نقل قول:
هوم... از این بعد ترجمه هم بکن که لازم نباشه همش من ترجمه کنم! این دفعه رو اکشال نداره من ترجمه میکنم...

من ساحره ای حقیر بیش نیستم!
در آغوش گیلدی بزرگ شده ام...
ما همه عضو اورلاندو مجیکیم...
خدا شفامون بده...
به نیت 14 معصوم...
چوب دستیمو ببر بفروش...
تا با پولش بریم خارج...
و در کلاس های مک گونگال حضور بهم رسانیم...
همانند خلقت مرلین...
که اول ریشی پدید آمد و سپس سایر اعضای بدنش به دور آن حلقه زدند...
چه تفاهمی عزیزم...
بیا بریم ازدواج کنیم...
اوهه اووووهههههههههههههه ( به به ...به به... من از خوندن این قسمت واقعا لذت میبرم)
من آی کیوم حول و حوش 30 بیده که نسبت به اورلاندو مجیکی های دیگه خیلی کارم درسته...
#سانسور#...

نقل قول:
هرمیون عزیز شعر زیبایی نوشتی فقط به نظر من به جای
Common babyیه چیز دیگه بنویس مثلاCommon boy
یاCommon man اینجوری بهتره

I'm a little witch
In a wizard world
All we do is magic
Its fantastic
You can buy a wand
And use it every where
Transfiguration
Like its your creation
Common baby
Lets go dueling
Oohe oohh
I'm a wise little witch in a magical world
Pick your wand wave it on say some spelling

عزیز دل برادر فکر کنم که چون خیلی ناراحتی جادوگر نیستی این چیزا رو نوشتی (شوخی کردم بابا حالا چرا میزنی )

این چیزا خیلی خوب هستن ولی یه لحظه توجه کن :
مگه یه جادوگر نمیتونه بگه متشکرم ؟
در ضمن عشق جادو نیست چون جادوگر ها هم عاشق میشن
جادو یعنی توانایه ذهن
اگه باور نداری سی دی "دیوید بلین" رو ببین چیکارا که نمیکنه
فقط چوب جادویی نداره

ما انسانها همیشه خودمونو دست کم گرفتیم!!!!
مگه جادو چیه؟
آیا محبت مادر به فرزند جادو نیست؟
آیا عشق جادو نیست؟
شما با یک کلمه متشکرم هم میتونین جادو کنین
جادو که فقط گفتن ورد و تکان دادن چوب نیست شما میتونین همه ی ما میتونیم میتونیم با گفتارمون جادوگری کنیم میتونیم با رفتار و منش خودمون جادو کنیم مگه جادو چیه؟
چرا جادوگری های خودمونو نمیبینیم؟
این سوالی یه که اگه تونستیم جوابشو بدیم میفهمیم جادوگریم

گلگون بصری نیست که ما را نشناسد
خونین جگری نیست که مارا نشناسد
ما بال و پر مرغ هوا را بشکستیم
بی بالو پری نیست که مارا نشناسد
آسوده نگردید سر پر شرر ما
شوریده سری نیست که مارا نشناسد
در دشت جنون هر چه بجویی اثر از ماست
سنگ گذری نسیت که مارا نشناسد
ققنوسهم از آتش ما نام گرفته
آتش اثری نیست که مارا نشناسد
از دامن حوا به جهان اوج گرفتیم
اینجا بشری نیست که مارا نشناسد
دامن ز نظر خواهی اغیار کشیدیم
اهل نظری نیست که مارا نشناسد
تا خون جگر هست عقیقی نپذیریم
زیبا گهری نیست که مارا نشناسد
با اهل هنر بر همه جا بال گشودیم
در م هنری نیست که مارا نشناسد
با مردم درخون جگر غوطه ور هستیم
هم غوطه وری نیست که مارا نشناسد
با دیت خدا بود به هرجا که رسیدیم
بی همسفری نیست که مارا نشناسد
با رایحه ی عشق هم آغوش بهاریم
گلبرگ تری نیست که مارا نشناسد
دیوانه ی عشقیم که پندی نپذیریم
فرزانه فری نیست که مارا نشناسد
ما جلوه ز رخساره ی خورشید گرفتیم
سیما قمری نیست که مارا نشناسد
در روز عزا با سپر و تیغ دعاییم
تیغ و سپری نیست که مارا نشناسد
غوغای لب شکوه ی ما تا به ثریاست
فریادگری نیست که مارا نشناسد
هرکس به جهان"کینگی"ما را نشناسد
از ما خبری نیست که مارا نشناسد
-----------------------------------------------------------
و جادویی بودن این شعر فقط به کلمه ی ققنوس مربوط میشود
!
ولاغیر!

نقل قول:
ببخشيد پوني و ديگشو اسبچه و اينا چيه ديگه!ميشه يكم توضيح بديد
در ضمن اگه ميشه خانم بگينز دو تا پيام پشت سر هم نديد

نقل قول:
هری عزیز باید بگم که اسم دیگش"پونی"کافی یا بازم توضیح بدم ؟
کینگزلی شعرت خیلی با حاله بازم بنویس

هرمیون عزیز میخواستم بدونم حلا تو شعر بچه ها رو می خونی یا نه

لطفا از زدن دو پست پشت سر هم در يك روز خودداري كنيد .
دنيس كريوي

رزم دامبل و ولدمورت!
درون وزارت خانه:
به دوئل کردن برآمیختند......ز تن خون و خوی را فرو ریختند

بزد لرد افسون چون سلزار.....برآوردش از جای بنهاد ورا در مزار

یکی آواداکداورا بر کشید....همی خواست از تن سرش را برید

چو دامبل چوب دستی آورد برون.....به ناگه یکی کینگزلی آمد درون

لرد به کینگزلی گفتا که این پیر را.....ببندش به او این غل و زنجیر را

کینگ به لرد گفتا که بی خیال!......برو گرد مکه بگرد میخ بیار

غل زنجیر چه می خواهد دمبل پیر؟.....آنقدر کروشیو کنم تا شود از زندگی سیر

بیاریم یکی چند دیوانه ساز......که با بوسه ای کار دمبل بساز

به ناگه یکی در دو چندان باز شد......یکی گیلدی از بی جامه تکتاز شد

به ناگه گیلدی هم داد بزد......روی کاغذی یک چند امضا بزد

یکی چند امضا به دمبل بداد......که بعد از مرگ ازو دیگر امضا نخواد

چنین گفت گیلدی به دمبل پیر......بداد و ببود این سخن دلپذیر

که دامبلا!کینگ نکونام نمیرد هرگز.....مرده مرلین است که دس بش بزنی جم نخورد
----------------------------------------------
یکی دوست دیدم که مرلین بدید
صد عجب بود ز دیدارش پدید!
گفتم همی مرلین پیر را
میدهی تا من کنم او را شهید؟
گفت ریش مرلین پیر را
یا بریدن باید یا اینکه چید!
گفتم نکند مرلین را تنفس کرده اند
گفت تعجیبا!میترسم بلرزد مثل بید!
---------------------------------------------
تمام عقل این دمبل به یک ارزن نمی ارزد
پاشو دمبل درو وا کن که انگاری یکی در زد
--------------------------------------------

من پيه سوال برام پيش اومده منظور از اسبچه كره خره يا يه كره ديگس