به مناسبت تولد و سیلویا ملویل و اسکورپیوس مالفوی، همگروهیهای تاریک اسلیترینیام:***
پست دوم:دوریا به جد بزرگوارش نگاه کرد. این جلسهی مشاوره، از تمام جلسات برایش استرسزاتر بود. او میدانست باید چگونه یک جلسهی کارآمد را پیش ببرد اما مشکل اینجا بود که چگونه آن را به گونهای پیش ببرد که با ویژگیهای سالازار اسلیترین هم همخوانی داشته باشد. درنهایت سری تکان داد.
-از اینکه بهم اعتماد کردین ممنونم. اما بذارین قبلش ازتون بپرسم، چرا این موضوعات اینقدر شما رو اذیت میکنه؟
دوریا برق قرمزی را که از چشمان سالازار رد شد، دید. به وضوح او گمان میکرد این سوال بیجاست. سالازار جملات گذشتهاش را تکرار کرد.
-این نسل جدید از جادوگران تاریک، آنها که قرار است وارث راه ما باشند، به نظر میرسد که قدرت و بیرحمی لازم را ندارند. من نگرانم که اگر این روند ادامه پیدا کند، آیندهی جادوگری که ما برای آن جنگیدهایم و قربانی دادهایم، به خطر بیافتد.
-اما آیا واقعا این مورد برای آیندهی جادوگری خطرناکه؟
دوریا این را احساس میکرد که روی لبهی تیغ حرکت میکند. این گفتوگو چیزی نبود که اسلیترین کبیر انتظار آن را داشت.
-نکند واقعا گمان میکنی این موارد خطری برای آیندهی ما ندارد؟
دوریا سرش را به آرامی تکان داد. چهرهاش آرام و لحن صدایش محکم بود؛ اما اضطرابش داشت راه گلویش را مسدود میکرد.
-اگر این همه راه رو تا اینجا اومدین تا ازم مشاوره بگیرین، پس بهم اعتماد داشته باشین. از سوالاتم هدف دارم.
سالازار اسلیترین به صندلی تکیه داد و به دوریا چشم دوخت. در نهایت به آرامی سری تکان داد.
-بله به نظرم این واقعا برای آیندهی جادوگری خطرناک است.
-و دلیلتون برای خطرناکیش چیه؟
-اگر بیرحمی را فراموش کنیم، اگر بیش از حد دلرحم باشیم، ماگلها بر ما مسلط خواهند شد، خون خالص از بین خواهد رفت و حتی جادو کمکم به فراموشی سپرده خواهد شد.
دوریا که با علاقه به صحبتهای بنیانگذار گروهش گوش میداد، دستهایش را که تا قبل از این روبروی چانهاش قراره داده بود، روی میز گذاشت.
- بیاین از این دید بهش نگاه کنیم، موازنهی قدرت دنیا درحال تغییره. درسته که قبلا پادشاه از همه قویتر بود و میتونست هرکسی رو زیر سلطه دربیاره اما الان ثروت نقش خیلی مهمتری رو داره بازی میکنه. دولتها از افراد پولدار وام میگیرن و درنهایت مدیونشون میشن. این دِین به مرفهین این برتری رو میده تا حکومتها رو تحت فشار بذارن تا مطابق خواستهي اونا پیش برن. فکر نمیکنین ما به عنوان جامعهی جادوگری و اعضای گروه اسلیترین، به چنین قدرتی نیاز داریم؟
دوریا با چشمانی امیدوار به سالازار اسلیترین نگاه میکرد. سالازار با حرکت دست به او اشاره کرد که ادامه دهد.
-دورهی شمشیر بستن از رو تقریبا داره تموم میشه. بیرحمی یه عنصر مهمه اما ترسی که در ذهن کاشته بشه و اضطرابی که فلجکننده باشه مهمتره. فعالیتهای خشونتآمیز آنی باعث ایجاد واکنشهای سریع و ضربههای قوی میشه اما جوری برخورد کردن که فرد ندونه از کجا خورده اما بدونه با کی نباید دربیوفته نقش مهمتری رو نسبت به گذشته به خودش گرفته.
سالازار اسلیترین کمی در صندلیش جابهجا شد. دوریا قبل از اینکه بتواند متوقف شود ادامه داد.
-من فکر میکنم اسکورپیوس طبق سیاست داره پیش میره. شما فکر میکنین بیرحم نیست اما تا حالا دیدین کسی به غیر از اعضای تالار خودمون از مهربونی زیادش حرف بزنه؟ و همینطور تا حالا شنیدین کسی که بهش بدهکاره بخشیده شده باشه؟
سالازار اسلیترین همچنان به دوریا نگاه میکرد. نگاه نافذ بنیانگذار اسلیترین، با اینکه برای دوریا اضطرابآور بود به او احساس امید و قدرت میداد.
-اما در مورد سیلویا. سیلویا به تازگی داره سعی میکنه تا قدرتش رو افزایش بده. و راستش رو بخواین به نظر من کسی که از دوران طفولیت «آواز سردرگمی» رو برای بقیه میخونده، توانایی بالایی در استفاده در جادوی تاریک داره. شاید شما درست میگین و باید بیشتر از این آوازش استفاده کنه تا قدرت تاریکش رو نشون بده اما با تمرین بیشتر و بالارفتن تجربهاش قطعا این مورد اتفاق خواهد افتاد.
سالازار سرش را به نشانهی تایید نشان داد.
-سیاست موردی مهم در کسب قدرت است و شاید همانگونه که گفتی ثروت مسیر راحتتری برای افزودن قدرتمان باشد. در مورد سیلویا هم پس نظر تو این است که صبر کنیم تا تجربهاش بیشتر شود؟ از کجا مطمئن شویم در مسیر درست قدم برخواهد داشت؟
دوریا لبخندی زد. بزرگ تالار اسلیترین واقعا به اعضای تالار اهمیت میداد.
-سیلویا در تالار درست و در زمان درستی قرار داره؛ قطعا با دیدن بقیهی اعضا و الگو گرفتن از شما در مسیر درست قدم برمیداره. ما هم همگی به همگروهیهامون کمک میکنیم تا همه در جادهی تاریکی حرکت کنیم.
سالازار اسلیترین سرش را تکان داد، از جا برخاست و به سمت در حرکت کرد. وقتی به در رسید به سمت دوریا برگشت.
-انتظار داشتم در حل مشکلات به من کمک کنی و ناامیدم نکردی.
سپس در را پشت سرش بست و از مرکز مشاورهی جادوگران خارج شد.
***
تکلیف رواندرمانی:
یک رول در تاپیک خاطرات مرگخواران بزنین و در اون جلسهای برای اعضای اسلیترین، مخصوصا اسکورپیوس و سیلویا، برگزار کنین. در این جلسه، در مورد میزان بیرحمیشون، اینکه آیا باید بیرحمتر بشن و اگر بله چطور به این هدف برسن، باهاشون صحبت کنین و بهشون آموزش بدین.