هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۵۰ جمعه ۱۰ تیر ۱۳۹۰
#21
[spoiler=چیکار؟]منچ بازی می کردن[/spoiler]


یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �


Re: گفتگو با ناظرين انجمن كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
#22
سلام بازم ببخشید من دوباره مزاحم شدم

آقا(خانوم)اگه بگید رنک فضول ترین فرد سایت باید به کی داده شه اون منم( )اما یه چیزی خواستم بگم،

اونم اینکه بهتر نیست که کلمات تاپیک بازی با کلمات یه تغییری بکنه؟قصدم دخالت نیست فقط پیشنهاد دادم

با نهایت احترام جرج ویزلی.


یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۲۹ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۹۰
#23
[spoiler=چیکار؟]یه قل دو قل بازی کردن[/spoiler]


یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �


Re: خواندن ذهن و چفت شدگی
پیام زده شده در: ۸:۴۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۹۰
#24
1. چفت شدگی چیست؟ در چند خط توضیح دهید (5 نمره) (ویژه دانش آموزان رسمی)

به عکس العملی گویند که فردی که توسط طلسم لجیلیمنس مورد هجوم ذهنی واقع شده از خود نشان می دهد تا فردی را که می خواهد به زور به اطلاعات شخصی اش وارد شود،

را از آنها دور نگه دارد و جلوی بر ملا شدن اسرارش را بگیرد،که این عکس العمل نیاز به ذهنی قوی دارد تا به موقع مانع انجام این عمل شود.


2. دانش آموز اغتشاشگر شمایید! در یک رول سعی کنید ذهن خود را در مقابل هری چفت کنید و به او پاتک بزنید! به اعماق افکار و راز های خصوصی او نفوذ کنید و آبرویش را در کلاس ببرید! (30 نمره)
_ خیلی خب جرج آماده ای ((لجیلیمنس!))

دکی!یهو همه چی سیاه شد و همه محو شدن به جز هری که اومده بود وسط مخ ما!

_ سعی کن از اطلاعات شخصی حفاظت کنی!

زرشک!چی می گی دادا؟اطلاعات شخصی کدومه؟اما قبل از اینکه فکر بیشتری بکنم هری یه سری از خاطرات قدیمی رو اورد جلو چشمم،

_ اصلا خوب نیست ویزلی!من راحت دارم همه خاطراتتو می بینم و ...اهم اهم...!

_ چی شد پروفسور؟چیزی گیر کرده گلوتون آب بدم خدمتتون؟

_ نه خیر آب بخوره تو سرت!آخه این چیه؟؟؟

من برگشتم به اون طرفی که داشت پروفسور اشاره می کرد و...ماتم برد!اوهو!یعنی تا اینجا پیش اومده نه یه قدم جلو تر بره تمام اسرار زندگیم فاش میشه بحث یه عمر

آبرو خانواده ویزلی ها در میونه!میگید نه؟آخه شما که نمی دونین لا مصب تا کجا جلو رفته بود که!!نه باید یه غلطی می کردم و گرنه به عنوان کسی که وجودش برای جامعه ی

جادوگری مضره می فرستادنم آزکابان و صد البته که فرد هم سلول بقلی از لنگ آویزون می کردن!

با تمام قدرتی که نفهمیدم یهو از کجا اومد پروفسورو از قسمت خطرناک خاطراتم پرت کردم بیرون،اما خب میدونین انگار یه ذره زیاد زور زدم چون من پریدم وسط خاطرات اون!

و عجب جایی هم فرود اومدم!اصل کار یعنی سال پنجم...اتاق ضروریات...و چو چانگ...!!دیگه بقیه شو خودتون می دونین!

داشتم تماشا می کردم که ببین خواهر بیچاره مو دست چه جونوری دادم که یه چیزی مثه دژکوب باهام اصابت کرد!اما من از رو نرفتم تازه داشت جالب می شد اما

بی فایده بود از خاطره شگفت انگیزش پرت شدم بیرون و به خاطرات واقعا خسته کننده ای برخورد کردم...می دونین یه جورایی کنف شدم!آخه به من چه که بیستو خرده ای

سال پیش همراه دامبلدور رفته که اسلاگهورنو متقاعد کنه که بیاد تو میدون!کم کم حالیم شد که بله!کار خودشو که مارو به راه راست هدایت می کنه ونمی زاره بعضی خاطراتو

ببینمو بعضی ها رو چرا!

از ذهن پروفسور خارج شدم و اون با صدای بلند گفت:

_ خب جرج ویزلی تو به خوبی تونستی تو ذهن من نفوذ کنی نمره قبولی رو گرفت حالا هر چه سریعتر بفرما بیرون!

خب چه کنیم دیگه!ما اینیم دیگه!


ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۷ ۹:۰۶:۰۰

یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۸:۲۱ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۹۰
#25
1- مواد اولیه بکار رفته در این معجون چیست. نحوه درست کردن این معجون را به طور مختصر بنویسید؟( 10 امتیاز)

اهم..خب معجون پر حرفی اجزای زیادی نداره اما همون اجزای کم کار طرفو می سازه!

1.تخم کفتر چاهی یا وحشی به مقدار زیاد

2.عوره،پیاز،کشمش

3.و در آخر پوست مار افعی

2- مقداری از این معجون بطور تصادفی به دست شما رسیده و به شما این امکان را میدهد که فرد یا تعدادی را با این معجون مسموم کنید. رولی کوتاه در این مورد بنویسید؟( 20 امتیاز)

_ باشه بابا!باشه چشم!

جرج در حالیکه داشت مغازه دار را راضی می کرد داشت از خوشحالی بال در می آورد،چون تونسته بود بعد از پنج سال این درو اون در زدن بالاخره به معجون پر حرفی عزیزش دست پیدا

کنه،بعد از یک ساعت چونه زدن با مغازه دار راضیش کرد معجون با قیمت ده گالیونو،سه گالیون بخره!

روز صاف و آفتابی بود،جرج از مغازه معجون فروشی وارنز خارج شد،ودرحالیکه داشت به خونه می رفت یه فکر شیطانی به ذهنش زد...

همان شب خانه ویزلی ها

خانه خیلی شلوغ بود،البته این بدان معنا نبود که آنجا همیشه خلوت است!نه،آنجا همیشه خدا اینطوری بود،اما آن شب به مناسبت برگزاری جشن عروسی شلوغتر هم شده بود.

هر کس مشغول انجام کاری بود،یکی خونه رو تمیز می کرد،اون یکی پرده هارو صاف می کرد یکی هم داشت برا بار هزارم به سر وضع آقا داماد می رسید!

بله،همون طور که گفتم خیلی افتضاح بود،اما اونی نبود که منو راضی کنه

تنها مشکل اصلی اون شب رویه روم وایساده بود...این دختره گرنجر که داشت کشکی،کشکی عروس خانواده ویزلی می شدو من به عنوان برادر بزرگ داماد باید یه کادویی چیزی

بهش می دادم!

_ مامان!یه نوشیدنی کره ای برام میاری؟مردم از تشنگی!

به به!آقا خیر سرش داشت زن می گرفت اما هنو از مامان می خواست براش بیاره!به هر حال من یه لبخند کوچیک()به رون که لباس دامادی پوشیده بود زدم اونم در جواب سر تکون

داد.

به نرمی وارد آشپزخونه شدم دیدم اونجا که دیگه وا ییلاست!(به هزار دو دلیل از توصیف آشپزخونه معذورم!)امامانو دیدم که داشت واسه رون نوشیدنی می ریخت،

_ یه دقیقه صبر کن عزیزم نوشیدنیت رو الان میارم!

بیچاره مامان تو اون شلوغی با نعره اینو گفت،بگذریم من خیلی نرم و آهسته خزیدم کنار لیوان نوشیدنی کره ای بی دفاع و یه ذره فقط یه ذره از اون معجونه که صبح خریدم ریختم...

_ !!!

پسر نمی دونی چه حالی داد!آی آِی آِی!اون شب من مردم از خنده! البته فقط من نه همه حضار گرامی وقتی رون یه سری خاطرات شگفت انگیز(!)در مورد خودشو همسر عزیزش سر

سفره عقد بیان کرد،مخصوصا وقتی که به اون موقع ها رسید که با هری رفته بودن که جان پیچا رو نابود کنن!اون تیکه اش که رسید هری یه عذری خواست و سریع جیم شد اما قیافه

گرنجر و صد البته رون بعد از اینکه حالش بهتر شد دیدنی بود!

اما خب...بازی اشکنک داره سر شکستنک داره...می دونین آخه اون شب یه جورایی یه آدم خائن که هنوزم نفهمیدم کیه مارو به مامان لو داد و من از شرح اتفاقاتی که

بعدش افتاد به شدت معذورم!!!

3.پنج تفاوت بین معجون راستی و معجون پرحرفی را بنویسید.( 5 امتیاز)

1.در معجون پر حرفی شخص فقط،و به طور پیوسته حرف می زند و نمی داند که چه میگوید اما در معجون راستی شخص حقیقتی را می گوید که از او درخواست شده.

2.ضررهای معجون پرحرفی هم بیشتر از معجون راست گویی است.

3.اثر معجون راست گویی معمولا کوتاه است اما معجون پر حرفی می تواند تاثیر بلند مدت داشته باشد.

4.وقتی که شخص از معجون پر حرفی استفاده کند ممکن است حتی در خواب هم به حرف زدن ادامه دهد ولی در معجون راستی چنین نیست.

5.و بالاخره مواد اولیه دو معجون از زمین تا آسمان با هم فرق دارند!


ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۷ ۸:۲۳:۵۷
ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۷ ۹:۱۷:۲۱

یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۷:۴۶ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۹۰
#26
[spoiler=کجا؟]تو دستشویی وزارت[/spoiler]


یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۹۰
#27
[spoiler=کجا؟]تو جزایر بالاک[/spoiler]


یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �


Re: شورای مدیران!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۹۰
#28
با سلام و درود،

ببخشید دوباره بنده مزاحم بقیه شدم یک سوال اساسی ذهن بنده رو مشغول کرده بود،اونم اینکه حالا که ریگولوس بلک رفته بالاک،پس مصاحبه بعدی چی میشه؟

میدونین چیه؟به نظرم این مصاحبه ها خیلی باحال بود اگه یه عزیز دیگه ای می تونه و براش مقدر هست این کارو انچام بده،

خدا وکیلی مصاحبه ها یه حال دیگه ای به سایت میدن،

درسته؟!


یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۹:۳۸ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۹۰
#29
1. رولی بنويسيد كه مربوط به تست دروازه بانی شما در كلاس كه در آخر تدريس مطرح شد باشه. اندازه، طنز يا جدی بودنش به عهده‌ خودتون. ( 15 نمره )

_ جرج ویزلی!می دونم که تو در واقع دفاع میکنی اما شاید یه روز دروازه بانی به دردت بخوره،حالا پاشو!

جرج با دلخوری از جایش برخاست،سوار جارو شد و به آسمان رفت،دو دور چرخید و بالاخره به سمت دروازه ها رفت.

_ من آماده ام پروفسور!توپو بندا بالا...!اهم اهم...یعنی من منتظرم

پروفسور شکلبوت سوار جارویش شد و دو سرخگون در دست گرفت سپس به هوا رفت و چند متر دورتر از جرج روبه رویش ایستاد.

_ خب جرج،آماده ای؟یک...دو...سه!

جرج خواست چیزی بگوید اما قبل از آنکه کلمه ای از دهانش خارج شود دو سرخگون به سمتش شلیک شدند...

اوهو!جرج چشمانش را بست و جاخالی داد،یکی از سرخگون ها از دروازه رد شد اما آن یکی صاف خورد توی صورتش.

جرج:

پروفسور شکلبوت سری تکان دادو فریاد زد:دوباره تمرین می کنیم....!!!

آنها ساعت ها تمرین کردند و تمرین کردند تا بالاخره جرج توانست ساعت دوازه شب هر دو سرخگون را بگیرد..

جرج:

پروفسور:

2. چرا يك دوازه‌بان بايد از لحاظ روحی فردی قوی باشه؟ ( 5 نمره )


زیرا یک دروازه بان در پیروزی تیم می تونه نقش به سزایی داشته باشه و می تونه به تیم روحیه بده و در ضمن باید قوی باشه تا هر اتفاقی که افتاد خودشو نبازه

3. بيوگرافی يك دوازه بان كوييديچ رو بنويسيد. ( 10 نمره )


چارلی ویزلی:

سن:30 الی 40 سال

محل تولد:لندن

پست:دروازه بان گریفیندور

قد:187

وزن:87

نام پدر:آرتور ویزلی

نام مادر:مالی ویزلی

1. آيا شرايط فيزيكی و بدنی يك دروازه بان می‌تونه بهش كمك كنه؟ توضيح بديد. ( 5 نمره )

بله البته!یه دروازه بان با قدرت بدنی بالا خیلی می تونه به خودشو تیمش کمک کنه.چرا؟سادس چونکه وقتی بدن قوی داشته باشه در طول مسابقه آمادگی بیشتری از خودش نشون می ده و

در طول بازی هم دیرتر از دیگران خسته میشه...هر چند که هر کی قوی باشه که نمی تونه بیاد دروازه بان کوییدیچ بشه یه سری شروط دیگه هم لازمه اما قدرت بدنی هم به نوبه خودش عالیست!


یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �


Re: دروازه ی هاگوارتز(مدیریت)
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ شنبه ۴ تیر ۱۳۹۰
#30
سلام علیکم.

آقا(استرجس پادمور یا هر عزیز دیگه ای که جواب بنده رو بده!)می بخشید یه چیزی می خواستم بگم این قسمت الف دال هم

مثه محفل خیلی درب وداغون بود اما وقتی هری جیمز پاتر اومد سعی کرد و محفلو از اون درب وداغونی در اورد اما الف دال هنو

داغونه خواهشا یه سری بزنید ببینید خیلی وقته خیلیا پست زدن و درخواست عضویت کردن اما کسی راشون نداده

خواستم همینو بگم،به نظرم یه ناظر خوب بتونه به الف دال رسیدگی کنه.

با نهایت احترام جرج ویزلی.


یه بزرگی(فرد یا جرج ویزلی) میگه:بخند تا دنیا بروت بخنده!([color=006600][font=Arial]صبر �






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.