شون تلو تلو میخوره و میوفته توی مغازه!!!
کوییرل:
حالت خوبه؟
شون از روی زمین بلند میشه ولی دوباره تلو تلو میخوره و نزدیکه بره توی یکی از قفسه ها !! که کوییرل میگیرتش!
شون:چیزی نیست...چیزی نیست...من یه کم خوابم میاد! آخه خیلی خستم. الان دو شبه خوابم نبرده.
کوییرل:خوب اون که معلومه!!! ولی تو مشکلت اساسی تر از این حرف هاست!!
شون:چیزی گفتی؟
کوییرل:
نه
شون دست میکنه توی جیبش و یه لیست بلند درمیاره و میگه:خوب من اومدم یه سری چوب جادو برای بچه های گروه سفارش بدم.به یه مقدار چوب اضافی احتیاج داریم.
کوییرل میره میشینه پشت صندلیش و میگه:خوب چندتا میخواهی؟ چی باشه؟
شون لیست رو میذاره روی پیشخون و هلش میده طرف کوییرل.
کوییرل یه نگاه به لیست میکنه و میگه:اوووه! بیست و پنج تا!! چه خبره؟ مگه شما چندنفرین؟
شون که دوباره افتاده بوده روی زمین بلند میشه و میگه:هیچی فقط برای بچه های گروه ما نیست. مال بخش های دیگه هم هست.
این رو میگه و میره روی یکی از صندلی های مغازه میشینه.
کوییرل از شون میپرسه:حالا ببینم چرا خوابت نمیبره؟مگه مشکلی داری؟
شون:آره بابا. کلی کار ریخته سرم. ماموریت هم دارم برای همین سرم حسابی....
کوییرل سرش رو بلند میکنه میبینه شون روی صندلیش خوابش برده!!
کوییرل:ای بابا! این دیگه چش شده؟
از روی صندلی بلند میشه میره کنار شون و میگه:هی شون پا شو...مگه اینجا خونه خالست گرفتی خوابیدی!! پا شو ببینم!
شون:هان..چیه؟....وسایل رسید؟...اسمش رو نبر به جایی حمله کرده؟!!!!
کوییرل:
بابا چته؟ چی میگی؟
شون:اهان ببخشید....من قاطی کردم. خوب من دیگه باید برمسرم حسابی شلوغه. امشب باید برم خونه.
کوییرل:باشه برو شرت کم!!! ...نه چیز برو به سلامت.
شون آروم و تقریباً به زور از روی صندلی پا میشه و میره طرف در.
بعد به کوییرل میگه:من رفتم ولی اون ها رو زود آماده کن...آخه عجله دارن...ممنون.
این رو میگه و از در میره بیرون.
کوییرل میره کنار در که ببینه شون رفت یا نه که میبینه خوابش میبره و با مغز میره توی دیوار!!
کوییرل:
این خیلی قاطه!! مشکلش جدیه!
این رو میگه و برمیگرده پشت پیشخون.