نام: سنگوئینی

نام خانوادگی: سنگوئینی

گروه: اسلیترین

جنسیت: مذکر

سن: بالغ

ویژگی های ظاهری: صورتی بسیار زیبا دارم. هیچکس با اولین نگاه متوجه دندان های تیز من نمیشود، اما وقتی که گردنش را در گلوی من میبیند، تیزی دندان هایم را به راحتی حس میکند. اصولا خوش تیپ هستم. از زمان های قدیم، خون آشام ها موجودات ثروتمندی بودند. من هم یکی از این خون آشام های ثروتمند هستم.

توضیحات: با انسان های خوب کاری ندارم. اما اگر کسی باعث اذیت شدنم شود، به سرعت او را گاز گرفته و از خونش تغذیه میکنم. اصولا در خانه مقدار زیادی خون دارم که از اونها تغذیه میکنم و هیچ وقت تشنه به خون نیستم. اما مراقب باشید، وقتی که عصبانی هستم نزدیکم نشوید که بسیار خشن و خونخوار میشوم.
دوستانِ انسانِ زیادی دارم که هر روز آنها را میبینم و با آنها رفت و آمد دارم. تا به حال یادم نمی آید که بیشتر از 3 تا از دوستانم را گاز گرفته باشم.

تایید شد!

نام:سناریوس
نام خانوادگی : ندارد
گروه : گریفیندور
چوبدستی: چوب دستی ندارد ولی دست جادویی اش دست راستش میباشد که از جنس چوب قدیمی ترین درختان بیشه است
علاقمندی ها: رشد جنگل،آواز خواندن در دل جنگل،آموختن علم دروییدیسم بهشاگردانش و ...
توانایی:توانایی تغییر شکل به تمامی موجودات را دارد و از این نظر بیعیب و نقص است پس میتوان او را یکی از برترین اساتید تغییر شکل دانست
معرفی شخصیت: سناریوس نیمه خدا و رب النوع جنگل است.مادرش الون الهه ماه و پدرش نیمه خدای بزرگ مالورنه میباشد.مادرخوانده اش ایسرا ست و عمری جاودانه دارد،استاد دروییدیسم و نگهبان رویای زمردین نیز میباشد.

لطفا از لیست شخصیتها یه شخصیت هری پانتری انتخاب کن. ممنون

گالیون - ماهی مرکب - حسرت - علامت شوم - کتاب - جارو - اژدها - قطار هاگوارتز - شنل نامرئی

سناریوس مانند همیشه درجنگل مشغول قدم زدن بود که ناگهان نامه ای به سرش برخورد کرد،رب النوع جنگل که کمتر با انسان های متمدن آشنا بود طلسمی بر نامه افکند تا اگر علامت شوم یاطلسم و نفرینی بود از آن در امان بماند.اما کم کم به بی آزار بودن این وسیله پی برد و آن را گشوداین نامه حاوی دو گالیون و یک سری توضیحات درمورد اگوارتز و سکوی سور شدن به قطار هاگوارتز بود.سناریوس که طرز خواندن بلد نبود و تنها با زبان باشتانی آفرینش سخن میگفته از یکی از پری های جنگلی درخواست کرد که ان را برایش بخواند.
او باید به کوچه دیاگون میرفت و با آن دو گالیون پنج باله ماهی مرکب و فلس یک اژدهای گوش بریده , و یک عدد جارو برای کوییدیچ را میخرید.سر انجام نیز با کتاب افسون های کیاهان طلمی واند و شنلی که در زیر آن دیده نشود و جادوگران به آن شنل نامرئی میگفتند را احضار کرد.سر انجام موفق شد که سوار قطار شود و راهی هاگوارتز شد...
امیدوارم بپسندید البته چون نمیدونستم باید بلند بنویسم داستانو یا کوتاه خیلی طولانی ننشوتم امیدوارم تایید شه.
رب النوع جنگل سناریوس



خوب بود. تنها ممواردی که دیده میشن : 6 کلمه به کار برده بودید ، غلط های تایپی نسبتا زیاد بودن و آخرین مورد هم علائم نگارشی بود.
با یه بار بازخوانی پست میشه همه این ها رو رفع کرد دوست خوبم.



تایید شد!