هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۹ یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵
#1
سلام کلاه عزیز😊
من دختر نترس و جسوری هستم. خیلی وقتا با اینکه می دونم حرف زدنم برام دردسرساز می شه ولی با این حال محکم و قاطعانه حرفم رو می زنم.
اصلا اهمیتی به اصالت نمی دم و برعکس عاشق مشنگا و کمک کردن بهشون هستم.
شخصیت مهربونی دارم و خیلی خیلی خیلی دوست دارم که به گریفندور برم و با شجاعتی که در خودم می بینم فکر می کنم لیاقتش رو دارم‌ که توی گروه مردان شجاع باشم. همون گروهی که سیریوسِ عزیزم هم توش بود💜



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱:۱۳ یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵
#2
تصویر شماره ی 7
پروفسور تریلانی خطاب به هری :می دونستی شانزده سال پیش,پروفسور اسنیپ در هاگزهد مخفیانه به صحبت های من و پروفسور دامبلدور گوش داد و اون اطلاعات رو برای اسمشونبر برد و به دلیل این جاسوسی بود که اسمشونبر پدر و مادرت رو کشت و با اقدام به قتل تو ناپدید شد؟

هری بدون آنکه متوجه باشد چه کار می کند, هراسان به اتاق اسنیپ در دخمه ها رفت؛ بدون اینکه در بزند دراتاق را باز کرد و دید که اسنیپ قاب عکسی را روبه روی خود گرفته و غرق تماشای آن است.

اسنیپ سریع قاب عکس را به پشت, طوری که معلوم نباشد عکس چه کسی ست, روی میزش گذاشت و از جایش بلند شد. اگر زمان دیگری بود قطعا برای هری جالب بود که بداند اسنیپ به عکس چه کسی آن طور عاشقانه نگاه می کند ولی در آن زمان هیچ چیزی جز انتقام از کسی که باعث شد او پدر و مادری نداشته باشد, برایش مهم نبود!

اسنیپ با خشم به سمت او آمد ,یقه ی لباسش را گرفت و وحشیانه او را روی صندلی پرت کرد و از بالا با خشم به او خیره شد. هری لحظه ای از تعجب سرش را بالا آورد و به او نگاه کرد. در آن لحظه فراموش کرد که چرا به دفتر اسنیپ آمده چون حس کنجکاوی اش که چه چیز آن طور اسنیپ را به خشم آورده بر حس خشمش غلبه کرد. درست است که اسنیپ همیشه با او بد رفتار کرده ولی در آن زمان به طور عجیبی خشمگین به نطر می رسید.
اسنیپ در حالی که نعره می کشید رو به هری کرد و پرسید: چرا انقدر بی ادبی که بدون در زدن وارد دفتر من شدی, پاتر؟ تو هم مثل پدرت که فکر می کرد آدم خاصیه و قانون شامل حالش نمی شه, فکر کردی می تونی بدون اجازه وارد دفتر معلمت بشی؟

آنگاه هری به یاد آورد که چه چیز او را به آنجا کشانده است.
دوباره خشمش نسبت به اسنیپ مثل زمانی که به دفترش آمده بود به اوج خود رسید. از جایش بلند شد و رو به روی اسنیپ ایستاد. به طوری که فقط یک وجب بینشان فاصله بود. هری با تنفر به اسنیپ خیره شد نعره زنان پرسید: چطور تونستی باعث قتل پدر و مادرم بشی؟ چطور دلت اومد دوتا آدم بیگناه کشته بشن؟ می دونی وقتی دیوانه ساز ها به من نزدیک می شن من چه حالی دارم؟ صدای مادرم رو می شنوم که زجه می زنه و با التماس از ولدمورت می خواد که به جای من, اون رو بکشه! تو واقعا آدمی هستی که دوست داشتی مادر بی گناه من کشته بشه؟ چه طور تونستی با لو دادن اطلاعاتی که از جاسوسی در هاگزهد به دست آوردی کاری کنی که مادرم اون طور زجه زنان به دست ولدمورت بمیره؟

در کسری از ثانیه, درست قبل از اینکه اسنیپ مثل همیشه برگردد و شنلش در هوا پیچ و تاب بخورد و با سرعت از دخمه ها خارج شود, هری یک نظر دید که لب های اسنیپ لرزید, بغضش ترکید و اشک در چشم های سیاهش حلقه زد.




بدک نبود...مطمئنا بهتر از اینم میتونی بنویسی!

تایید شد.

مرحله بعد: کلاه گروهبندی.


ویرایش شده توسط Gavner در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۸ ۱:۱۷:۳۵
ویرایش شده توسط Gavner در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۸ ۱:۲۶:۴۷
ویرایش شده توسط Gavner در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۸ ۵:۱۷:۴۲
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۸ ۱۴:۱۷:۲۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.