من از وقتي که اين تاپيک زده شد يادمه!
اون موقع نمي شد صحبت جديدي کرد چون اطلاعاتمون در همون حد بود و اگر مي خواستم حرفي بزنم همون حرف هاي نفرات قبلي مي شد!
ولي امروز که دارم دوباره اين تاپيکو ميبينم , ميتونم بگم که جواب اين سئوال در صحبت هاي دامبلدور و ولدمورت که دامبلدور در قدح انديشه به هري نشون داد اومده بود. (کتاب 6 )
مگر ولدمورت نمي گفت که من بيش از هر کسي مرز هاي جادو رو گسترش دادم?
دامبلدور هم در جوابش گفت که تو فقط بخشي از اونو گسترش دادي!
اگر جادو رو به عنوان يک علم در نظر بگيريم, ميشه محدوديت هاشو بر طرف کرد!
من فکر ميکنم زندگي جادوگرا هم درست مثل ماست.
فقط تنها جنبه ي جادو که حتي مشنگ ها هم ميتونن درکش کنن و بين تمام آدما مشترکه همون جنبه از جادوست که دامبلدور مي گفت!
همونيه که حد و اندازه نداره!
همونه که بين ما و جادوگرا مشترکه!
هموني که دامبلدور مي گفت !

خب به نظر من در واقع اين حد ومرز داشتن جادو يه قسمت اعظمي از عوامل زيبا شدن كتاباي رولينگ رو تشكيل داده بود فك كنين اگه قرار نبود اين دنيا(دنياي جادوگرا) قانون نداشته باشه كه هري پاترم مي شد مثه بقيه ي رمان هاي بچه گونه اي كه همينجوري از آسمون مي بارن و هيچكسم تحويلشون نمي گيره ... يه قهرمان فوق العاده با قدرت هاي جادويي شگفت انگيزش چشم هاي همه رو خيره كرده ! تازه اون موقع هم اصلا لازم نبود كه اين چيزها توي كتاب از مشنگ ها مخفي بمونه و اينطوري هم دليلي وجود نداشت كه ما خودمونو به اين كتاب ها نزديك بدونيم.....چرا كه اصن يه همچين دنيايي رو در برابر خودمون فرض نمي كرديم و در واقع اين دنيا يه دنيايي بود در جايي مثل ماوراي اين زمين يا هر جايي به دور از اين جا...ولي توي كتاباي رولينگ هرگز يه همچين اتفاقي نيفتاد كه مثلا بتونن از غيب غذا ظاهر كنن و يا پولي براي امرار معاششون اونا هم مثه ما زحمت مي كشيدن و زندگيشونو مي چرخوندن حالا با يه روش ديگه...

حد و مرز جادو در حد مرز های توانایی های انسانه ! ولی خیلی راحت تر به هدف می رسونه آدم رو !
مثلا یک آدم عادی نمی تونه مرده رو زنده کنه و جادوگر هم نمی تونه !
اما یک آدم می تونه یک لیوان رو در یک فرآیند تولیدی بسازه که جادو کار رو آسون می کنه و اون لیوان رو در یک ثانیه ظاهر می کنه

خوب به نظر من جادو چون هیچ حد و مزی نداره خوبه وگرنه، فایده ای نداشت اگه یه جا بشه
ازش استفاده کرد یه جا نشه
کلا جادو زمانی فایده داره که تو زمان و مکان بهرنج بتونی ازش استفاده کنی
تازه یه چیز دیگه حد و مرز جادو می تونه فراتر از حد خودشم بره مثلا یه جادوگر می تونه با ورد خودش بمیره !
[spoiler=killjoy]مثل ولدمورت[/spoiler]

خوب به نظر من حد و مرز جادو ربطی به اصلیت ، دورگه ، یا بی رگه بودن جادوگر ربطی نداره.

مثلا ولدمورت که پدرش مشنگ بود و یا سه وه روس اسنیپ که او هم پدرش مشنگ بود ( توبیاس اسنیپ ) و یا هرمیون گرنجر که نه پدر و نه مادرش جادوگر نبوده اند ، افراد مشهور و قدرتمندی در جادوگری و جادو بوده اند.

هر چند ممکنه جادو ، ارثی باشه ، مثلا کسی در وجودش ، خون سیاه باشه و فرزندانش نیز به جادو سیاه روی بیاورند و قدرتمند بشوند ولی تقریباً مثل درس های مشنگی خودمونه!
کسی که تو فیزیک 18 میگیره مسلماً از کسی که در همین درس 13 میگیره از زمین تا آسمون فرق می کنه.

جادو به قدرت شخص و وسایل ربط داره همچنین به طلسم هاشم ربط داره مثلا اگه ولدمروت هم لوموس بگه همونه که نویل میگه و فرق زیادی نده.
اما در طلسم هایی مثل اوادا کداورا پاترونوس یا طلسم هایی پیشرفته نیاز به قدرت زیادی داره.همچنین اگه چوب جادو قوی باشه میشه راحت جادو رو انجام داد.اما باز هم هر جادوگری یه حدی داه حتی مرلین که بزرگترین جادوگره

خوب این تاپیک قفل میشه زیرا دیگه اصلا پست خوبی توش نخورده همش یک خطی و فینگلیش شیاد بعد از پاک سازی باز بشه! فعلا قفل شد!

کاملا درسته................نقل قول:

دوستان کاری نکنید که من دست به جادو بشم (اطلاعات بیشتر در امضا) !!!