هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۲:۱۵ جمعه ۳ تیر ۱۳۹۰

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۱:۴۲:۱۰ دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
1. سه تعریف از پیشگویی ( بنا بر برداشت خودتان) بنویسید. ( 15 نمره)

تعریف 1: پیش گویی میباشد که خود به خود باعث اتفاق افتادن میشه. مثلا اگه یکی با بیدقتی و با سرعت تند رانندگی کنه میشه پیشگویی کرد که تصادف خواهد کرد.

تعریف 2: پیشگویی که بر اساس اطلاعات قبلی به دست میاد. مثلا یه دختر جوان میره پیش یه پیشگو و پیشگو با توجه به صورت زیبا و جوان دختر بهش میگه در آینده ای نزدیک با یه جوان زیبا ازدواج میکنه!

تعریف 3: بصورت محدود از اتفاقات آینده یا طالع و سرنوشت دیگران باخبر شدن.



1. یک رول طنز بنویسید که در آن خودتان پیشگویی اتفاقی که درون کلاس از آن صحبت شد را انجام می دهید. ( 15 نمره )

بعد از این که پایه میز به وسیله رز شکست صدای همهمه در کلاس پیچید! بعضی ها هنوز قانع نشده بودند و این کار رز را پیشگویی نمیدانستند، اما بعضی ها هم حرف رز را قبول داشتند و این کارش را پیشگویی میدانستند.

لونا که ردیف جلو نشسته بود با صدای آهسته طوری که رز نشنود به لینی گفت: منم میتونم همین الان یه پیشگویی بکنم!

لینی پوزخندی زد و گفت: لونا! باز تو جو گیر شدی؟ اصلا چه طوره بیای جای پروفسور بشینی و جلسه ی دیگه رو تدرس کنی؟ هوم؟!

لونا قلم پرش را روی کاغذ پوستی گذاشت و گفت: حالا که باورت نمیشه توی همین کلاس یه پیشگویی برات میکنم!

کم کم کسانی که کنار آن دو نشسته بودند به موضع بحث بین لینی و لونا علاقه مند شدند و حواسشان به آن دو بود!

لینی چشمانش را چرخاند و پاسخ داد: خیله خب! پروفسور لطفا یه پیشگویی توی این کلاس بکنید!

لونا مغرورانه گفت: من پیشگویی میکنم که پرفسور به تو اضافه مشق یا همون تنبیه بده!

لینی پوزخندی زد و قاطعانه گفت: هه! چی داری میگی لونا؟ من و پروفسور رز خیلی با هم دوستیم! و من همیشه سر کلاسا ساکت هستم!

لونا نیشخندی زد و گفت: خواهیم دید!

لینی شانه هایش را بالا انداخت و آهسته شکلات قورباغه ای را که پیش از کلاس لونا برایش خریده بود در دهان گذاشت.

رز روی لبه ی میز که حالا درستش کرده بود نشست و گفت: کسی سوالی نداره؟

همان موقع لینی دستش را بلا برد و گفت: رز؟ به نظر من بهتره این کلاس رو واگذار کنی! واقعا مزخرف بود!!

لینی پس از گفتن این جمله محکم جلوی دهانش را گرفت و سکسکه ای کوتاه کرد.

رز که متعجب و گیج به نظر میرسید گفت: منظورت چیه لینی؟

لینی که کنترل خود را از دست داده بود گفت: من از تو قوی ترم! هرگز اجازه نمیدم پروفسورم بشی!

سپس چوبدستیش را تکان داد و تمام گچ ها به هوا رفت و تمام ردای رز را گچی کرد.

صدای قهقهه ی بچه ها کل کلاس را گرفته بود و همه با انگشت پروفسور جدیدشان را مسخره میکردن!

رز سعی کرد کنترل خود را حفظ کند و وردی قوی تر از ورد لینی گفت و آن را دفع کرد.

- لینی! تو باید از روی درس امروز هشت دفعه بنویسی! اونم با مداد مشنگ ها! لونا مواظبش باش تقلب نکنه!

و سپس با عصبانیت از آنجا رفت.

لونا دستش را روی شانه ی لینی که گیج شده بود گذاشت و گفت: من رو اون شکلات قورباغه ای طلسم به کار برده بودم تا تو به پروفسور پیشگویی توهین کنی!

لینی درمانده از بچه ها که به او میخندیدند دور شد تا سریع تر نوشتن آن درس را تمام کند.


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۳ ۱۲:۱۶:۳۸

Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۰:۴۰ جمعه ۳ تیر ۱۳۹۰

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
همه سر کلاس نشسته بودند و با هم حرف می زدند. چند دقیقه ای گذشته بود و هنوز خبری از استاد نبود. سرانجام رز وارد کلاس شد و در را بست. همه می دانستند که این کلاس با تمام کلاس هایی که تا کنون داشتند متفاوت است. و این را می توانست با یک نفس عمیق متوجه شد. با این نفس عمیق، بوی عطر گوچی اصل به مشام می رسید. نگاه همه از کاغذ دیواری های اسپرت و زیبا به سمت معلمشان معطوف شد که با شلوار لی مشکی رنگ و بلوز ایموی صورتی که عکس یک اسکلت روی آن بود !

- خب بچه ها همون طور که می بینین من این ترم معلمتون هستم و اینم باید متوجه شده باشین که امسال کلاستون با همیشه فرق داره.

رز همه ی بچه ها را از نظر گذراند و بار دیگر شروع به صحبت کرد.

- من دوست ندارم از روی لیست اسماتون رو بخونم. همین طوری یاد میگیرم. یه سری تون رو هم میشناسم! اولا بگم که من اصلا پیشگویی نمی کنم! من اصلا پیشگو نیستم و فقط بعضی وقتا یه اتفاقایی میفته که خودمم نمی فهمم. یه جوری انگار از دنیا جدا میشم یه چیزایی میگم و بدون اینکه بفهمم برمیگردم.

معلم عقب رفت و کیسه ای را از دم در آورد و روی میز گذاشت. همه ی بچه ها به کیسه خیره شده بودند.

- این کیسه حاوی جایزه هاتونه. علم پیشگویی تعریف های زیادی داره. یکی از تعریفاش پیش آگاهی از آینده ی اتفاق نیفتاده اس. و یکی از تعریف های دیگه ش صحبت از اتفاق هاییه که در آینده میفته. حالا فرق اینا چیه. ببینین تعریف اول، همون حالت خواب و اینا ئه. و تعریف دوم یعنی این. من الان پیشگویی میکنم که این میزی که جلوی منه پایش میشکنه. هیچ کدوم از شما باور نمیکنین. میکنین؟!

صدای همهمه ی بچه ها در کلاس پیچید و از همه طرف حرف هایی مثل « معلومه که باور نمیکنیم» و « مگه میشه » به گوش می رسید. رز به تدریسش ادامه داد و همه تقریبا میز را از یاد بردند. دقیقا سر ده دقیقه رز بدون آن که اخطاری دهد جلو رفت و با فشار دست هایش پایه ی میز را خیلی سریع شکست.

- شما نمی دونستید که من این کارو میکنم این میز خواهد شکست. من میدونستم. و این اتفاق افتاد. به این نمیگن پیشگویی؟! چرا میشه گفت. حالا برای جلسه ی اول هرکدوم چند تا پیشگویی در نظر بگیرین و بعد باید اجرا کنین. به نفر اول یه شکلک جیغ ، نفر دوم یه گریه و نفر سوم یه همر میدم. پس کاغذاتونو در بیارین و از این پیشگویی ها بنویسین. جلسه ی بعدی در مورد تعبیر خواب حرف می زنیم.

صدای خش خش کاغذ فضا را پر کرد و رز به سمت تخته سیاه رفت و تکالیف بچه ها را نوشت. سپس شروع به قدم زدن بین ردیف ها کرد....

تکالیف

1. سه تعریف از پیشگویی ( بنا بر برداشت خودتان) بنویسید. ( 15 نمره)

2. یک رول طنز بنویسید که در آن خودتان پیشگویی اتفاقی که درون کلاس از آن صحبت شد را انجام می دهید. ( 15 نمره )

3. ایا حالت خلسه یا خواب پیش از پیشگویی حقیقت دارد؟! با تحقیق در این مورد پاسخ دهید. ( 5 نمره ) ( برای دانش آموزان رسمی)



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۳:۵۰ پنجشنبه ۲ تیر ۱۳۹۰

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
کلاس پیشگویی در ترم 11 هاگوارتز توسط پروفسور رز ویزلی تدریس خواهد شد.

آغاز کلاس از تاریخ 3 تیر ماه




Re: امتحان پیشگویی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۸

مونتگومریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۴۵ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 588
آفلاین
پایان امتحان.

امتیازات:

گریفیندور:0
آفرین...خیلی خوب نوشته بودین...کلا حال کردم پستاتونو دیدم.
اسلیترین:0
زیبا مثل همیشه...بازم پست بزنین.
هافل پاف:0
پستای زیباتون در این امتحان زیاد بچشم خورد.
راونکلاو:0
ترکوندین بابا


تا زمانی که عشق دوستان هست، مونتی هرگز فراموش نخواهد شد!!


[i][b][color=669933]"از این به بعد قبل از


Re: امتحان پیشگویی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
این پست جهت بالا اومدن تاپیک ارسال شده !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


امتحان پیشگویی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

در پیشگوئی شوم، اتفاقی شوم که بیشتر مرگ و درد زیادی میباشد، پیشگوئی میشود. یک پیشگوئی شوم را در داستانی حد اقل 20 و حداکثر 35 خطی شرح دهید( میتونید مثل پست آخرین کلاس پیشگویی ، جلسه ششم، بنویسید)


* کلیه ی امتحانات تا 20 شهریور ماه ادامه خواهند داشت !
* دانش آموزان پاسخ ِ امتحانات را در همینجا ارسال کنند .


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۲ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۸

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

با تشکر از پروفسور مونتگومری بابتِ تدریس این کلاس و دانش آموزانی که شرکت کردند در کلاس ؛ بعد از پایانِ امتحاناتِ تاپیکِ امتحانات با این کلاس ادغام میشه ؛ کلاس هم قفل میشه .

پایان ترم هشتم هاگوارتز


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۴ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۸

مونتگومریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۴۵ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 588
آفلاین
امتیازات جلسه آخر(ششم)

گریفیندور:20
عمه مارج:30
سیموس فینیگان:30

راونکلاو:30
بتی برسویت:30
تروس:30
کورنلیوس اگریپا:30

هافل:30
لودو لگمن:30
هستیا جونز:30
روفوس اسکریمجور:30


جلسه آخر، گفتم به همه یک حالی بدم:D


تا زمانی که عشق دوستان هست، مونتی هرگز فراموش نخواهد شد!!


[i][b][color=669933]"از این به بعد قبل از


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱:۳۸ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸

عمــــه مارج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۲۲ شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵
از زیر شنل لردسیاه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 141
آفلاین
تكليف اول

پيشگويي شوم پيشگوييه كه در عين شوم بودن و پيشگويي يه اتفاق بد و ناراحت كننده، حتما اتفاق ميفته و مثلا اينطور نيست كه بگيم مثل يه خواب بد ميمونه كه وقتي از خواب بيدار ميشي بديش هم تموم ميشه؛ چون پيشگويي شوم هميشه به حقيقت مي پيونده و پيشگو براي پيشگويي اون اتفاق، دچار حالات بخصوصي ميشه كه در هر فردي متفاوته. مثلا ممكنه سردش بشه يا گرمش بشه؛ اصلا ممكنه پيشگو پيشگويي اش رو فراموش كنه، كه در اونصورت اگه كسي پيشش نباشه ما ازش باخبر نميشيم.
مونتي هم حتما اون حالات بهش گذشته و بعدا اومده نتيجه ي پيشگويي اش رو روي تابلو نوشته... بعنوان مثال: يكي از همين تريلاني ها، درحالي كه انگار ريپر خرخره شو جوييده، چشماش رفته بود بالا، براي عينكي پيشگويي كرده بود كه يه روزي عمه مارج تو رو نابود ميكنه و من ميخوام از همين تريبون اعلام كنم كه... بعلــــه!! اون يه پيشگويي شوم بوده و شكي توش نيست كه اتفاق ميفته.

تكليف دوم

بيل مونتي در كلاسهاش، همون نقشي رو داره كه ريپر واسه ي من داره؛ اون بيل بهش نيرو و عشق براي زندگي و حيات ميده و نصف بيشتر رول هاش رو اصلا با توسّل به بيلشه كه مينويسه؛ عمه نگران نباش!! آنفلوانزا خوكي نگرفتي و لازم نيس از اين و اون پرس و جو كني تو حالت خوبه و من كاملا دركت مي كنم؛ تو اگه بيلت نباشه نابود ميشي و من اگه ريپرم نباشه ( )

البته بيل مونتي وقتي در كنار مونتي باشه، مونتي يك پيشگويي واقعي رو انجام ميده؛ و همينطور به نظر ابزاري تنبيهيه تا دانش آموزان از مونتي حساب ببرن و كلاسو شلوغ نكنن؛ شايد هم بيل اونجاست تا درصورت مرگ يكي از دانش آموزان همونجا قبرش رو بكنه و اينا!! ديگه هم گير نده، وگرنه ميدم ريپر بخورتت، حالا شايد برات بلغاري هم آوردم عمه


موندنی شو!


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۸:۰۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸

بتی  بریسویت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۲۹ پنجشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۴:۳۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از بین سؤالام
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 63
آفلاین
1.پیشگوئی شوم را شرح دهید.

پیشگویی شوم پیشگویی هست که بر وقف مراد فردی که براش پیشگویی شده نباشه و اتفاق بدی برای اون فرد بیافته مثلا مرگ ،شکنجه ،بیماری ،درد و...چون این گونه موارد بدبختی رو برای افراد به دنبال دارند،نحص و شوم هستند و این گونه نام گرفته اند.این گونه پیشگویی ها معمولا به پیشگو الهام می گردند.

2.بیل مونتی در کلاسهایش جه نقشی داشت؟

این بیل نقش مهمی در کلاس داشت! استاد با آوردن بیل و گذاشتن اون در معرض چشم دانش آموزان بعضی نکات رو یاد آوری می کرد.مثلا اگر فردی تقلب می کرد و یا بی انضباط می بود یک ضربه بیل نوش جان می کرد.
همچنین این بیل همیشه دانش آموزان رو به یاد مرگ می انداخت و این جوری بچه ها روحیشون برای بیشگویی خیلی عالی می شد.
و اما دلیل اصلی آوردن بیل این بود که مونتگومری همیشه آماده باشه که وقتی ارباب برای دفن کردن اجساد صداش کرد سریعا برن.


این شناسه رو دوست داشتم . امیدوارم همه از این شناسه خاطره خوبی به یاد داشته باشن.

فعلا بای







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.