سوژه جدید_ هی ماندی! اون چیه زیر لباست قایم کردی؟
_هی .. هی .. هیچی...
ماندانگاس فلچر شی افسونهای پریکانت را از مرگخواران دزدیده بود. قدرت های این استوانه 12 سانتی را فقط دامبلدور و ولدمورت میدانستند و حتی دامبلدور سالها پیش در مقابل گریندل والد از این افسونها استفاده کرده بود. ماندی فقط به خاطر اینکه این شی به رنگ آتش است و ظاهری زیبا دارد ، آن را از مرگخواری که حملش میکرد دزدیده بود و حالا به خانه شماره 12 گریمالد آمده بود تا جایی را برای مخفی کردن آن پیدا کند.
لارتن که کمی به ماندی مشکوک شده بود ماجرا را با دامبلدور در میان گذاشت.
_ دامبلدور. امروز دیدم ماندی یه چیزی زیر لباسش قایم کرده و وقتی ازش پرسیدم دستپاچه شد و جواب درست و حسابی نداد. نکنه یه وقت دردسر بشه برای محفل.
دامبلدور که به چیزهای مهمتری فکر میکرد گفت : حتما یه چیزی رو دزدیده دیگه. اونو که میشناسی.
_ اما...
_ خواهش میکنم لارتن. مسائل خیلی مهمتری وجود داره که باید درباره اونها فکر کنم و تصمیم بگیرم.
*** فردا صبح ***لارتن که سحر خیز شده بود از خواب بیدار شد و بعد از شستن دست و صورت ، رادیو رو روشن کرد.
_ غیژژژژ.... خشششش.... به گزارش خبرنگار ما هم اکنون ... ناگهان صدای وحشتناک ولدمورت لرزه بر اندام لارتن انداخت.
انگار
موج روی موج افتاده بود. لارتن فریاد زد : دامبلدور .. دامبلدور.... و تمام ملت محفلی به همراه دامبلدور با لباس های خوابشون و سر و وضع به هم ریخته به طرف طبقه پایین هجوم آوردند.
_ چی شده ... چته ... چرا فریاد میزنی؟
_ گوش کنین.
و با اشاره لارتن همه گوش شدند که به حرفهای دشمن سر سختشون گوش فرا دهند.
_ ای احمقها. ای بی عرضه ها. باید اون دزد احمق رو هر چه سریعتر پیدا کنید. اون شی آتشین رنگ خیلی برای من ارزش داره. اگه پیداش نکنید به سرنوشت بدی دچار میشید. حالا گمشییییید!!!! شنوندگان عزیز شما رو به شنیدن یک آهنگ زیبا دعوت میکنم. و رادیو دوباره رو موج اصلی قرار گرفته بود. تق..
و آبرفورث رادیو رو خاموش کرد. لوپین دوباره چشمهایش را بسته بود و چرت میزد. ساحره های محفل به این شکل
در آمده بودند.لارتن هم دیگر آرام شده بود. همه منتظر بودند تا کسی سکوت را بشکند. دامبلدور گفت : ما خیلی شانس آوردیم که این حرفهارو شنیدیم. باید بفهمیم که ماندی چی دزدیده که برای ولدمورت انقدر مهمه و از ماندی هم باید شدیدا مراقبت کنیم.
اما هیچکس نمیدانست که ماندانگاس در طبقه بالا بیدار است و تمام صحبتهای آنها و لرد سیاه را شنیده است.
=====
=======
حالا ماندانگاس نمیدونه چیکار کنه. از یه طرف میخواد شی رو نگه داره و به محفلی ها چیزی نگه و از طرف دیگه دلش میخواد اونو به قیمت گرونی بفروشه. حالا میخواد شی افسونهای پریکانت رو به یه جای دیگه منتقل کنه به طوری که نه محفلی ها بفهمن و نه مرگخوارها و در این کشمکش ها که ماندی از هر دو گروه میخواد پنهان کنه و در عین حال محفلی ها میخوان بدونن قضیه چیه و مرگخوارها هم دنبال ماندی هستن ماجراهای زیادی اتفاق میفته.
در ضمن چون مرگخوار ها عرضه انجام هیچ کاری رو ندارند ، شی افسونهای پریکانت باید در آخر به دست ما محفلی ها بیفته. فقط و فقط برای اینکه چیزی پیدا کنم تا ماندی بدزده از افسونهای پریکانت کمک گرفتم. برای اطلاعات بیشتر در مورد افسونهای پریکانت میتونین از
جلسه سوم کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه که توسط پرفسور اینیگو ایماگو تدریس شده کمک بگیرید. در زیر هم میتونین این اطلاعات رو مشاهده کنید.
[spoiler=افسونهای پریکانت]" افسون های پریکانت اختراع شده توسط رابرت پرینکانت جادوگر جنایتکار و سیاه ایرلندی که بین سال های 1700 تا 1760 زندگی میکرد. این افسون ها سالها شاید نزدیک به بیشتر از نیم قرن است که در سطح بریتانیا اجرا نشده است، آخرین گزارش اجرای آن توسط آلبس دامبلدور درطی دوئل با جادوگری به نام گریندل والد داده شده است. این افسون ها عموما شامل 4 افسون بسیار مرگبار و غیر قابل اجرا توسط چوبدستی است، گفته میشود اجرای حتی یکی از این چهار افسون توسط هیچ یک از جادوگران فعلی جهان امکان پذیر نیست. این افسون ها درون یک شی استوانه ای شکل به اندازه 12 سانتی متر نهفته شده است. روی بدنه این شی به طور کامل طلا کاری شده است و الماس های ریز سبز رنگ که یک اژدها را نشان می دهد. این شی در حال حاضر در مکانی نا معلوم در سطح اماکن جادویی لندن( احتمالا کوچه دیاگون) توسط فرد یا افرادی خاص نگهداری میشود، تلاش مامورین وزارت سحر و جادو برای یافتن اثرات آن روی دیاگون هنوز به جایی ختم نشده است. این شی در هر نقطه ای نگه داری شود، در اطراف خود تا شعاع 100 متر بوی تندی در هوای پایینی آن منطقه ایجاد میکند. چهار افسونی که در آن نهفته شده اند، در حین خروج از این شی با رنگ یکدست آتش بیرون می آیند که گفته میشود هاله های آتشین هم همراه خود دارند. این چهار افسون بسیار باستانی هستند و به جادوهای باستان یونان برمی گردند که جادوهای خطرناکی هم بودند و ازبین رفتند اما این شخص دوباره آنها را با دست کاری هایی احیا کرده و در یک شی جا داده است. افسون اول: چیرانک . افسون دوم: لیکامونت . افسون سوم: ماکاماکاب . افسون چهارم: بریزوونج . تنها راه مقابله با این شی که چهار افسون را در یک زمان به سمتمان میفرستند، فرار یا جا خالی است. افسون اول از درون مغز را منفجر می کند، افسون دوم تمام استخوان ها را آب می کند، افسون سوم موجب قطع شدن دستان و پاها می گردد و افسون چهارم انسان را تبدیل به خاکستر می کند، افسون ها با اختلاف یک ثانیه پس از همدیگر به ترتیب به انسان برخورد می کند"[/spoiler]
در ضمن کسی رو این توضیحات مانور نده. لطفا فقط به میزان لازم از این توضیحات استفاده کنید. چون همونطور که در بالا گفتم ماجرای اصلی یه چیز دیگه است.
ممنون.
بزودی نقد می شود.با احترام.
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۰:۱۵:۱۵
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۲:۱۵:۵۵