سيريوس با دقت به كشتي سياهرنگ و مخوفي كه از روبرو نزديك ميشد نگاه كرد.
سارا كه در حال گرفتن حمام آفتاب(با رعايت شئونات اسلامي)بود دوربين بلندي را بطرف سيريوس پرتاب كرد.
-بيا با اين نگاه كن.ببين كشتي وزارته؟وزيرو ميبيني؟
سيريوس دوربين را برداشت.و با دقت مشغول بررسي كشتي مشكوك شد.
-خوب چيزي ميبيني؟
-هوووم...يه كشتي مخوفه.چند تا دستگاه مشنگي رو عرشه ميبينم.چند نفر دارن روي اون دستگاهها كار ميكنن.گهگاهي هم بطرف ما نگاه ميكنن.و..و يه پرچم.يه پرچم سياه با يه جمجمه سفيد و دو استخوان ضربدري.
به محض شنيدن اين حرف سارا از جا پريد.
-بابا اون كشتي دزداي دريا......
بمب.....
قبل از اينكه سارا قادر به تمام كردن جمله اش باشد صداي وحشتناكي شنيده شد و به دنبال آن كشتي محفل از وسط به دونيم شد.
محفليها يكي پس از ديگري به داخل آب سقوط كردند.شليكهاي متوالي دزدان مشنگ دريايي متوقف نميشد.محفليها تحت تاثير موجهاي سهمگين به اين طرف و آن طرف پرتاب ميشدند.
سيريوس و سارا از يك تكه چوب نازك آويزان شده بودند.سارا كه مقادير زيادي آب خورده بود نفس نفس زنان سعي ميكرد سوار تكه چوب بشود.
-سيريوس برو كنار.من بايد برم روي چوبه.تو بايد ازش آويزون بشي.ممكنه تا فردا بميري و قايقهاي نجات بيان منو نجات بدن.ولي مطمئن باش من هرگز فراموشت نميكنم.قصه تو رو براي همه تعريف ميكنم.
سيريوس با عصبانيت يقه سارا را گرفت و دوباره به داخل آب كشيد.
-بيشين بينيم باو.اون فيلم بود.اينجا از اون خبرا نيست.گوشه تخته رو بگير زيادم حرف نزن.
نيم ساعت بعد:
كشتي محفليها بطور كامل غرق شده بود.تعداد زيادي محفلي بصورت كله هاي سياه رو آب شناور بودند.
بووووووووووووووووق
صداي سوت كشتي مرگخواران از فاصله نزديكي به گوش رسيد.
سيريوس به سارا نگاهي كرد.
-نظرت چيه؟ظاهرا راه ديگه اي نداريم
سارا با نفرت به كشتي مرگخوارها نگاه كرد.
-من ترجيح ميدم بميرم تا سوار كشتي اونا بشم.تازه طبق قوانين دريا اگه اونا به ما كمك كنن مجبوريم تا رسيدن به مقصد براشون كار كنيم.اين ننگ بزرگيه.
سيريوس كه از گرسنگي و خستگي رو به مرگ بود با اشتياق به آني موني كه روي عرشه درحال خوردن يك بره درسته بريان شده بود خيره شد.
-بابا حالا مجبوريم.تازه اين فرصت خوبيه.شايد بتونيم اطلاعات خوبي بدست بياريم.فكرشو بكن.وارد كابين مخصوص اسمشو نبر ميشيم.
سارا با بي ميلي سر تكان داد.
-هي..هي...كمك..اس او اس...ما داريم غرق ميشيم.كمككككك
سرو صداي محفلي ها خيلي زود توجه مرگخواران و لردسياه را به خود جلب كرد.