنا : فوقش دو روز بلاکه (!)
آنا : حقیقت بود؟
آرامینتا : آره ديگه...
آرامینتا : آره...
آرامینتا : شخصا تا به حال از مديرا در مورد كارشون ،
آرامینتا : مشكلي نديدم.
آرامینتا : و پيشرفت سايت هم بيانگر اين موضوع هست !
آنا : حرف آخر؟
آرامینتا : اميدوارم هميشه موفق باشي!
آنا : به من می گی؟
آنا : به سایت یه چیزی بگو؟
آرامینتا : تا الان داشتم از سايت مي گفتم ديگه!!
آرامینتا : بالاخره بايد يه چيزيم به خودت بگم !
آنا : مرسی آرامینتا جان...
آنا : شما لطف داری...
آنا : با وجود بچه های دلسوزی مثل شما...
آنا : همه به موفقیت می رسن!
آنا : این برنامه هم تموم شد...ممنون از آرامینتای عزیز...
آنا : با آرزوی شگفت انگیزترین ها...
آنا : شب بخیر!
سلام جادوگر!........آنا مور(ANNA MORE ).........کانال <*/\*>!
پشت صحنه :سامانتا : *بحث جدید شروع کنم؟
سامانتا : یا می خوای بری بخوابی؟
آرامینتا : نه...من هستم فعلا !
سامانتا : ها.......
سامانتا : هوم.....
سامانتا : نه من فکر کنم امشب هستی تا صبح!
سامانتا : خیلی خب اعتراف چقدر سخته...
سامانتا : من 9 صبح کلاس دارم!
سامانتا : گفتم لابد مثل چند شب پیش...
سامانتا : ساعت 1 می ری!
آرامینتا : ببين!!
آرامینتا : خودت خوابت مياد مي خواستي مخصوصا منو خواب آلود نشون بدي!!!
سامانتا : تا من باشم دیگه تعارف نزنم...
سامانتا : عجب ضایع شدم ها!
آرامینتا : برو..من كه گفتم بعد از ظهريم!
سامانتا :
سامانتا : کی گفتی؟
سامانتا : من ندیدم!
سامانتا : **مرسی آرامینتا جان... خوب بود؟ راضی بودی؟
سامانتا : نظرت در مورد اینکه تا سه نصفه شب نگه داشتمت چیه؟
آرامینتا : بسيار عالي!
آرامینتا : مشكلي نبود فقط اميدوارم پرت و پلا يهو نگفته باشم وسط كار!
آرامینتا : و تبريك به پشتكارت!
آرامینتا : خداييش هيچكي ديگه تا 3 نمي نشست مصاحبه بگيره!
آرامینتا : ولي در كل مصاحبه ي خيلي خوبي بود...
آرامینتا : خسته نباشي!
سامانتا : تو همش نوشتی من که فقط نگاه کردم .
سامانتا : حسابی لطف کردی... همچنین!
سامانتا : من اگر خودم طرف تا 3 نصفه شب نگه می داشت...
سامانتا : عمرا اگه وای می سودم !
آرامینتا : خواهش مي كنم...وظيفه بود!
سامانتا : خیلی که تکراری نبود؟
سامانتا : حوصلت که سر نرفت؟
سامانتا : اگه یه چاهایی پیچوندم یا رو اعصابت پشتک زدم عذر می خوام!
سامانتا : می خواستم مصاحبه جالب تر شده...
آرامینتا : نه خيلي عالي بود...زحمت كشيده بودي...
آرامینتا : خيلي خوب بود!
سامانتا : خب دوستان در این لحظه آخر نمی تونم اینو نگم که آرامینتای عزیز یکی از اون منتخب منتخب های سایته ...با این حال که من رو خیلی نمی شناخت خیلی گرم گرفت و اگر این مصاحبه انجام شد فقط به خاطر استقبال ایشون و برخورد عالیشون بود... من دوباره یه تشکر دیگه هم ازشون می کنم ...دوستان قدرش رو بدونید!
سامانتا : دیگه چی...
سامانتا : دیگه هیچی... پشت صحنه هم تموم شد!
این مصاحبه شامل 40 سوال اصلی و 42 سوال فرعی می باشد.
ماکزیمم زمان پاسخگویی به سوالات 00:00:48 ثانیه می باشد.
* این قسمت ازمصاحبه در ساعت 00:28:49 تا 01:29:24 بامداد در تاریخ دوشنبه 23 آذر انجام گرفته است.
** این قسمت ازمصاحبه در ساعت 23:56:32 تا 03:03:28 بامداد در تاریخ سه شنبه 24 آذر انجام گرفته است .