هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

لیگالیون کوییدیچ

فراخوان اقلیت‌های جامعه جادویی!

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (روفوس.اسکریم.جیور)



پاسخ به: ورزشگاه ترنسیلوانیا
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵
#1
طوسی جامگان لندن

پست اول

تصویر کوچک شده


شب از نیمه گذشته بود و در یک اتاق تاریک و نمور، جمعی پنج نفره دورتادور یک میز گرد چوبی و خاک گرفته نشسته بودند. صندلی ششمی نیز دور میز کوچک اتاق به چشم می‌خورد و از سکوت حاکم بر جلسه می‌شد فهمید که همه منتظر نفر ششم برای شروع صحبت هستند.

- پیست! پیست! گوگل هـــوی!

- بله؟!

- تو هر سوالی ره که بپرسن جواب می‌دی؟

- بله!

- «چند وقتی هسته که گاومیشم نسبت به من سرد شده هسته! چطور دوباره زندگیمون ره گرم کنم؟»

- منظورم سوالای کلّی تره نه شخصی!

- «آموزش زدن مخ گاومیش همسایه!»

-

نفر سومی وارد بحث درگوشی باروفیو و گوگل شد.

- برو کنار باو بذار استفاده مفید از گوگلو یادت بدم ... فقط که سوال نی، عکسم نشونت می‌ده. گوگل داوش ... «عکس طاووس بدون پر!»

- پیوندها!

- «عکس لو رفته فوکس در پارتی!»

پیش از آن که گوگل فرصت کند پاسخگوی درخواست هاگرید باشد، در اتاق باز شد و شخصی که آواتار نداشت وارد شد و با نگاه حاکی از بهت و حیرت آهسته جلو آمد و پشت میز نشست. جنگ جهانی دوم که تحت الشعّاع سرمای روسیه قرار داشت و بی توجه به گرمای اتاق، خود را میان پالتو و شال و کلاه پیچیده بود، با شلیک آر پی جی به سقف آغاز رسمی جلسه را اعلام کرد.

تصویر کوچک شده


اعضای طوسی جامگان در رختکن گرد هم آمده و در انتظار کاپیتانشان به شوخی‌های حلال می‌پرداختند تا این که باروفیو به همراه شخصی با سر نورانی وارد شد که هیچکس انتظار حضورش را نداشت!

- ار ... ارباب ...

- نترسید! ایشون جناب لرد نیسته ... ایشون مربی خارجی جدید تیم ما، علی لندنی هسته.

روفوس آب دهانش را قورت داد و نفس راحتی کشید و سپس لب به اعتراض گشود: پس این عینکا واس چیه؟ نکنه می‌خوای نورانیت سر مبارک ارباب رو با کس دیگه‌ای مقایسه کنی؟

باروفیو برگه‌ای از جیبش خارج کرد و پاسخ داد: نخیر! عینک‌ها برای جلوگیری آسیب دیدن چشم شما توسط آفتاب تابیده شده از این توافق هسته!

با نگاهی به چهره‌های پرسشگر اعضای تیم باروفیو احساس کرد که نیاز به توضیح بیشتری وجود دارد و ادامه داد: این سند، سند برد تیم ما هسته! ما با تیم حریف توافق کردیم که گل ره نزنیم.

- اینطوری که می‌بازیم!

- نخیر! چطور جرات می‌کنی توافق ره زیر سوال ببری بی سواد؟! به هر حال باید برای هر امتیازی یک هزینه‌ای ره پرداخت.

- چه امتیازی؟

- در عوض تیم حریف هم قول داده که از گرفتن اسنیچ صرف نظر کنه.

- خوب اگه نتونستیم اسنیچو زود بگیریم چی؟!

- فکر اونجاش ره هم کردیم! ریگولوس منوی مخصوص وبمستری ره گرفته ... می‌تونه توش اسنیچ ره سرچ کنه و سریع پیدا کنه.

اعضای تیم با تردید به باروفیو و سندی که در دست داشت نگاه می‌کردند. همه به جز لادیسلاو که چندین و چند رنک بهترین نویسنده را در آغوش گرفته و مدام آن‌ها را می‌سابید تا مبادا گرد و خاک آن را از جلا بیندازد.

- خواهشا انقدر فضای توافق رو پردازش نکنید. اجازه بدید وارد فضای تاکتیکی بشیم تا بتونیم فرشینگ رو به ذهنمون تزریق کنیم.

- باروف دادا این چی می‌گه؟!

- نمی‌دونم هاگرید ... فکر کنم زبانش خوب نیسته!


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


پاسخ به: مجموعه ورزشی غول های غارنشین
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۵
#2
هاگرید روی جارو نشسته بود . با دیدن این صحنه چنان نا امید شد که دو دستی بر سرش کوبید . خاک فضا را پر کرد و صدای پرندگانی که از کله او بیرون می آمدند در فضا میپیچید ...

فلش بک ...

با اضطراب و نگرانی مشغول نوشتن بود ...

- زود جمع کنین بیاین که اگه نیاین همه چی نابود میشه . وقتشه یه بار هم که شده به یه دردی بخورین و دنیا رو نجات بدین .

نامه را لول کرد و به سمت طاووس رفت .

- حالا این نامه رو به کجاش ببندیم ؟‌ :-؟ اممم ... به این پرها که بند نمیشه مگه ببندمش زیر . وایسا ببینم این زیر میرا چی داری ...

و پرهای طاووس را بالا زد ...

- جان ؟ :O مگه اینا پرنده نبودن ؟‌ :O این همه مدت تو اینجا بودی و من ...

زمین بازی

- چه دستای تپلی :ي حیف نیس با این دستا بخوای به ما گل بزنی ؟‌

این برای چندمین بار بود که دامبلدور روند بازی را مختل میکرد .

رودولف که از دیدن بازی کسل کننده و اعمال شنیع دامبلدور دچار اختلال مزاج شده بود از جای خود بلند شد و فریاد زد ...

- تمومه بازی !‌

- چی چیو تمومه بازی ؟ بشین بابا

فنگ مقابل رودولف ایستاده بود .

- چطور جرئت میکنی ؟‌



خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
#3
ازونجایی که 10 خط آخر پست مای لرد خطاب به من بود میخواستم بگم مرسی مای لرد

و متاسفم واسه دوست عزیزمون (ملقب به ممد) که میاد و پیام میده مینویسه روفوس من از اعماق بوقم سوختم ! متاسفم برات حسود !


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


پاسخ به: نحوه برخورد،فکر کردی کی هستی!؟
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵
#4
من این تاپیکو خیلی دوست دارم . خیلی پستای خوبی رو تو دل خودش داره . اگه وقت داشتین برید عقب تر و پستای به نوعی زنجیره ای ! من ، لودو ، ارباب و ایوان رو که توی یه بازه زمانی خاص نوشته شدن و فقط یک مخاطب هم داشتن (الفیاس دوج) ، رو بخونین . خوبه :) باور کنین هنوز هست این پستا ! :))))))

پ.ن : دروغ کمتر بگیم چون قدیمی تر از ماها هم لاگین میکنن و بی اطلاع نیستن از اوضاع قدیم سایت و بعد لو میریم و بعد آبرومون اگه البته داشته باشیم به ... :)


ویرایش شده توسط روفوس اسکریم جیور در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۹ ۱۷:۵۱:۱۸

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۹:۰۴ سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵
#5
به ! چه اکور پکورایی اینژان

اینجانب روفوس آبگون درزی مبدع فن میلو دریم ، کژدم ، میمون مست و کرکس ورق باز تقاضای دوئل با رودولف سیب سرخی رو دارم . هماهنگ شده و مدتشم باشه دو هفته و نیم :| باشه ممنون میشم .

گود ایونینگ
قلمتون مانا
مرسی که هستین
اجازه اد کردن میفرمایید بانوی آب و دریا؟
ساشو


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "باروفیو"
پیام زده شده در: ۳:۰۲ دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۵
#6
- ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم
- تیره الان عزیزم :|
- ناموسا ؟
- بله عزیزم . بتمرگ
-------------------------------------------
- تا حالا با زنی که پل ریکور خون باشه... هوم.....؟
-------------------------------------------
- زهرا به دومادت زنگ نزن . به دومادت زنگ نزن زهرا
- گو موخوری مزاحم زن و ناموس بچه ... هاع ! پیدرته در میاران:|
----------------------------------------------


حالا نوبت ایناس . حالا همینارم دارن جم میکنن اینجور و اینا .
دماغا ایجوری . صورتا کج . گوشا اینجوری . ای بی پدر و مادرا ا کجا اومدن ؟ اینا انگار باباهاشون خرس بودن . پدسسگا ای چه شکل و قیافه ای ... شما ا کجا اومدین ؟ :| اصن تو ، خودت میدونستی من 2 سال و اندی نفس ارباب بودم؟ نه شرافتا میدونستین ؟ ما داغ زیاد داریم تو این دل ولی نمیشه همه چی رو گفت . من هیچوقت هیچکی جدیم نگرفت . هیچکی نخواست منو . هیچکی پسوند میم به آخر عسمم اضافه نکرد :( .هیچکی دوسم نداشت . هیچکی نظرمو نخواست جز ننه ننه مرلین بیامرزم که میپرسید ننه جاتو تو اتاق بندازم یا تو هال ؟

بگذریم ! درودم به تو هموطنم که پشت خطی ولی گوش کن به من جانم . بزار بات رک باشم. در اینچنین تجارت با سود خود ضرر کن ! من رکم بات ! من یگ ذره ای دهاتی عقب افتاده علیل ذهنی قبول نداشتم و ندارم و اصن جزو آدم حسابش نمیارم . برای من فراتر از کرمی نیست که رفته دم دیگ ماکارونی و بعد دیدن دیگ گفته اوف عجب بمال بمالیه :| در این حد !

بعله ! په نه ببخشید ینی شما انتظار داشتین سر روفوس ، عچق شیرین دهنان بیاد اینه جزو آدمیزاد حساب کنه ؟ اما خب همونطور که در جریانین مای لرد هیچوقت تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نمیشه و هیچوقت تحت تاثیر پول های زیاد این نکبت قرار نمیگیره بلکه صرفا به خاطر انتخاب شدن "خیرالموجودین" ( دیگه شما ببین اون یکی کاندید چه چیزیه) حاضر به حمایت از این دوست زبون نفهممون شد . بنده ازین کلمه ی خیر الموجودین هم خیلی خوشم میاد . دلم خواست شیش خط نوشتم صرف اینکه اینو توش بیارم به کسی هم مربوط نی .

من یه درخواستی هم بکنم .
ببینین دوستان اینو بدونن . افرادی که حتی بنده و (معادل نظام تو سایت چی میشه ؟ :| همون ! ) رو قبول ندارن ، به خاطر سایت بیان رای بدن :| تَکرار میکنم به تنها فرد این فیرست رای بدین :| الان دیگه بجز ایشون و عبای شکلاتی دیگه کی چیز خاصی گف ما اونم برگردونیم ، اینجا بنویسیم ؟ هوم ؟ میان میگیرنمون ؟ تو میتینگ اومدن گرفتنمون ؟

ما اینهمه نوشتیم حالا اومدی میگی همشون سنشون پایینه ، راهنمایی دبیرستانن ؟ بی شرفا اونموقع هم که ما راهنمایی بودیم گفتین که اینا دانشگان :| په کی نوبت ما میشه ؟ به من بگو کجا به خنده میرسیم حالا ، که زندگی تکرار ماتمه ؟


تمام
شب مهتاب لب دریا
سی تو آواز ...

تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط روفوس اسکریم جیور در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱۴ ۳:۰۷:۲۱

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "باروفیو"
پیام زده شده در: ۱۰:۰۲ یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵
#7
بش رای بدین


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


پاسخ به: سالن ورزش های ماگلی
پیام زده شده در: ۵:۵۵ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵
#8
- شاکت باژید ! الان خودم به عژیژ دلم ، ارباب خودم یکم اژین متاع میدم. میخوره اشتخوناش ژووون میگیرن .

غیرمنتظره ترین اتفاق ممکن ؛ مورفین دوباره از کمپ فرار کرده بود.
نحیف تر و رنگ پریده تر از همیشه ولی خوشحال به نظر میرسید. این خوشحالی ، میتوانست ناشی از موفقیت در فرار از کمپ باشد ، میتوانست ناشی از لذتی کوتاه مدت که بواسطه خاراندن کمرش با سیخی که به دست راستش گرفته بود.

- ببینید ژماها اشن اژاژه ندادین من نژرمو راژع به ورژش بگم . تا ارباب ژون اومد گفت از فردا همه باش ورژش کنن ، فوری اومدین گفتین مورفین عامل نامطلوبه و سرپیشی اژ دشتور لرد میکنه و اینا و فوری منو فرستادین اونژا . متشفم واشه این رفتار شلبی ! اما میگژرم .
من اونژا که بودم خوب فکرامو کردم و دیدم که مژگلی با شلامتی و ورژش و اینژور شیژا ندارم.حتی اصن پرس و ژو کردم بچه های اونژا یه دو شه تا باژگاه خوب بم معرفی کردن حالا بعد اینکه ارباب این تلخکی رو ژد و اومد رو فرم و ژد مش اولژ ، میریم اونژا اشتارت میزنیم .

دست چپ از درون ردا بیرون آمد و یک بسته سفید رنگ را رو به مرگخواران گرفت ...


تصویر کوچک شده

3 ساعت بعد ...
تصویر کوچک شده



همگی مرگخواران دور میز مرصعی شکل نشسته و به صدر مجلس که لردولدمورت (سرحال تر از همیشه و بدون هیچ اثری از شکستی) نشسته بود ، زل زده بودند .

- مورفین برای اولین بار از دیدنت خوشحال شدیم و از قضا برای اولین بار هم تونستی مفید واقع بشی. خوب بود. اما لازمه که همتون بدونین که با توجه به اتفاقاتی که رخ داد و شما منو ناامید کردین، تصمیم گرفتیم که ورزش رو از طریق اصولیش انجام بدیم .روفوس ، لودو ، ایوان ، لینی و بلاتریکس هرچه سریعتر برید به آدرس محل اون باشگاهی که مورفین گفت و مقدمات حضور منو اونجا فراهم کنین . از همین امروز استارت میزنم .
ضمنا نجینی گرسنه است. بدون اینکه رودولف رو از سقف بیارین پایین ، برید یه پا و یه دستشو بیارید نجینی بخوره .



تصویر کوچک شده

1 ساعت بعد ...
تصویر کوچک شده



درب ورودی باشگاه ورزشی یزدان


- اینا چرا اینجوری شبیه قورباغه درست کردن خودشونو؟
- صحبت نباشه . روفوس پرده رو بزن کنار میخوایم وارد شیم .

روفوس پرده باشگاه یزدان را که در یک زیرزمینی بود کنار زد و بوی عرق و فریاد و ...

- عک ، عو ، عه ، عار ...
- پوردای متنوع داریم . پوردای عضلانی ، پوردای تحتانی ...
- داداچی وگرنه فک کردی چجور شروع میشه ؟ همه چیز از یه باچگاه رفتن و زدن موای دس و پا شروع میشه. البته همشونم اینا نیسن. اون کسایی که کفش کالج بدون جوراب میپوشن رو هم واقعا نباس نادیده گرفت.

ولدمورت شوکه شده بود ولی به روی خودش نیاورد و یک پله پایین رفت که ...

- ارباب شبر کنین .
- چی شده مورفین ؟
- ارباب من راشتش یادم رفت این نکته مهمو بگم. حواش ندارم. بله.عرژ میکردم. شما با اومدن اینجا میتونین با یه تیر دو نشون بزنین.
- نه مورفین . شلیک من به اندازه ی کافی خوب هست. نیازی به تمرین تیراندازی ندارم.
- نه ارباب . منژورم یه چیژ دیگش. شما هیچ میدونین ما تو این شهر چند هژار باژگاه اینژوری داریم؟ میدونین اینا چه ژور و قدرتی دارن و ما شقدر میتونیم اژ قدرت و ژور باژوی اینا استفاده کنیم؟ میدونین اگه بتونین اینارو با هم متحد کنید و همژونو تحت فرمان خودتون بیارید به شه قدرت بژرگی دشت پیدا میکنین ؟ دیگه کی میتونه ژلوی اتحاد مرگخواران و داداژیا به رهبری لرد ولدمورت بایسته ؟ فقط کافیه تحت تاشیر قرارژون بدین ! همین !

- هوووم ! اتحاد مرگخواران و داداچیا به رهبری لردولدمورت !


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱:۰۳ دوشنبه ۶ مهر ۱۳۹۴
#9
ما سر دامبل بر سنگ ندامت میزنیم ### با ندای لرد فریاد خشانت میزنیم
چنگ بر اشپام و ریش دامبلدورها میزنیم # ما به استنثار لرد لبیک یاری داده ایم


ارباب ارباب بهم بگو ، ردا ! چه رنگی بهم میااااااااد ...


دمبل ریشوی بلهوس ! خارمادرشو بردن طبس ... اینجا کجا ! طبس کجا !



به یک دم میکشی ما را ### به یک دم زنده میسازی
رفاقت با مرلین داری ... ### دوتا چشم ! دوتا چشم !
دوتا چشم سیاه داری ...


عمریه لرد تو دلم زندونیه ### دل من دمبل داره تو میدونی


من برگشتم ! آری یا لرد ! آری ای سرور محبوبم !

ای قلب تو مثل پرنده ، پوستت اما پوست شیر ! ای ستاره ی سربی ! ای آوار ! ای یاور همیشه مومن ! ای پاروی بی قایق ! ای folder Ahangaye faransavi ! ای عکس لب استخر الناز شاکردوست+18 همین الان کلیک کن ! ای No Bullshit Just sign up free to access all videos ... یار وفادارتون برگشت ! هانتر محفل برگشت ! محرم اسرارتون برگشت . یگانه یارتون برگشت .

ای تویی که مریل استریپی و من نیوشا ضیغمی ! ای تویی که استنفوردی و من آزاد رودهن ! ای تویی که فردی مرکوری هستی و من مجید خراطها ! آری ! ای تو ! شاد باش که یارت ! نوکرت برگشت !

ارباب من بهتون اطمینان میدم که دیگه الان فقط بریم سر ببریم و حمله کنیم . اونایی هم که میگن پول دادیم برن پولاشونو پس بگیرن ! پولللللللللل دادیم ! از بس اونا بوقییییین .

ارباب ضمنا شنیدیم که وقتی شنیدین ما نزدیک در هستیم دستور دادین که ما دیگه فرم پر نکنیم و بیایم درون اندرونی ولی ارباب من خودم میخوام که فرم رو پرکنم بگم و دلیلم واسه این کار اینه که من از شما یادگرفتم که همیشه اصول رو رعایت کنم و به هیچ کار خارج از اصولمون هم تن ندم . تازه ارباب همیشه تاکسی هم دربست سوار میشم چون معتقدم که مباحث زیادی از دیفرانسیل نمونده و فقط یه کاربرد مشتق مونده :(

-----------
1- هرگونه سابقه عضويت قبلي در هر يک از گروه هاي مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهيد!

بله ! سابقه داشته ! مدت زمانی در پست "نفس ارباب" فعالیت میکردم !

2- به نظر شما مهم ترين تفاوت ميان دو شخصيت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چيست؟

ارباب اسم اون پشمک رو نیارید . اصن وقتی اسمشو میارید ناخودآگاه یاد اون سوپ جو ای میفتم که شبیه استفراغه یا اون پوست گوجه ای که .... :|

3-مهم ترين هدف جاه طلبانه تان براي عضويت در گروه مرگخواران چيست؟

چه سوال زیبایی ! دلم میخواد یه تشکر ویژه هم داشته باشم از اون دوستانی که به انتخاب دقیق حضرتعالی به این پست منصوب شدن و با دقت و ظرافت همچین سوالات کامل و یونیکی رو طرح میکنن . و البته کیه که ندونه تمام نبوغ و درخششی که از این دوستان طراح میبینیم همه به خاطر شماست ؟

4-به دلخواه خود يکي از محفلي ها را انتخاب کرده و لقبي مناسب برايش انتخاب کنيد.

دامبلدور : پیرزشت نامطلوب گرای سیفیدباز

5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهي قادر به سير کردن شکم ويزلي هاست؟

راه های نامشروع ! فلانی گری !

6-بهترين راه نابود کردن يک محفلي چيست؟

ارباب 12 شبه ، بغل دستیای منم معتقدن من ینی روفوس کبیر دارم یه چیزایی مربوط به مغازه و سوپرمارکت و بازی آرسنال و مهاجم شیلیاییشون و مناظری از کویرهای تگزاس و ایناس میبینم . شارژ لاربابتاپ هم کمه داره تموم میشه . این چه سوالیه مرلین وکیلی ؟ بانوهای ما دایامند هستن اصن . ما که میدونیم اینایی که این سوالای ... رو طرح میکنن و به دایامندهای ما ، کدبانوهای ما توهین میکنن ، از کجا میان ! به شخصه بچه بودم ارباب ! میدیدم اینا میان اینجا من بچه زرنگی بودم رفتم تو کمد ماش انداختم تو کمد میزاشتم تو خودکار شوت میکردم تو چشمشون یه بار رفت تو چشم یکیشون داد زد آخخ آخ چشمم گفتم گمشو بیرون پدرسگ حرو... که آخرشم قالیچه رو زد زیربغل برد با خودش پدرسگ ...

7-در صورت عضويت چه رفتاري با نجيني خواهيد داشت؟

رفتارای خوب !

8-چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟

مگه اصن اتفاقی افتاده ؟


9-يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.


انواع لباس و پوشیدنی ها ( لامباردا ، سربه هوا ، قوس نیم پرده ) میشه باش درست کرد .

------------------------------------------------

ضمنا یه شعری هم دارم خطاب به دمبل !

مرلین برسه به دادت ، مرلین برسه به دادت !
بلایی سرت میارم ، اسمت بره ا یادت !



علاوه بر شعر میخوام دمبل رو هم به چالش کوچه خالی و بازدید از گنجشک هایی که دارای توانایی زدن ضربه ایستگاهی به سبک اریک کانتونا دعوت میکنم . مرد نیستی نیای نامرد 1



روف؟

روف...زنده شدی؟

اینا ما رو واژگون کردن...من الان برای واژگون شدن خودم ناراحت باشم یا بازگشت تو؟
ببین...هیچوقت فکرشو می کردی بازگشتت به دردی بخوره؟
من الان اونقدر از دیدنت ناراحتم که غم واژگون شدن خودمو فراموش کردم.
باورم نمی شه که از شخص x در پستت نام نبردی.
روف؟ امیدوار باشم که اصلاح شدی؟ یک جادوگر سیاه خفن و واقعی شدی؟

این لرد جدید روش زیاده. تا نیومده تاییدت کنه ما تاییدت می کنیم.

مرگخوار شدن تو بزرگترین ضربه ایه که می تونیم بهش بزنیم. بلای جونش شو. نابودش کن. می دونیم که تو جادوگر طمعکاری نیستی. لهش کن روف! انتقام ما رو بگیر! لازم نیست کاری کنی. حضورت کافیه!

خیلی وقته که خوابی نمی بینیم. چون کسی نیست به ما بگه چه خوابی ببینیم. از دیدنت خوشحالیم روف.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۶ ۱:۲۰:۳۰

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۳
#10
رای ما :

لرد ولدمورت


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.