خوب راستش مثل اينکه از هرميون خبري نيست که اين پست ها رو پاک کنه !! ولي از اونجايي که من ديگه واقعآ کلافه شدم خودم نمايش رو ادامه ميدم !! نمايش قراره از اونجايي ادامه پيدا کنه که تريمبل نوشت !! يعني از آخرين پست تريمبل ادامه ميديم !!
شما پست هاي اضافي رو هم در نظر نگيريد تا پاک بشن !!البته با اجازه ي ايني ...! ( من قبلآ ، بعد از تريمبل اين نمايش رو نوشته بودم ولي طبق گفته ي ايني همون روز پاکش کردم ) !!! که دوباره مينويسمش البته يه کم تغييرش دادم،خواهشن و لطفآ ادامه ي همين رو بنويسيد !!
-------------------------------------------
غريبه ميدوه طرف تلفن ، ولي از اونجايي که هل شده بود 600 بار شماره رو ميگيره ولي هر 600 بارشم اشتباه !!! بالاخره بعد از تلاش و کوشش بسيار موفق ميشه !!
غريبه : ا.. اا ... ال ... اااالل ... الو ... الـــــــــــــــــــو ... !
اون (
) : بله ... الو ... سلام ... بفرمايين ... !
غريبه : هوم ... چيزه ... ايني مُرد ... ! نه ... يعني هنوز نمرده ! ولي داره ميميره !!
اون :
بن گوشي رو از غريبه ميگيره و خودش توضيح ميده ، بعد اون يارو هم ميگه که تا 15 مين ديگه آمبولانس مياد !!
غريبه :
بن : بابا چرا گريه ميکني ؟! چيزي نشده که ... ! الان آمبولانس هم مياد !!
غريبه : ديگه مي خواستي چي بشه !؟! ايني من از دست رفت !!
بن :
بعد غريبه پاميشه ميره پيش ايني ... !
-----
عمو و زن عموي ايني غش کرده بودن ! پانسي هم سعي ميکرد که واسشون آب قند درست کنه ! بن هم رفت کمکش که اونارو بهوش بيارن !!
-----
عجيب بود !! آجري که خورده بود تو سر ايني ، متلاشي شده بود !! ولي سر ايني نه خون اومده بود و نه ... !!!
تريمبل : عجيبه ... ! مشکوکه ... !
غريبه : نه عجيبه و نه مشکوک ، ايني هنوز زندس ! خيلي ناراحتي که زندس؟
تريمبل : نــــــــه ... ! اونو نميگم که ... اين آجر و سر ايني رو ميگم !!!
غريبه :
*** ده مين بعد ***
غريبه : پس چرا نمي ياد ؟!؟!!؟؟!
ميلي : الانا مياد ديگه !!!!
بن : راستي ... بچه ها ... پيتر کجاست ؟!
تريمبل :
پانسي : اون آخه کي بوده که الان باشه !!!
----------------
داش تومي : سلام بچه ها ... ! خوبيد ؟
غريبه :
بن : سلام !!
تريمبل : سلام !!!
داش تومي : اِ اِ اِ اِ ... غريبه ... واسه چي گريه ميکني ؟!
غريبه : مگه نميبيني ؟! ميخواي خوشحال باشم ؟!
داش تومي چشمش ميوفته به ايني و 2 متر ميپره هوا و ميوفته بقل بن ... !
بن : اااااااااه ... ! تا ديروز بچه ها رو بايد بقل ميکردم حالا بايد اين تومي گنده رو بقل کنم !!!
داش تومي : ااا... ا ... اي ... اين.. چرا غش کرده ... ؟!
تريمبل : آجر خورده تو سرش ... !
داش تومي : آخي ... !
------------
ديش ... دام .... بوم .... بم ... !!!
آمبولانسيا : سلام !!!
غريبه : ميذاشتين فردا ميومدين !!
آمبولانسيا : هوم ... ! حالا امروز و فردا نداره که ... بالاخره بايد بردش !!! حالا کي مرده ؟ نه يعني جنازه کدومتونين ؟!
غريبه :
آمبولانسيا : نـــه ... ! منظورم اينه که ... !
آمبولانسيه به اون يکي همکارش ميگه : اصلآ ما واسه چي اومديم اينجا ؟!
همکارش : بابا تابلو نکن ديگه ... ! ببخشيد اين دوست من يکمي حواس پرته !!
غريبه: به من مربوط نيست ... ! ايني رو ميبرين بيمارستان يا خودم بفرستمتون قبرستون ؟
آمبولانسيا :
باشه ... ! حالا چرا ميزنيد ؟!
اون يکي همکارش که حواس پرت بود : ببينم ... ! بالاخره ما بايد بريم بيمارستان يا قبرستون ؟!؟!!
بن : اگه لازم شد هر دوش ... !
ولي اول بريد بيمارستان !!! چون غريبه ميگه ايني هنوز زندس !!
غريبه :
بن ... مي خواي تو رو هم با اينا بفرستم ؟
بن : م ... م .. مم .. من .. من.. که چيزي نگفتم !!!
تريمبل :
داش تومي : بابا چرا انقدر بحس ميکنيد ... ! ايني مرد ... !
بن : آقا پس يه راست برين قبرستون !!!
غريبه :
آمبولانسيا :
آقا کمک کن بزاريمش رو برانکارد !!
--------------------
غريبه به بن : يادم نميره ... ! بذار ... حسابت و ميرسم !! واسه من پر رو شدي ؟
بن : من چي کاره بيدم ...
غريبه : پانسي و بن و ...( حالا !! هر کي ) شما ها اينجا پيش عمو و زن عموي ايني بمونيد !!
.....................
=-=-=-=-=-=
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=-=
------------------------------------------------------
البته دور از جون ايني ... ! ايشا ا... هميشه سلامت باشيد !!!
------------------------------------------------------
باز هم تاکيد ميکنم ، لطفآ ادامه ي همين رو بيايين !! ببخشيد يه کمي طولاني شد !!