Re: "موزه جادو و تاریخ جادوگری"
ارسال شده در: جمعه 28 مرداد 1384 20:03
تاریخ عضویت: 1383/07/20
: یکشنبه 27 خرداد 1386 15:01
از: کجایی؟
شون به تالار نشان ها نزديك ميشه....در رو به آرومي باز ميكنه! در حالي كه چوب دستيشو دستش گرفته آروم ميره جلو! يكي ازكوزه هاي سلطنتي شكسته بود! ميره جلوتر تا از اوضاع سر در بياره...يه دستش توي جيبش بود و كيف پولشو ميفشرد! انگار خيلي ترسيده بود!همين طور كه داره جلو ميره يك هو يه صدايي از پشت سرش ميشنوه! با يك حركت سريع بر ميگرده! ول هيچ چيزي نميبينه! دوبار ميخواد روشو برگردونه به طرف كوزه كه يه نفر از همون طرف بهش ميگه چوبتو بار زمين! اون برميگرده به طرف كوزه و دو نفر سياه پوشو ميبينه! ميخواد يه طلسم بگه! اما اونقدر شكه شده بوده كه چيزي به ذهنش نميرسه! فقط چوب دستيشو به طرف يكي از مرگ خوارا ميگيره:
ايني: اكپليارموس....
چوب دستي شون به هوا ميره و بعد در دست سام جا ميگيره!
سام: حالا..آروم آروم برو كنار ديوار....برو....
شون به آرومي ميره كنار ديوار....
ايني: شما بايد شون باشي! درسته؟!
شون: بله! درسته!
سام: و رييس گروه ضربت؟
شون: بله! درسته
سام: لعنتي خودشه....كراشيو....
شون جيغ بلندي ميزنه!
ايني: نه....چرا اينكارو كردي؟!
سام: ازش متنفرم!
ايني: الان همه ميريزن! بايد بريم..... بيهوشيوس
شون بيهوش روي زمين ميوفته!
سام: بهتر نيست كله حافظشو پاك كنيم؟
ايني: وقت نداريم...بيا...بيا بريم....
سپس دو تايي نا پديد ميشن
----------------------------------------------------------------------
ویرایش شده توسط اينيگو ايماگو در 1384/5/28 20:46:23

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!