هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پیام زده شده در: ۹:۱۸ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۳
#20

پروفسور مينروا ‏مک گونگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۳:۱۵ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 895
آفلاین

آره دوستان
مي خواهيم يه روز تاريخي باشه كه هيچ كي يادش نره...

آخ من تازه يادم اومد كه بايد لباس زيبايي آماده كنم.ببينم كسي مي تونه كمكم كنه؟؟؟

مي گم اين خون آشام كجاست يه مدتي نيست!!!


Minerva McGonagall

Head of Gryffindor House

Deputy Headmistress

Less Expectation , Less Disappointment


پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۲
#19

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
لرد ولدرمورت سايه ي بانوي سايه ها را هم مي گذاره توي سفره يكدفعه هري جو گير مي شه
مي پره وسط و موهاي سياه هشو مي زنه كنار و مي گه :سرخگون ...كوييديچ ...توپ طلايي
ولدرمورت:بابا يكي اينو بگيره بچه از ذوق تركيد
خوناشام سرخگون را هم مي گيره و بعد مي گه :سيخ سوسمار سرگين ...اي ....ساتور ...سايه ....سرخگون ...ااااااا يه سين كمه
يكدفعه صداي جيغي به هوا مي ره ..همه به ليدي ولدرمورت نگاه مي كنن
ليدي مي گه :سوسك
يكدفعه همه جيغ مي كشن و مي پرن روي صندلي هاشون داد و هوار همه مي ره هوا
دابلدور دو دستي بانوي سايه هارو چسبيده و پشتش قايم شده ...دارك سكسكه اش گرفته از ترس ....
در اون وسط يك دفعه مودي داد مي زنه :سوسك
ولدرمورت مي گه :نابغه يه ساعته همه داريم مي گيم سوسك
مودي :نه ...سوسك....خوناشام سوسك
خوناشام مي گه :آره سوسك
همه مي گن :سوسك ....
ولدرمورت وندشو در مياره و مي گه :اجي مجي لاترجي
و سوسكه مي ميره و خوناشام سوسكه را مي گذاره بين بقيه سين ها
بعد مي گه :منم براتون يه سوپريز دارم يه حيوان با محيط زيست و بهداشتي ....
ولدرمورت آرام ميگه :الفرار اين هميشه هر چي به محيط زيست مربوط مي شش خطرناكه
13 يارخوناشام يه تنگ بزرگ ميارن ميارن وسط سفره كه توش يه كوسه ي 4 متري اينور و اونور مي رفت و دندان هاي تيزشو نشان مي داد

خوب هفت سين ما كامل شد
هفت سين جادوگري
سال نوتون مبارك
جادوگران و ساحره هاي عزيز
عيد خوبي داشته باشيد لرد عزيزم



و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۲
#18

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
فتال يكم فكر كرد و گفت : سينا كاشي خوبه
خوناشام گفت : آخه اين كجاش عجيبه
اسنيپ :سيبل تريلاني ؟
خوناشام :بابا آدم كه نمي گذارن وسط سفره
سارون :سارون
خوناشام :بابا تازه گفتم آدم نه
اسنيپ :سيگار
خوناشام پاشو مي كوبه رو زمين و داد مي زنه : لرد جون ببين چقدر منو اذيت مي كنن...اصلا استعداد و خلاقيت ندارن اين بي بهداشت ها
در اون لحظه آلبوس دستشو مي بره تو رداش ؛لرد حالن آماده باش مي گيره و وندشو در مياره
دامبلدور يه ساتور در مياره و مي دوه طرف خوناشام
خوناشام بيچاره شوكه شده
همه جيغ مي زنن بانوي سايه ها غش كرده ؛ مودي داره مي زنه تو سر خودش ؛لرد مي پره بين خوناشام و آلبوس و وندشو مي گيره جلوي دماغ اون و مي گه :جرات داري بيا جلو
آلبوس مظلومانه مي گه :بح خدا مي خواصتم يه صين ديگه بحش بدم
ولدرمورت بدبينانه ساتور را از دست آلبوس در مياره مي گه :هميشه با ساتور مي ري به جشن ....واقعا كه
وقتي همه دارن سين جديد را مي گذارن رو سفره آلبوس يواش به لرد مي گه :نه وقتي جادوگر هاي سياه باشن تو جشن ساتور همراه خودم مي برم
:واي چه خشن
آلبوس بي حركت به بانوي سايه نگاه مي كنه و مي گه :اااا تو شنيدي سالي جان ...بيبن ولدرمورت چي كار كردي ...
ولدرمورت مي خنده مي گه :ااااا بانوي سايه ها مي شه يه لحظه تشريف بيارين
بانوي سايه ها اخمالو مي ره طرف لرد
لرد مي گه :اونجا رو نيگا ...
بانوي سايه ها به طرفي كه لرد اشاره مي كنه نگاه مي كنه
لرد با سرعت يه چيزي را از پشت سر بانوي سايه ها مي قاپه و مي ره پيش خوناشام


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۲
#17

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
خوناشام مي پره وسط و مي گه: كات كات
همه به خوناشام نگاه مي كنند
ولدرمورت مي گه :چيه تانيا جونم؟
تانيا :به علت نزديك شدن به عيد مي خوام يه سفره هفت سين جادوگري براي اينجا بچينم
مودي مي پره هوا مي گه :آخ جون
خوناشام :خوب هر كي يه چيز عجيب غريب براي سفره هفت سينمون پيدا كنه
فتال : دماغ من كاري ....
خوناشام داد مي زنه : توماس جلوي اين بي بهداشت را بگير حالمو بهم زد
مودي مي خنده مي گه :سوسمار
بعد مي دوه بيرون تا يه سوسمار پيدا كنه
مالفوي لبخند شرورانه اي مي زنه و مي گه :سيخ ! ما تو وزارت مشنگ آزاري داريم ..
و بعد غيب مي شه تا سيخو بياره
مرلين يواش در گوش آلبو س يه چيزي مي گه :آلبوس رنگش سرخ مي شه مي گه :خجالت نمي كشي مي خواي جلو بانوي سايه ها اين حرفو بزني؟
دارك :بگو ديگه مرلين
مرلين :سرگين ...
خوناشام چهره اش در هم مي ره ولي تا قبل از اينكه بخواد چيزي بگه از اژدها دوني !!!قلعه يه سطل سرگين فراهم شد
مودي و مالفوي هم ميان
خوناشام سفره ايي خونالود را وسط تالار پهن مي كنه


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


بدون نام
let s change the beat
مودی که برای 10 دقیقه از سالن خارج شده بود،در رو میکوبه میاد تو.(صورتشو با ذغال سیاه کرده،یه دست لباس کماندویی پوشیده،یه هدبند هم بسته)
دم در 2 تا مامور گذاشته بودن برای بازرسی جادوگرا و قفل کردن چوب دستی هاشون.
آقای بازرس: ببخشید میشه چوب دستیتونو ببینم؟
مودی:get off b(boogh
بعد یارو رو هل میده میاد تو...
بازرس 2:زنگ خطر رو بزن.
مودی با یه حرکت سریع پاشو در میاره به طرف گلوی یارو نشونه میره.....
چچچچچچقققق!(گردن طرف شیکست)
بازرس 1 به طرف بی سیم میره :ما با یه جانی ...
مودی: سایلنسیووووو
بازرس 1 دهنشو باز و بسته میکنه.مودی با یه شیشه نوشابه میزنه تو سر طرف،طرف در جا می میره.
مودی وارد سالن میشه.
همه دارن می رقصند!همه خوشحالن ولی مودی خطر رو احساس میکنه.
ناگهان پروفسور کوییریل(روحش!)میدوه تو...
پ.کوییریل: نیروهای ارزشی دارن میان(و بعد غش میکنه)
همه شروع می کنن به جیغ کشیدن؛خون آشام موهاشو مرتب می کنه،مرلین می خاد بره تو دستشویی...
آلبوس و ولدمورت دست از دعوا می کشن
آلبوس:چی گفطی؟ نیروحای عرظشی؟
آلبوس میخاد فرار کنه ولی ولدمورت در یک حرکت سریع پاشو میزاره رو ریش دامبلدور..
مودی:سایلنننننننننسسسسسسس،
هیچ کی نترسه؛ما از پسشون بر میایم؛ما می تونیم شکستشون بدیم!
مینروا:چه جوری؟اونا مسلحن!ببین
مودی:ببینید؛ما کلی مهمات دارم.ما باید مقاومت کنیم.همه جمع شید.
همه جمع میشن و مودی توضیح میده!:خوب هر کی باید یه کاری بکنه و بعد به هر کی کارشو توضیح میده......
-------------------------------------
قبل از جنگ!
-------------------------------------

مودی:خوبه خوبه،اون سیم خاردار ها رو بیارید این ور..
دارک:بوققققققققق،مودی ببین صداش خوبه!؟
ولدمورت:اجی مجی لا ترجی....
خون آشام دندوناشو مسواک میزنه
مرلین هی میره دستشویی هی میاد بیرون
مینروا هی تبدیل به گربه میشه !
آلبوس:لغت نامه رو ور داشته حفظ میکنه
شکمبولی خودشو با ذغال سیاه میکنه
سوروس دستمال سفره قدرتشو می بنده
گیلبرت:اونا دارن میان....
مودی: بچه ها حاضرید؟
همه:بلهههه

-----------------------------------
شروع جنگ
-----------------------------------
نیروهای ارزشی وارد میشن و صف میکشن
همه جا سکوته
شپلق!
یه تیکه غذا که به سقف چسبیده بود کنده میشه می افته رو سر یکی از نیروهای ارزشی...
سوروس از ته سالن به تاخت شورع میکنه به دویدن.....
مودی:یکی جلو اونو بگیره!
سوروس:کو کو غذا
(نمیره خط بالایی!)
در یک چشم به هم زدن سوروس خودشو میرسونه به نیروی ارزشی و شروع میکنه به گاز گرفتن...
و جنگ آغاز میشود!
مودی:حملههههههههههههههههههههههههه
نیروهای ارزشی شروع میکنن به جلو اومدن
بوووووووققققققققققققققققققققققققققققققققق
دارک تو گوش نیروهای ارزشی شورع میکنه به بوق زدن
مرلین از تو دستشویی سطل سطل یه چیزایی میاره و میده به سدریک که توی منجنیق بریزن....
مرلین:بزنننننننن
این صحنه رو خودتون مجسم کنید.....
خون آشام:بی بهداشت ها... و میره سراغ تمیزاشون و شروع میکنه به گاز گرفتن.....
آلبوس رهبرشونو گیر آورده و باهاش مذاکره میکنه:نه ببینید عاغای رحبر؛شما باید یه سفهه از این لقط نامه رو از من بپرثید بعد می طونید برید؛نه جون شما نیمشه.....
شکمبولی پشت نیروها هی ظاهر میشه و :جییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ!
مودی که لباسشو عوض کرده یعنی همون مایو 2 تیکه اش رو پوشیده هی میره جلو نیرو ها عشوه میاد و اونا رو دنبال خودش می کشونه.....پشت دیوار
ولدمورت:اجی مجی لاترجییییییییییی
مودی:بزن قدش!



بدون نام
نیرو ها:همه رو دستگیر کنید؛پارتی راه انداختند؛بی ناموسی!
یکی از نیرو ها به طرف مودی میره:ببخشید خانوم محترم؛(یه نیگا به سر تا پای مودی میندازه؛مودی با مایو 2 تیکه اش خونسرد وایستاده)
مودی در حالیکه صداشو دخترونه کرده:ببببلهههه؟مشکلی پیش اومده بلا؟
نیرو!:ااااممم(صدای قلب:تالاپ تولوپ تالاپ تولوپ)نه خانوم محترم؛خواستم ببینم اینجا کسی مزاحم شما نشده؟
مودی:وای چه مهربون،راستش میدونی نیرو جونم؛اینجا یه آقای بی ادب و حجب و حیا هست که منو اذیت میکنه و ...
نیرو با عصبانیت:کییییهههههههه،اونو به من نشونش بده!
مودی به مرلین که تو دستشویی وایستاده یه نیگا میکنه!
مودی:می دونی عزیزم،اسمش مرلین ه؛تو اون دستشویی وایستاده.
نیرو:بانوی محترم شما این ردارو بپوشید اینجا آدم های نا محرم زیادن
(ردای خودشو در میاره میده به مودی)
نیرو: بچه ها به طرف دستشوییییییییییی؛بی ناموسی تو دستشویییی!
نیرو ها به طرف دستشویی حمله میکنن و مرلین رو میکشن بیرون
آلبوس سعی می کنه از در قانونی وارد بشه:ببینید آغایون عرظشی،
مرلین عظ دوصطان خوب من حصط و شما نمی طونید همین توری عون رو ببرید!عون حیچ کار خلافی انجام نداده؛عون مودی یه مرده
بنگگگگگگگگگ
نیرو یه دونه محکم می کوبه تو ملاج آلبوس:تو تو چطور جرات میکنی که به این خانوم محترم بگی مرد!؛بی ظرافت زنانه شناس
دارکی:بوق بوق بوق،ببخشیدا ما واسه جشن مجوز داریم!سدریک مجوز!
سدریک:آره آره؛بر طبق بند 765365836 از ماده 64363654 قانون جشن های جادوگران- مانند بالماسکه،پیژامه پارتی؛پارتی؛عروسی،نامزدی،شیرینی خوران؛حنا بندون؛عزاداری؛شب 3،شب 7 شب 40 ؛سالگرد،ولنتاین..و
نیرو ها:خوب؛بله همه چیز قانونیه،شما می تونید به جشنتون ادامه بدید؛ولی این آقای هتک حرمت با ما میان.
مودی:قربونت برم میشه یه لحظه با هم خصوصی صحبت کنیم؟
نیرو:البته،باعث افتخار منه
مودی و نیرو به یه گوشه میرن:ببینم عزیزم،میشه فقط یه گوشمالی کوچولو بهش بدی؟مثلا اینکه نزاری واسه 1 روز دستشویی نره؟!
نیرو:البتههههههه!
مودی و نیرو به طرف جمع بر میگردن...
نیرو:همه نیرو ها دم در دستشویی جمع بشید و نزارید این هتک حرمت وارد بشه!

و همه دوباره مشغول میشن
ولدمورت و آلبوس همچنان با هم درگیرن
مرلین با حسرت به دستشویی نیگا میکنه!
خون آشام هم با بانوی سایه ها به طور شدیدی درگیر شده!
کینگزلی هم بریک میرقصه!



پیام زده شده در: ۶:۰۸ سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۲
#14

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
بوق بوق بوق!!!! جونم!!! ...دینگ دونگ .... دینگ دونگ!
ولدمورت: دارک در می زنن برو ببین کیه
من: باشه ولدی جون! جونم چه مهمونی حالی می ده! بزا درواز کنم ! کیه ! وووواااااایییی ک .. .ک. ک.ک مم .. کک. ...
مودی: دارک کی بود؟
من: ا.... ا.. .م .. می ...ررررر
امیر خونآشام ها: به به دارک خوش مزه! امروز می خورمت! یو هااااااااااا
من: کمک! ملت کمک کنین! ای هوار!
ولدمورت یه کارتون دهخدا آورده داره به دامبلدور توضیح می ده: یاد بگیر! خجالت بکش! تازه سی دیش هم اومده!
دامبلدور: امرا برو خودط یاد بگیر! من طوپ بلدم!
من: کمک!
ولدمورت: بی فرهنگ! فارسی را پاس بداریم!
دامبلدور: بگیر که عومد! ( یدونه جلد دهخدا ورمی داره پرت می کنه! ولدمورت هوشت غیب میشه کتاب می خوره تو سر امیر!)
امیر: وای ملاجم! آخ! وایییییی.... چه قدر ادبیاتم خوب شد! ای دارک لرد درنگی بیا اینجا تا تو رو نذاره کنم!!! و اگر طعامی خوب بودی تو رو نوش جان کنم! ....(دنگ! بی هوش میشه)
من: آخیش! اینجا چه خبره؟ همه چرا دارین می زنین تو سر کله همدیگه؟ الان یه تریپ براتون میام حال کنین!
مهمونیوس توپیوس آمادیوس!
همه جا نور پردازی میشه! یه آهنگ توپ پخش میشه!
کینگزلی: جونم آی جان.. اوپس ... اوپس اوپس اوپس دارک بیا وسط!
من: نفس!کینگزلی چه بیریکی می زنی! بیا اومدم! برو بچز بریزن وسط!
مودی: بابا چشن هالووینه دارک بی حیا! ا من چه دلم می خواد برقصم! آی جونم... (میره وسط)
ولدمورت - دامبلدور بسه بابا بیایین کلاس ادبیات بعدا!
سوروس بیا!
سوروس: نه غذاش خوشمزه تره!
شترخ! در میشکنه! از توی دود یکی میاد!
مرلین: ا سائورون خودمونه ولی چرا نقابش دیجیتالی شده؟ داره دمای هوا رو می گه!
مودی : صب کن( یه وسیله از تو چیبش در میاره)
نام: دیجی سائورونمون
درجه: Tetra Omega!
وضیعت: در حال زدن یه سایت جدید
نوع ساعت نقاب: دیجیتالی ضد آب با دما سنج!
مرلین: نفس بابا! نقابت رو آپگرید کردی! بیا داخل
دیجی سائورون مون: کاملا موافقم!
دینگ دنگ ... من رفتم باز می کنم: نیروهای ارزشی!
نیروهای ارزشی: دوباره بخون!
من: کمیته نیروهای ارزشی!
مودی:بچه ها فرار کنین! کمیته ارزشی! فرار کنین! جامون رو پیدا کردن! سوروس بساط رو جمع کن! ولدمورت برو دیش ها رو وردار
کینگزلی: بابا خیالی نیست پس من چی کارم؟
نیروها یه نگاهی به کینگزلی واکمن به گوش با لباسی که روش عکس عینک آفتابی هستش پایینش هم نوشته smooth vazir khafan می کنن..
نیروها: جناب کینگزلی از این جلف بازی ها نمی کنن دستگیرشون کنین!!


!ASLAMIOUS Baby!


پیام زده شده در: ۲۲:۱۳ دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۲
#13

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
بابا بگذاريد منم يه اوازي بخونم
اونطرف ولدمورت يه مشت جانانه زير چش دامبلدور ميخوابونه.
مودي:خارج از چهارچوب.
مرلين: مودي اين ديالوگ ولدمورت بود.
مودي: اوه بله . داخل 4 تخته بود :-D
دارك: مودي تو رو خدا بزار اسنيپ غذا بخوره. همه لباسمو چرب كرد از روغن موهاش.
مودي: داخل چهارچوب.
مرلين:نه مثل اينكه واقعا قاط زدي.
كينگزلي مياد طرف ما 7 نفر باديگارد همراهيش ميكنن.
كينگزلي:كدومتون بودين ديالوگ دزديدين؟
مودي: چي؟ كي؟ هي به مرلين و دارك اشاره ميكرد لو ندن.
مرلين: مودي كه نگفت خارج از 4 چوب بود.
باديگارداي كينگزلي ميپرن روي مودي و تا ميخوره كتكش ميزنن.
مرلين هم يواشكي از اون طرف ميره دستشويي.
دارك هم سوروس رو ميفرسته وسط ميز غذا
مودي: اي نامردا.حالتونو ميگيرم.
اونطرف صدا بومب بلندي شنيده ميشه.
همه بر ميگردن ميبينن دامبلدور كتاب لغط ولدمورتو ـ فرهنگ دهخداـ دوبامبي كوبونده تو سرش. ولدمورت دست ميزاره رو سرش و فرياد زجرالودي سر ميده.
خوناشام غش ميكنه و بانوي سايه ها دست ميزنه.
ولدمورت واندشو در مياره كه دوئلو شروع كنه ولي سدريك پس گردنشو ميگيره: تعرفه يادت رفت؟؟ :-D
ولدمورت :برو بابا با اون تعرفت.
مرلين پشت سر دامبلدور ظاهر ميشه.
دامبلدور: ديدي با ولدمورت چه كردم.؟
مرلين: اره ديدم......
مودي از پشت يقه مرلينو ميگيره: اي نامرد واسه من پاپوش درست ميكني.
حالا ولدمورتو دامبلدورو ميگي دارن با هم ميدعوائن. مودي و مرلين با هم. خوناشام و بانوي سايه ها با هم. بقيه مردمم واسه خودشون ميزنن ميرقصن
حالا يه نيگاه به سفره بكنيد. سوروسو ميبينيد كه موهاي چربشو انداخته رو صورتش و وسط ميز خوابيده . شكمش هم بيرون زده. دارك هم واسه خودش بوق بوق ميكنه.
خوناشام: اي واي همه غذاهامون تموم شد. توماس كاري بكن.


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


بدون نام
سدریک:دوستان تایم اوت!بابا شما همه تعرفه رو دارید زیر پا میزارید!
یه کم به تعرفه نمایشنامه نویسی پایبند باشید!
ولی هیچ کی گوش نمیده یه گلدون به طرف سدریک روانه میشه و از توش رد میشه.
مودی با مایوش این ور اون ور میره و سعی می کنه سوروس رو از غذا ها دور کنه.
دامبلدور و بانوی سایه ها و خون آشام و ولدمورت با هم در گیر شدند و دارن همدیگه رو می زنن.
شکمبولی با یه سری گروه فشار دم دستشویی وایستادن تا نزارن مرلین بره تو.دارکی سعی میکنه با بوق زدن هواسشونو پرت کنه.
مک گونگال تبدیل به گربه شده و با خونسردی به کمک دامبلدور میره.
اااااااااابببببببببببنگگگگگگگگگگگ!
لوستر از سقف جدا میشه.
پسری با نقاب به لوستر و بعد به چوبش یه نیگا میکنه.
همه یه لحظه بهش نیگا میکنن.
مودی:که زیر نقاب رو میبینه میگه:بابا اون شاگرد سائورون ه؛میبینید که بلد نیست درست ورد بفرسته!
(به سبک کارتون دی جی مون)
نام:شاگرد سائورون
درجه خطر: منفی 10
قدرت:نا معلوم(دیده نشده)
همه دوباره مشغول میشن.
آلبوس و ولدمورت خر همدیگرو چسبیدن و میزنن!بد جوری هم میزنن!
ولدمورت هی لغت نامه از تو جیبش در میاره و نشون آلبوس میده و آلبوس هم همچنان قلت قلوت هرف میظنح!
خون آشام هم با بانوی سایه ها در گیر شده،البته بانوی سایه ها با اون در گیر شده چون اون با کمال آرامش وایستاده و خون گلاسه میخوره.
مودی که از پس سوروس بر اومده به صحنه یه نیگا میکنه:
سایلنسیییییییییییییییییوووووووووووووو!
بچه ها؛یعنی چی؟وسط جشن!؟
میگم اول شادی کنیم بعد بریم دوئل کنیم!بهتره ها!
بعد با صدای بلند شروع میکنه به خوندن:

دیوووونه دیووووونهههههههه دیووووونهههه شو دیییییووووونه(آقا ما با بچه ها یه کافی شاپ میریم بعد مثلا داره آهنگ دیگه پخش میکنه تا ما میریم ور میداره اینو میزاره!)



Re: ԑ暠̔䧠/></td></tr><tr><td class=
پیام زده شده در: ۱۴:۰۵ دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۲
#11

البوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۳ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱:۵۸ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 77
آفلاین
البوس دامبلدور همراه بانوي سايه ها وارد تالار ميشن اول يه چيز بگم به همه جادوگران سياه لرد ولدمورت يك دورگس من نميخوام بگم خون فاسد تام خودت كه ميدوني
پدرت يه مشنگ بود و مادرت يه جادوگر بود تو هر دو شونو كشتي اي جنايت كار
حالا بگزريم ميخواستم بگم لردتون كيه كه خودش به خودش لقب لود داده
البوس دامبلدور همراه بانوي سايه ها وارد ميشن
اقاي وزير كيان ميان جلو دست ميدن و به بانوي سايه ها خوشامد ميگن
الستور حالت چطوره
الستور: زياد خوب نيست اينجا مرگخوار زياده منم كه عاشق مرگخوار كشيم حيف اينجا نميتونم
دامبلدور:اشكالي نداره الستور وقت زياده تو بايد مرگخوارهاي زيادي رو بكشي
الستور: حداقل بزار نصف دماق مالفوي رو بكنم باشه براي تفريح خوبه
الستور چوب دستيشو در اورد گرفت طرفه مالفوي بعد نور قرمزي از جلوي
صورت مالفوي رد شد مالفوي افتاد زمين دماقشو گرفته بود البوس لبخندي زد و رد شد
البوس رو صندلي بزرگي كه وست تالار بود بشست و در كنارش بانوي سايه ها نشسته بود
در باز شد ولدي ورد شد پشتشم خوناشام وارد شد
دامبلدور : به ببين كي اينجاست بانو سايه ها
دامبلدور: سلام تام
ولدمورت: سلام
دامبلدور : تام بيا بشين امروز كاريت ندارم چون بانوي سايه ها گفته امروز
جشن رو خراب نكن


همیشه بدون کی بودی از کجا اومدی به کجا خواهی رفت همیشه بدون همیشه







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.