نقل قول:
جرج نوشته:
من واقعا نمیفهمم که چه اصراری میکنید و میگین که اسنیپ بی گناهه بابا اسنیپ وقتی دامبلدور رو کشته دیگه بی گناهیش چیه اسنیپ دامبلدور رو کشت چون قول شرف داده بود چرا قول شرف داده بود؟ چون که طرفدار ولدمورت بوده وگرنه نه زوری بود نه اجباری بود خودش داوطلبانه پای قول شرف دادن رو وسط کشید و خودشم داوطلبانه قول داد خب اگر طرف دامبلدور بوده دیگه مخش که عیب نداشته بره الکی قول شرف بده
آقا من خودم اعتقاد دارم که دامبلدور مرده ولی چه دامبلدور مرده باشه و چه زنده باشه مطمئن باشید که اسنیپ خیانتکاره
این بحث چندین بار تو تاپیکای مختلف انجام شده اما من دوباره مجبورم نظرمو در مورد خیانت اسنیپ به تفصیل اینجا مطرح کنم.
کتاب 6 فصل دو
وقتی بلاتریکس اسنیپ رو به خیانت متهم می کنه و با کلی سوال بمبارونش می کنه اسنیپ میگه :
«قبل از اینکه به تو جواب بدم .... تو می تونی حرفهای منو به بقیه اونهایی که پشت سر من حرف می زنند و درباره خیانت من به لرد سیاه داستان سرایی می کنند، منتقل کنی.»این جمله نشون می ده که اسنیپ در میان مرگ خوارا جایگاه محکمی نداره و خیلیها هستند که اعتقاد دارن اون داره به لرد خیانت می کنه و به نظر اونها لرد در مورد اسنیپ اشتباه میکنه. به این مکالمه میان بلاتریکس و نارسیسا قبل از اینکه به خانه اسنیپ برسند توجه کنید:
«
بلاتریکس: تو نباید اینکارو کنی. تو نمی تونی بهش اعتماد کنی.
نارسیسا: لرد سیاه بهش اعتماد داره مگه نه؟
بلاتریکس: به نظر من لرد داره اشتباه می کنه.»این مکالمه به راحتی نشان می دهد که مرگ خواران به اسنیپ اعتماد ندارند. خوب در چنین موقعیتی نارسیسا و بلاتریکس وارد می شوند. بلاتریکس کلی اسنیپ رو با اتهاماتش مورد حمله قرار میده و بعد نارسیسا از اون کمک می خواد برای چه کاری؟
«
اسنیپ: اگه دراکو موفق بشه، بیش از هر کسی عزت و احترام پیدا می کنه.
نارسیسا: اما اون موفق نمی شه. چطور ممکنه موفق بشه وقتی که خود لرد هم ... منظورم اینه که هیچ کس تا به حال نتوانسته.»
چه کاریه که تا به حال هیچ کس نتوانسته انجام بده؟ قطعا کشتن دامبولدور.
اما اگه اسنیپ قول نمی داد باز هم باید دامبولدور را می کشت.به این قسمت توجه کنید:
«
نارسیسا: تو می تونی اینکارو به جای دراکو انجام بدی.
اسنیپ: من فکر می کنم که لرد می خواد در آخر من این کارو بکنم. اما می خواد دراکو در ابتدا سعی خودشو بکنه.»
خوب، اسنیپ می دونه که در آخر کار به دستور والدمورت باید دامبولدور را بکشه و هنوز هیچ قولی هم نداده. پس اگه قول بده چیزی عوض نمی شه به چز اینکه اعتماد مرگ خوارا را به خودش جلب می کنه و دیگه نمی تونن بگه که اسنیپ خائنه. اسنیپ انتخابی را کرد که هر جاسوسی که توی اون موقعیت قرار می گرفت، مجبور به انجامش می شد. به متن کتاب برگردیم.
«
نارسیسا: آیا قول شرف(ناشکستنی) می خوری؟
بلاتریکس: آیا گوش نمی دادی؟ سعی خواهد کرد. همان کلمات تهی همیشگی. همون از زیر بار وظیفه بیرون خزیدن.
اسنیپ: حتما. من قسم ناشکستنی می خورم.
دهان بلاتریکس از تعجب باز ماند .... الی آخر»
فکر می کنم دلایل فوق کافی باشد که اسنیپ هیچ راهی به جز این نداشت که قسم بخورد. اما بعد قضیه را به دامبولدور گفت و حتی حاضر بود که خودش نمیرد اما اینکار را نکند.(مکالمه ای را که هگرید در جنگل شنیده است.)
دامبولدور مانند همیشه می دانست که داشت چه کار می کرد. اولویت او پیش برد برنامه اش برای نابودی والدمورت است نه حفظ جان خودش.