گالیون - ماهی مرکب - حسرت - علامت شوم - کتاب - جارو - اژدها - قطار هاگوارتز - شنل نامرئی
سناریوس مانند همیشه درجنگل مشغول قدم زدن بود که ناگهان نامه ای به سرش برخورد کرد،رب النوع جنگل که کمتر با انسان های متمدن آشنا بود طلسمی بر نامه افکند تا اگر علامت شوم یاطلسم و نفرینی بود از آن در امان بماند.اما کم کم به بی آزار بودن این وسیله پی برد و آن را گشوداین نامه حاوی دو
گالیون و یک سری توضیحات درمورد اگوارتز و سکوی سور شدن به
قطار هاگوارتز بود.سناریوس که طرز خواندن بلد نبود و تنها با زبان باشتانی آفرینش سخن میگفته از یکی از پری های جنگلی درخواست کرد که ان را برایش بخواند.
او باید به کوچه دیاگون میرفت و با آن دو گالیون پنج باله
ماهی مرکب و فلس یک
اژدهای گوش بریده , و یک عدد جارو برای کوییدیچ را میخرید.سر انجام نیز با
کتاب افسون های کیاهان طلمی واند و شنلی که در زیر آن دیده نشود و جادوگران به آن
شنل نامرئی میگفتند را احضار کرد.سر انجام موفق شد که سوار قطار شود و راهی هاگوارتز شد...
امیدوارم بپسندید البته چون نمیدونستم باید بلند بنویسم داستانو یا کوتاه خیلی طولانی ننشوتم امیدوارم تایید شه.
رب النوع جنگل سناریوس
خوب بود. تنها ممواردی که دیده میشن : 6 کلمه به کار برده بودید ، غلط های تایپی نسبتا زیاد بودن و آخرین مورد هم علائم نگارشی بود.
با یه بار بازخوانی پست میشه همه این ها رو رفع کرد دوست خوبم.تایید شد!