نقل قول:
چی ؟ یه محفلی؟ اونم از نوع رییسش؟! مرگ؟ ارزوی مرگ برای کسی میکنه؟ اونم در اولین ملاقات؟ معمولا تلاششون بر اینه که اول با زبون خش ، خاش...میگن خوش فکر کنم با طرف کنار بیان. هرچند ما کنار اومدنی با شما نداریم ویزلی ِ کله قرمزی که رفتی موهاتو رنگ کردی از وقتی صاحاب ِ محفل شدی . :pretty:
نقل قول:
، من ارباب شما رو به زانو درآوردم ، مورفین که دیگه جای خود داره ، مردک از بس استعمال کرده داره میمیره دیگه ، کلاه وزارت رو سرش واینمیسته ، بعد تو میگی من عین اون نشم ؟!
در هرصورت ما در تموم عمرمون یک بار دچار رافت قلبی شدیم ! گفتیم رافتمون رو شامل حال شما کنیم ! چون تو خانه ی ریدل هیچ کس اساسا دل نداره که رافت قلبی و دلی شامل حالش بشه! برای ما هم اشتباه شد. اییلین برامون تخم ققنوس شانسی خریده بود ، کاکائوشو زوزوری ازم گرفتن خوردن، پشت کاکائوش این رافت قلبی نهفته بود. یه کاغذ راهنما توش بود سرهمش کردیم. :zogh:
اوه پرسی پرسی پرسی..الان منظورت این بود که مث مورفین نشدی؟ یعنی خب تو هرگز نمیتونی مثل اون وزیر مملکت باشی دقیقا ولی از جهاتی بهش شباهت پیدا کردی. با توجه به این که هنوزم داری میگی
من ارباب شمارو به زانو دراوردم. خب اگه الان یه درصد شک داشتم مطمان شدم. مورفین میتونست حمایتت کنه...از وقتی وزیر شده مواد اعلا داره بهش میرسه..میتونست به عنوان وزیر مملکت محموله های خوب بهت برسونه که تا این حد دچار توهمات دیداری شنیداری و البته صد در صد گفتاری نشی...ولیییییی متاسفم، ارباب اجازه ندادن! هرچی باشه تو یه محفلی هستی و مهم تر از اون یه " ویزلی" با موهای رنگ کرده ! پس متاسفم. تنها راهت اینه که بری خودتو ببندی به پنجره و ترک کنی. ما هم هرروز برات نفرین..اهم یعنی دعات میکنیم! بلاخره رییس محفل باید خوب بشه که ارباب عزیزمون تفریحی داشته باشن !
نقل قول:
مرسی از اینکه به فکر من و محفلی که نابود نشه ، شما بی زحمت برو سر اربابتو شونه بکش
ارباب اجازه نمیدن جز دخترشون نجینی احدی بهشون نزدیک بشه! حقیقتا کله زخمی هم وقتی میخواست جونشو به ارباب تقدیم کنه مجبور شد از راه دور این کارو انجام بده و وبقیه ماجرا رو هم که میدونی! اسمش شد پسری که از راه دور با طلسم اواداکداورا ی ارباب برای همیشه از روی زمین محو شد.
روز به شر و بدبختی ویزلی.