نمرات جلسه ی دوم دفاع در برابر جادوی سیاه
هافلپاف:
نیمفادورا تانکس: 13
خسته نباشی تانکس عزیز!
یه حقیقتی وجود داره و اون اینکه اینجا کلاس درسه و یه مشق واحد برای همه ی دانش آموزها وجود داره و این مشق ها رو ما یا حداقل من روی هوا نمیگم که بنویسید. قصد این بود که شما با "شخصیت خودتون" در یه فضای از پیش تعیین شده داستانی بنویسید و این شرایط برای همه یکسان بود. عوض کردنش و دل به خواهی نوشتن مناسب مشق های هاگوارتز نیست، الی ماشالا تاپیک های دل به خواهی توی سایت هست و میشه برای سوژه های خودتون از اونا استفاده کنین ولی وقتی یه مشقی رو می نویسید باید همون رو بنویسید.
تانکس عزیز همیشه اینو به خاطر داشته باش که بین استفاده از دیالوگ ها و توصیف ها حداقل درصدی که تعادل رو برقرار نگه می داره 50-50 ست. دیالوگ های واقعا دیگه نباید بیشتر از نصف داستان باشن، می تونن کمتر باشن ولی بیشتر از اون جذابیت داستان رو زیر سوال می بره.
مورد بعدی که باید به خاطر داشته باشی اینه که همیشه یکپارچگی لحن گفتار رو توی تمام نوشته ت حفظ کن. یک جا محاوره ای نباشه یه جای دیگه رسمی.. یه بار مثلا بگی "را" خط بعدی بگی "رو" یا این باید باشه و یا اون!
موفق باشی تانکس!
ماتیلدا استیونز: 16
ماتیلدا خوش برگشتی!
سوژه ی داستانی که برای نوشتن به عنوان مشق این جلسه بهتون داده بودم سه بخش خیلی مهم داشت. یک اینکه باید تحت تعقیب قرار می گرفتی به هر دلیلی و باید این تحت تعقیب بودن و دلیلش رو توضیح می دادی.
دوم اینکه مبارزه و استفاده از طلسم رو توضیح می دادی که این طبیعتا جای زیادی نمی گرفت و صد البته بخش آخر که عوارض و عواقبی که این طلسم بر جا می ذاشت رو باید توضیح می دادی که از دو بخش دیگه خیلی مهمتر بوده.
و شما همه ش رو خوب انجام دادی به غیر از پایان داستان.. خیلی سرسری و ساده به پایان رسید من با اون همه توصیف و توضیحی که تو بخش های قبل دیدم انتظار بیشتری از این قسمت داشتم که واسش کم گذاشتی به نظرم.
مساله ی بعدی اینه که گاهی زمان افعالت بی دلیل و اشتباها عوض میشه، گذشته و حال به طرز نادرستی با هم مخلوط شده بودن و تو ذهن خواننده تعارض داشتن با هم که این هم یکی دیگه از مصادیق نا هماهنگی بود که توی خیلی از مشق های این جلسه به چشم می خورد.
و خب اشکالات ریزی که هست و باید به مرور زمان و با نقد گرفتن های بیشتر یکی یکی حلشون کنی.
جلسه ی بعدی می بینمت ماتیلدا!
سدریک دیگوری: 15
سدریک عزیز خسته نباشی.
سوژه ی داستانی که برای نوشتن به عنوان مشق این جلسه بهتون داده بودم سه بخش خیلی مهم داشت. یک اینکه باید تحت تعقیب قرار می گرفتی به هر دلیلی و باید این تحت تعقیب بودن و دلیلش رو توضیح می دادی.
دوم اینکه مبارزه و استفاده از طلسم رو توضیح می دادی که این طبیعتا جای زیادی نمی گرفت و صد البته بخش آخر که عوارض و عواقبی که این طلسم بر جا می ذاشت رو باید توضیح می دادی که از دو بخش دیگه خیلی مهمتر بوده.
اینکه بگی به هر دلیل نامعلومی دنبالم هستن و من نمیدونم چرا کاملا پذیرفته ستو چون اصولا مرگخوارها دنبال اهداف متعالی برای قتل و شکنجه ی دشمناشون نبودن هیچ وقت. اما این که به همین راحتی الکتو رو عوض کنی و بعد در لحظه براش یه شخصیت و ماموریت جایگزین کنی و اون هم فی البداهه قبولش کنه خیلی داستان رو تخیلی می کنه و کلا از حیطه ی منطق خارج میشه.. به این میگن ژانگولر بازی! قرار نیست ما سوژه رو طوری بنویسیم که مضحک بشه و جذابیتش رو از دست بده.
مساله ی دوم که خیلی مهمه به نظرم اینه که باید این رو بدونی که راه نوشتن از خوندن می گذره. سدریک دیگوری باید بسیار بخونه تا بتونه اندک بنویسه! خوندن فقط خوندن خالی نیست باید دقت هم داشته باشی. به عنوان مثال من توی متن تدریس گفتم که ورد طلسم چیه ولی تو ورد دیگه ای رو با اثرات همین طلسم تدریس به کار بردی و به نظر من یعنی با دقت کافی نخوندی.
توی جلسه ی بعدی می بینمت سدریک!
گریفیندور: هرمیون گرنجر: 18
خانوم گرنجر عزیز واقعا خسته نباشید!
هرمیون تو خوب می نویسی و کلا کارت توی نوشتن خیلی خوبه. پرورش سوژه ت، روایت داستانت، ظاهر و نگارش، شخصیت پردازی و همه و همه مثل همیشه خیلی خوبه اما من این دفعه یه ایرادی دارم به پستت.
خانوم گرنجر اول پستت مشخص کن که می خوای چه سبکی بنویسی. اینجا تقریبا تا آخرای پست همه چیز اینطور به نظر می رسه که سبک پست طنز و جده اما آخر داستان یهو حداقل از لحاظ ظاهر که کاملا پست طنز شده بود و خودت اینو میدونی که یکی از تفاوت های اصلی این دو سبک همون تفاوت ظاهرشون هست.
اگه می خواستی طنز بنویسی که کارت توش خیلی عالیه و من نمونه های زیادی ازش دیدم از اول طنزش میکردی اگرم می خواستی طنزوجد باشه که جلسه ی قبل از پس اونم واقعا خوب بر اومدی خب از اول همون راهو می رفتی. این نصفه نیمه بودن رو من نمی پسندم و کسر امتیاز به خاطر همین بوده.
رون ویزلی: 20
این پست شما رضایت کامل استاد رو در پی داشت آقای ویزلی!
ریموس لوپین:18
آقای لوپین خوش اومدی به کلاس دفاع!
من روایت داستان و دیالوگ ها و شخصیت پردازیت رو دوست داشتم. قدرت اینو داشتن که خواننده رو همراه کنن با خودشون اما چیزی که باید برای نوشتن توی فضای مجازی تمرین کنی، پاراگراف بندی و ظاهر پسته. اینجا باید فاصله ی بین بندها یه کم بیشتر از این باشه و با چند خط خالی اضافه مابین پاراگراف ها فضای بیشتری برای تنفس چشم(!) ها توی نوشته ت فراهم می کنی و خواننده راحت تر حاصل دسترنجت رو می خونه.
وفاداری بسیارت به کتاب و قرابتش رو هم دوست داشتم و دقتت به تدریس و عواقبی که برای طلسم تلدراسیل روی دالاهوف اعمال کردی هم واقعا منحصر به فرد و خلاقانه بود.
اما فکر کنم دالاهوف توسط پروفسور فلیت ویک آخرای نبرد کشته شد! یا شایدم زنده موند ولی یادمه که شکست خورد. در مجموع کارت خوب بود ریموس عزیز!
ریونکلا: پنلوپه کلیرواتر: 20
خوش برگشتی شاگرد نمونه!
هیجان انگیز بود.. واقعا خوب بود مثل همیشه و توصیفی که از اخگر طلسم کردی هم بین تکلیف های این هفته خاص بود. تبریک می گم!
جلسه ی بعدی می بینمت!
لاتیشا رندل: 17
لاتیشا خوش اومدی به کلاس دفاع!
اینجوری که به نظر می رسه همتون تصمیم گرفتید، اشتباهات مشابهی داشته باشید توی مشق هاتون.. اون میان برنامه ای که با دیالوگ و شکلک وسط پست طنز نوشته بودی واقعا چی بود؟! خوب نوشته بودی.. خوب داستان گفته بودی، کمی گنگ شد داستان یه جاهایی ولی قابل قبول بود؛ ظاهر پستت هم خوب بود اما چرا همچین بخش ناهماهنگی رو اضافه کردی تو داستان!؟
لاتیشا وقتی جدی شروع می کنی، از اول تا به کلمه ی آخر بهش وفادار باش و اگه طنز یا طنزوجد یا هر سبک چهارم تا به حال کشف نشده ی دیگه ای که دوست داری بنویسی رو از اول تا آخر پست به کار ببر. بذار پست یکپارچه و یک دست باشه.
امیدوارم پست های خوب بیشتری ازت بخونم!
اسلیترین:همچنان هیچکس از نوع غیر سروشش!
مجموع امتیازات رو جناب مدیر خودشون اعلام می کنن.