هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۳
نقل قول:

erfanghorbanee@gmail.com نوشته:
معلومه هرمیون بخصوص وقتی کوچیک بود خیلی خوشگل بود

کجاش خوشگل بود؟ببخشیدا تازه رنگو رو گرفته اون زمانا یه جوری بود
اونیم که خوشگل بود لرد ولدمورت نبود چون خیلی کچل بود دامبلدورم که فقط ناز می داشت به نظر من فرد و جرج عالین خخخخخخخخخخخخخ


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۱:۰۲ جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۳
گریفیندور
یک رول بنویسید و توصیف کنید: آیا قدرت آن را دارید که از چیزی که از همه چیز بیشتر به آن وابسته هستید دل بکنید؟ این، اولین شرط فراگیری جادوی سیاهه. ممکنه خودتون نتونید. توصیف کنید که چطور آن را از شما میگیرند. (30 نمره)

آنروز فرد از گرما داشت میمرد ولدمورت بسیار قوی شده بود و به راه افتاده بود تا به هاگوارتز حمله کند او به طور وحشتناکی خسته بود به همراه جرج در هاگوارتز در سالن اجتماع گرفیندور نشسته بود حالش بد بود نمیدانس که باید چه کار کند به جرج گفت:
-داداش به نظرت الآن چیکار کنیم دارم از گرما میپزم
سپس جرج گفت:
-داداش فردا ولدمورت میرسه تو باید انرژی داشته باشی برو بخواب
-صد دفعه خواستم بخوابم اما از شدت عرق تختم خیس شده
-خوب باید یه کاریش بکنی
-اما خیلی گرمه
-باشه پس برو از وسایل مغازه چارتا چیز بارون زا بیار رو کلت بباره
-مسخره باشه سعیمو میکنم که بخوابم.
و سپس به رخت خواب رفت او یک گوش داشتو شنیدنش افتضاح بود حالا باید چه کار میکرد اما در این فکر بود که چشمانش روی هم رفت و خوابید.
فردا صبح وقتی چشمانش باز شد صحنه ی وحشتناکی را دید ولدمورت حمله کرده و بسیاری از دانش آموزان به جنگ پرداختند صدای مردم می آمد که به هم طلسم پرتاب میکنند
-استوپیفای
-ایمپدیمنتا
و فرد راه افتاد وقتی به در رسید دید جرج پشت سنگری دراز کشیده و پایش را میفشارد گویا طلسمی به سمتش آمده بود و او را زخمی کرده بود فرد به سمت او آمد و اورا بغل کرد و به داخل مدرسه برد و به راه افتاد
-استوپیفای
-ایمپدیمنتا
-کروشیو
-آواداکداورا
به سمت سنگری رفت در آنجا پناه گرفت دید که برادرش دارد با شجاعت با یاران ولدمورت میجنگد
-پروتگو
اما بیل در تیر رس ولدمورت بود و ولدمورت بلند گفت
-...
فرد نشنید که او چه گفته چون گوشش را گرفته بود و یک گوش هم نداشت که بشنود اما دید که برادرش بیل به روی زمین افتاده و خون دورش را گرفته فرد گفت:
-نه...نه...ننننننننننننهههههههههههههههه...تورو خدا پاشو
به سمت بیل رفت اورا در آغوش گرفت و بوسید دادی کشید و سرش را پایین آورد و روی قلب بیل گذاشت اشک هایش روی پیرهن خون آلود بیل میریخت جرج به سرعت و دوان دوان به سمت فرد و بیل رفت و هردو را در آغوش گرفت فرد پاشد و با ناراحتی به سمت یاران ولدمورت طلسم پرتاب میکرد
-استوپیفای...ایمپدیمنتا...کانفریگو
و باز هم به روی زمین افتاد و گریه کرد

باریکه های آب به هم مپیوندند... رودها به هم میپیوندند...دریاها به هم میپیوندند... این شما را به یاد چه چیزی می اندازد؟ ( نمره اضافی)
خوب یاد اون پیوستگی دانش آموزان هاگوارتز واستادان می افتم که خیلی هم برام جالب بود چون هیچوقت اینجور اتحادی رو ندیده بودم



پایان(این داستان واقعی نیست!)


ویرایش شده توسط فرد ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۴ ۱۲:۳۱:۳۰

میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
هیچی همینطوری بروبر نگاهش میکنم تا دستی دستی منو به کشتن بده قلبونش بلم دماغشو دوست دارم


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
اوه سپر مدافع من آهوئه چون همه ی خانواده ی ویزلی سپر مدافعشون آهوئه


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۱۹:۲۸ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
مرگ خودم هرچند خودم که مرحوم شدم اما مرگ من خیلی دردناک بوددددددددددددد


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
گریفیندور
تیمی که جیمز برای بازی دوستانه باهاش هماهنگ کرده، تیم ملی کوییدیچ ایرانه. ایرانی ها میزبانن. شما ایران رو با تمام شرایط جغرافیایی و فرهنگیش خیلی خوب میشناسید. با جادوگرای ایرانی طرفین..ببینم چه می کنین! (30 امتیاز)

آن روز جیمز سیریوس داشت به سمت زمین کوییدیچ میرفت آن هم به همراه آلبوس سوروس
-جیمز الآن بازیمون باکیه؟
-با ایران
-چی؟ ایران؟
-آره چیه مگه؟
-تا به حال با اونا بازی کردی؟
-نوچ!
-واقعا؟ حالا میخوای چیکار کنی
-میشه تمومش کنی؟ لطفا.
-باشه
و سپس به راه خود ادامه دادند در راه جرج ویزلی را دیدند که بچه اش فرد جرج ویزلی را با خود به سمت زمین کوییدیچ میبرد و داشت به او قوت قلب میداد جیمز گفت:
-سلام دایی سلام فرد جرج کوچولو
-سلام جیمز هری چطوره؟
-خوبه
-اوه آلبوس خوبی؟ پاتر کوچک
-ممنون دایی
و همه به راه خود ادامه دادند تدی لوپین هم تازه وارد زمین شده بود تدی گزارشگر بود خیلی خوشحال به نظر میرسید که کمی هم ترسیده جیمز هم به داخل رختکن رفته بود البته همراه آلبوس لباسشان را پوشیدند و رو به روی در بسته ایستادند.لباس ایرانی ها لباس سبز و قرمز و سفیدی پوشیده بودند خیلی رنگ شادی داشتند ایرانی هاهم به این اعتراض داشتند که چرا باید با زن ها مسابقه بدهند و میگفتند اگه تیم گریفیندور منتخب هاگوارتز تیم مرد باشد خیلی بهتر میشود و همینطور هم شد و تیم ها کاملا مرد شدند.فردوس پورعادلی هم گزارشگر ایرانی بود که برای ایرانی ها گزارش میکرد در باز شد و بقیه ی ماجرا را با گزارشگر آقای فردوس پور عادلی بشنوید:
-با سلام به شما بینندگان عزیز که در خانه هایتان و در استادیوم هاگوارتز به تماشا میپردازید من فردوس پور عادلی هستم با گزارش بازی حالا به نام بازیکن ها میپرردازیم ،بازیکنان ایران: سامان ارباب خانی دروازه بان تیم ،احمد قربانی مدافع چپ تیم ،نیما لرستانی مدافع راست تیم،شاهد زیبایی و رحمان جانی در حمله و شهرام نروژی جستجوگر تیم و تیم گرفیندور،جک دیگوری دروازه بان تیم گریفیندور،هوگو ویزلی مدافع سمت چپ تیم،فرد جرج ویزلی مدافع سمت راست تیم ، جیمز پاتر و شاون بلک در نوک حمله و آلبوس سوروس پاتر جستجو گر تیم خب داور سرخگون رو میندازه رحمان جانی و جک سیریوس بلک به سمت سرخگون میرن بله جانی توپو میگیره پاس میده به شاهد زیبایی و گل بله گل ایران ده امتیازی میشه صدای ایران ایران در استادیوم پیچیده اوه جیمز پاتر هم گل تساوی رو میزنه ای خدا نگاه کنید آلبوس سوروس پاتر و شهرام نروژی به جلو میرن تا اسنیچ رو بگیرن پاتر جلوتره و بله نفسها در سینه حبس شده آره نروژی جلو افتاده وای این عالیه اوه نه مشکلی برای نروژی پیش اومده اوه جاروش شکست و پاتر اسنیچ رو گرفت خوب امیدوارم که برای هاگوارتزیا خیلی خوشایند باشه براشون آرزوی موفقیت میکنم به امید دیدار


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: فکر کن رولینگ میخواد کتابو باز نویسی کنه...بهش میگفتی چه تغییراتی بده یا چه چیزایی اضافه کنه؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۸ دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۳
من که 10 تا ویزلی رو تو داستان میذاشتم بعدا فرد و جرج رو سالم نگهمیداشتم دامبلدور رو نمیکشتم به جاش فرد رو مدیر میکردم هههههههههههه چه مغرورم


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: اگر قرار بود با يكي از شخصيت هاي كتاب ازدواج ميكرديد ، آن شخصيت چه كسي بود ؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۳
والله تو ارتش دامبلدورم هیچکس درست درمون پیداش نشد اما از دنیای مشنگا بالاخره یکی پیدا شد هر چند مامانم مخالف بود :fan:


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: اگر قرار بود با يكي از شخصيت هاي كتاب ازدواج ميكرديد ، آن شخصيت چه كسي بود ؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۵:۵۴ دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۳
نقل قول:

U.Know-Mitra نوشته:
هری پاتر خیلی دوسش دارم و مهم تر از اون اینکه حال اون جینی رو میگیرم اگه هری با هرمیون یا فرد دیگه ای ازدواج میکرد شاید هری رو انتخاب نمیکردم ولی چون با جینی ازدواج کرد 100% هری رو انتخاب میکنم
به غیر از هری دراکو (♥) و سدریک رو هم دوست دارم نمیدونم چرا شما ها با انتخاب کردن دراکو مشکل دارین ؟ خب این سلیقه ایه من از دراکو خوشم میاد چون شخصیت باحالیه و مهم تر نقش منفیه ^_^و سدریک هم ادم مهربونیه و همچنین زیبا


لطفا با خواهر من درست صحبت کن


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱:۱۱ دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۳
سلام به همه جادوگران
من فرد ویزلی فررزند آرتور ویزلی نوه ی سپتیموس ویزلی برادر جینی ،رون،جرج ،چارلی و پرسی ویزلی هستم وای ما چقدر زیادیم دارم به سن 38 سالگی نزدیک میشم اما لیلی چقدر بزرگ شده راستی کی نوشته من تو بیست سالگی کشته شدم آقا من زندم ههههههههههه ترقه کی داره؟ میخوام راستی آلبوس کو هری کوشی تو میخوام اذیتت کنم ههههههههه من سه تا بچه دارما اسماشون جان،سلین و جکه خیلیم نازن همشونم به ویزلیا رفتن همه مو قرمزن البته شوخطبعیشون کمه اصلا به عمو و باباشون به لحاظ اخلاق نرفتن به مامانشون رفتن خوب کی جاو میخواد بکنه و ترقه بندازه فردا صبح بیاد د خونمون یکم ترقه بزنیم ساعت 5 میبینمتون


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.