به جادوگران خوش آمدید

احتمالش خیلی کمه که دامبلدور مار زبون باشه چون همونطور که تعداد زیادی گفتن اگه مار زبون بود به راحتی از اتفاقت توی کتاب 2 سر در می آورد و دیگه احتیاج به وجود یک بچه ( هری ) نبود که به تالار اسرار بره.
در مورد کتاب 6 هم همینطور که بقیه گفتن دامبلدور تونسته این اطلاعات رو بدست بیاره اما مار زبان بنوده.
اما یک جایی که هست در هیچ کجای این کتابها اشاره نشده که ماربانی رو اسلایترین به وجود آورد. گفته شده که اون تواناترین و مشهورترین مار زبان هست... اما نگفته که همه جادوگرانی که ممکنه زبان مارها رو یاد داشته باشند اسلایترینی بوده باشند.
به طور مثال ما می بینیم که هری این توانایی رو داره. اون یک اسلایترینی نیست و فقط مقداری از تواناییهای ولدمورت رو که یک اسلایترینی بوده به ارث برده.
در هر صورت فقط چند روز دیگه صبر کنید تا بفهمید.

به نظر من دامبلدور میتونه مارزبون باشه و دلیلشم همونایی هست که گفتین که اکثرا برمیگرده به خاطره های کتاب 6.ولی خوب باز هم دلایلی هست که مارزبون نباشه و اینکه ولدمورت خودش گفت که اون و هری تنها مارزبونای زمانشونن و بیشتر چیزایی که باعث میشه بگیم دامبی مارزبون نیست هم همون اتفاقاییه که توی کتاب دو افتاد که اگر دامبلدور مارزبون بود میتونست خیلی کارا بکنه.درسته که تناقضهای زیادی در این باره توی کتاب دو و شش هست ولی با وجود اینم فکر نکنم مارزبون بودن دامبی نکته ی خیلی مهمی باشه. در هر حال اگه هم باشه دیگه خیلی نمونده که صبر کنیم!!! میبینیم!

دامبلدور خیلی از زبان ها رو بلده مثل زبان مردم دریایی اما فکر نمی کنم که مار زبون باشه. من با نظر هوریس موافقم.
نقل قول:

نقل قول:

خوب به نظر من هم ياد گرفتن چنين چيزي بايد غير ممكن باشه و فكر نميكنم بشه جواب اين سوال رو حدس زد شايد يه جادو روي مار انجام داده بوده كه روي خودش تاثير گذاشته بوده
ولي اگه جواب قطعي بخواي بايد بري از رولينگ بپرسي

اصلن خود سالازار چه جوري مارزبان شده كه به فرزندانش چنين توانايي به ارث برسه؟ياد كه نگرفته چون بايد به ارث برسه.اولين كسي كه مار زبان شد او بوده يا يكي از اجدادش؟چرا فقط اونها مارزبون شدن؟توضيحي وجود داره؟
با احترام
احسان

دامبلدور نمیتونه مار زبون باشه چون ما میبینیم که در کتاب دوم فقط هری هست که میتونه از بین دیوار ها صداهایی رو تشخیص بده در صورتی که دامبلدور نمیتونست متوجه بشه. ولی اگر اون مار زبون بود و خودشم میدونست مار زبونه میفهمید که این صداهایی که میاد هیس هیس نیست بلکه صدای یک ماره و اونوقت خیلی سریع می فهمید جریان چیه.

کلا به نظر من اتفاقاتی که اونجا رخ دادن چیزهایی بودن که بدون حرف زدنم میشده اونا رو حدس زد و ضمنا یادتونم باشه دامبلدور در آزکابان دوباره با مورفین حرف زده. به نظر من اگر قرار بوده موضوع هایی رو هم ازشون سردر بیاره اونجا بهترین فرصت بوده.

ضمنا اونجور که من از کتاب برداشت کردم زبون مارها زبون عادیی نیست که یکی مثل دامبلدور خون اسلیترین در رگ هاش نباشه ولی اونو بتونه یاد بگیره. در حقیقت زبون مارها یک توانایی اکتسابی نیست یک تواناییه ذاتیه. چون از این زبان به عنوان یک توانایی ویژه یاد شده. اگر بقیه هم میتونستند زبون مارها رو به یاد بگیرند این دیگه چیز خاصی نبودش که...

به نظر من یک نفر مثل دامبلدور هر چقدرم که با استعداد باشه میتونه زبان های خاصی رو مثل زبون موجودات جادویی مثل مردمان دریایی یا غول های غارنشین و ... رو یاد بگیره ولی به طور مثال نمیتونه که زبون گربه ها رو یاد بگیره! زبون مارها هم دقیقا همینجوره. یعنی با آموزش عادی نمیشه اونو یاد گرفت.

مگر اینکه بخوایم بگیم که دامبلدورم از نواده های سالازاره که خوب من کاملا با این فرضیه مخالفم.

نقل قول:

آرتور عزیز اگر اشتباه نکرده باشم شما جمله رو اشتباه نوشتید. اصل جمله این بود که هری و ولدمورت تنها مار زبان هایی بودند که در این قرن وارد هاگوارتز شدند.

به ایوان:
مار زبون ها در کنار زبون ماریشون زبون بقیه رو هم بلدن برای همین اگر اونجوری حساب کنید هم دامبلدور میتونسته با تکیه بر زبون دیگر آنها به ذهنشون راه پیدا کنه. ضمن اینکه ما میدونیم اونا همیشه هم با هم به زبون ماری حرف نمیزدند و این خود مدرکیه که نشون میده انا به زبان های دیگه هم فکر میکنند.

هری عزیز به نظرم ذهن خوانی نمیتونه جواب قطعی باشه.اگه ما به ذهن خوانی به دو صورت نگاه کنیم به این شکل میشه:با ذهن خوانی میشه خاطرات افراد رو از پس ذهنشون بیرون کشید.همون کاری کاری اسنیپ در هنگام تمرین با هری می کرد.
در حالت دوم ذهن خوانی میتونه ذهن فرد رو به صورت آنی بخونه،یعنی چیزی رو که الان داره بهش فکر میکنه با ما نشون بده،مثل کاری که اسنیپ بعد از کشتن دامبلدور در هنگام فرار با هری کرد که طلسم ها رو زودتر از اون که به زبون بیاره تشخیص می داد و دفع می کرد.
اگه به صورت دوم توجه کنیم باید بگم که هر کس در ذهن خودش به زبون خودش فکر میکنه.یعنی یک ایرانی وقتی در ذهن خودش به چیزی فکر میکنه و در اون باره در ذهنش حرف میزنه به فارسی حرف میزنه و یک انگلیسی هم به انگلیسی.
برای همین شکی نداریم که دامبلدور میتونسته ذهن اونا رو بخونه ولی بازم مشکلی حل نمیشده چون اونا در ذهنشون هم به زبون ماری فکر میکنن!

من به شخصه فكر نمي كنم دامبلي مارزبون بوده باشه ولي همين طور كه يكي از دوستان گفت،مارزبوني ممكنه از يه جادوگر به اون منتقل شده باشه.جادوگر سياه گرينوالد!؟مثل هري ديگه.
ببخشيد ولي هيچ كدوم از دلايلتون براي عدم مارزبوني دامبلدور من رو قانع نكرد.نمي شه ازشون نتيجه ي قطعي گرفت.
با احترام
احسان

وقتی اینا رو خوندم به این نتیجه رسیدم که اینکه دامبلدور بتونه از ذهن خوانی استفاده کنه خیلی محتملتر از مار زبان بودنشه

ولی از خاطرات و اتفاقات نمیتونسته این همه چیزو بفهمه به نظر من فقط ذهن خوانی میتونه جواب مناسبی برای سوال باشه

من به شخصه فکر نکنم دامبلدور زبان مارها رو بلد بوده.

برای اینکه اگه بلد بود هیچ وقت به کمک هری احتیج نداشت توی خاطراتی که با هم رفتن خونه مارولو.

اگه ادم زبان مارها رو بلد باشه باید حتما یک اسلیترینی در خانواده اون طرف باشه که ما فکر نمی کنیم دامبلدور همچین کسی در خانواده اش داشته باشه.(دامبی و اسلیترینی)

دامبلدور تنها زبونی که بلد بوده تا اونجا که میدونیم زبون کسائی رو که درون دریاچه زندگی میکردن.